پژوهش نگار

علم نور است که خداوند آنرا در قلب هرکه بخواهد هدایت می نماید

پژوهش نگار

علم نور است که خداوند آنرا در قلب هرکه بخواهد هدایت می نماید

مشخصات بلاگ
پژوهش نگار

یامبر اعظم(ص) درباره علم یادآوری فرموند:«علم آموزید که آموختنش کاری نیک است، گفتگو درباره آن تسبیح خداست، بحث و بررسی آن جهاد به شمار می آید، آموزشش به آن کس که نمی داند، صدقه محسوب می شود. بذل و بخشش آن به اهلش سبب تقرب به خدا می گردد؛ زیرا معیار شناسایی حلال و حرام است، و دانشجو را به راه های بهشت می کشاند و از هراس تنهایی می رهاند و در غربت دمساز او می گردد. [علم] راهنمای امور پنهانی است، اسلحه ای است برای مقابله با دشمنان، زیوری است برای دوستان. خداوند به خاطر علم، مردمی را سرفراز گرداند تا جایی که آنان را در امور خیر پیشوای دیگران سازد و از ایشان پیروی شود. و کارهایشان مورد توجه قرار گیرد و آثارشان قابل فراگیری گردد و فرشتگان شیفته دوستی آنانند، زیرا علم، احیاگر دل ها و روشنگر دیدگان از نابینایی است و سبب قدرت بدنی از سستی و تنبلی می شود و خداوند دارنده علم را به مقام محبان می رساند و همنشینی با نیکان را در دنیا و آخرت نصیبش گرداند. در سایه علم، خدا را فرمان برند و پرستش نمایند و در سایه علم، خداشناسی صورت پذیرد و به یگانگی شناخته شود و به وسیله علم صله رحم انجام گیرد...»

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

     

     عاشورا امتحان «ثبات قدم» عاشورا امتحان ثبات قدم در #ولایت و دینداری بود. نقطه عطف ثبات قدم عاشورائیان، شب عاشورا در خیمه ی اباعبدالله علیه السلام بود که حضرت بیعت خویش را از یاران برداشتند‌؛ ولی این مردان راستین حاضر نشدند دست از یاری امامشان بکشند. زهیر مانند مسلم و حبیب و سعید و... به امام پاسخ داد: «به خدا قسم، دوست دارم که کشته شوم، سپس برانگیخته شوم و تا هزار بار دیگر کشته و زنده شوم تا بدین سبب از جان شما و جوانان اهل بیت شما بلا به دور ماند». شناخت حقیقی ولایت، چنین شهامت و پایمردی به زهیر داد تا روز بعد در نبرد با شمر و لشکریانش این قسم خود را عملی کند. در مقابل، افراد صاحب نفوذ، برجسته و باسابقه جهان اسلام که با شنیدن دعوت امام، بجای همراهی، شروع به ملامت، تردید افکنی و تلاش برای منصرف ساختن امام از حرکت به سمت عراق کردند. در #زیارت_عاشورا بعد از چند بار اظهار مودت و دوستی با اباعبدالله و اعلام مسالمت با دوستان امام و محاربه با دشمنان امام، در سجده از خداوند طلب ثبات قدم می کنیم. چراکه این اظهار محبت و وفاداری بدون ثبات قدم، نمی‌ تواند به عمل تبدیل شود و «در حد حرف» باقی‌ می ماند. این است تفاوت عاشورائیان و جاماندگان! در راه عاشورا ماندن، به حرف نیست؛ به عاشورایی عمل کردن است. آن کسی که رأی و نظر و نفع و توجیه خود را بر دستور ولی امر ترجیح می دهد، ولایتی بودن و انقلابی بودن و حزب اللهی بودنش در حد حرف است. امروز باید نه به حرف، که در عمل شعار مکتبی سپاهیان آخرالزمانی فرزند حسین علیه السلام را فریاد کنیم که #ما_ترکناک_یابن_الحسین ✍️بیداری ملت @bidariymelat

 

 

  • محمد هاشمی

  • محمد هاشمی

دهه امامت و ولایت فرصتی است برای اندیشه و پژوهش در فلسفه و پیام غدیر در اجرای فرمان خداوند سبحان برای انتصاب ولایت و امامت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام بوسیله رسول ختمی مرتبت محمد مصطفی صلوات الله و سلامه علیه. 

  • محمد هاشمی

  • محمد هاشمی

چهل حدیث نویسی سنتی مطلوب است و از چهار منبع احادیثی را تقدیم می کنم , این روز مبارک و ایام تان نورانی به نور اهل بیت علیهم السلام که نور خداست ، باد: قالَ الإمامُ الصّادقُ - علیه السلام - : مَنْ حَفِظَ مِنْ شیعَتِنا أرْبَعینَ حَدیثاً بَعَثَهُ اللهُ یَوْمَ الْقیامَةِ عالِماً فَقیهاً وَلَمْ یُعَذِّبْهُ. «أمالی الصدوق، ص 253» امام جعفر صادق - علیه السلام - فرمود: هرکس از شیعیان ما چهل حدیث را حفظ کند ـ و به آن ها عمل نماید ـ، خداوند او را دانشمندی فقیه در قیامت محشور می گرداند و عذاب نمی شود.

 

از سایت تبیان (اینجا) با 3 تغییر:

۱- امام صادق علیه السلام فرمودند:
أَقرَبُ ما یَکُونُ العَبدُ إلَی اللهِ وَ هُوَ ساجِدٌ
نزدیکترین حالات بنده به پروردگارت حالت سجده است. (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)


۲- امام صادق علیه السلام فرمودند:
إنَّ اللهَ عَزَّوَجَّلَ یََرحَمُ الرَّجُلَ لَشُدَةِ حُبِّ لُوَلَدُه.
براستی که خداوند عزوجل رحم می نماید مرد را، به سبب شدت محبت او به فرزندش. (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)


۳- امام صادق علیه السلام فرمودند:
اثافى الاسلام ثلاثة: الصلوة و الزکوة و الولایة،لا تصح واحدة منهن الا بصاحبتیها
سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست نمى‏ شود. (کافى جلد۲، ص ۱۸)


۴- امام صادق علیه السلام فرمودند:
ان من تمام الصوم اعطاء الزکاة یعنى الفطرة کما ان الصلوة على النبى (صلی الله علیه واله) من تمام الصلوة
تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه واله) کمال نماز است.(وسائل الشیعه، ج ۶ ص ۲۲۱)


۵- امام صادق علیه السلام فرمودند:
الـرغبة فـى الـدنیـا تـورث الغم و الحزن والزهـد فـى الدنیا راحة القلب و البـدن.
رغبت و تمایل به دنیا مایه غم و اندوه و زهد و بـى میلى به دنیا سبب راحتى قلب و بدن است. (تحف العقول، ص ۳۵۸)


۶- امام صادق علیه السلام فرمودند:
مَن عَرَفَ اللهَ خافَ اللهَ و مَن خافَ اللهَ سَخَت نَفسَهُ عَنِ الدُّنیا.
هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش می افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنیا باز می ماند. (جهاد النفس، ص ۸۳)


۷- امام صادق علیه السلام فرمودند:
اَحبّ اخوانى الىّ من اهدى الىّ عیوبى
محبـوبتـرین بـرادرانـم نزد من، کسـى است که عیبهایـم را به من اهدا کنـد. (تحف العقول،ص۳۶۶)


۸- امام صادق علیه السلام فرمودند:
لا ینال شفاعتنا من استخفّ بالصلاة
هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت. (فروع کافی،ج۳،ص۲۷۰)


۹- امام صادق علیه السلام فرمودند:
انَّ العَملَ القَلیل الدّائم علی الیقینِ اَفضَلُ عِنداللهِ منَ العَمَلِ الکثیر علی غَیرِ یقین
عمل اندک و بادوام که بر پایه یقین باشد و در نزد خداوند از عمل زیاد که بدون یقین باشد برتر است. (جهاد النفس،‌ص۶۲)


۱۰- امام صادق علیه السلام فرمودند:
ثَلاث مـَن کـُن فیه کـان سَیـدا: کظمُ الغیظ وَ العَفـوُ عَن المَسىء و الصِّلة بِـالنَفـسِ وَالمـال.
سه چیز است که در هـر که بـاشـد آقـا و سـرور است: خشـم فـرو خـوردن ،گذشت از بدکـردار، کمک و صله رحـم بـا جـان و مـال. (تحف العقول، ص ۳۱۷)


۱۱- امام صادق علیه السلام فرمودند:
ان من اعظم الناس حسرة یوم القیامة، من وصف عدلا ثم خالفه الى غیره.
پشیمان ترین شخص در روز قیامت، کسى است که براى مردم از عدالت سخن بگوید، اما خودش به دیگران عدالت روا ندارد .(وسائل الشیعه،ج۱۵،ص۲۹۵)


۱۲- امام صادق علیه السلام فرمودند:
علیک بالصمت، تعد حلیما،جاهلا کنت او عالما، فان الصمت زین لک عندالعلماء و سترلک عندالجهال.
عالم باشى یا جاهل ، خاموشى را برگزین تا بردبار به شمار آیى . زیرا خاموشى نزد دانایان زینت و در پیش نادانان پوشش است (مستدرک ،ج ۹، ص۱۷)


۱۳- امام صادق علیه السلام فرمودند:
ما عذب الله امة الا عند استهانتهم بحقوق فقراء اخوانهم
خداوند امتى را عذاب نخواهد کرد، مگر در وقتى که نسبت به حقوق برادران نیازمند خود سستى نمایند . (مستدرک ،ج ۱۲، ص۴۱۳)


۱۴- امام صادق علیه السلام فرمودند:
ایـاکـم ان یحسـد بعضکـم بعضـا فـان الکفـر اصله الحسـد.
از حسـد ورزى به یکـدیگـر بپـرهیزیـد، زیـرا ریشه کفـر، حسـد است. (تحف العقول ، ص ۳۱۵)


۱۵- امام صادق علیه السلام فرمودند:
لاتشـاور احمق و لاتستعن بکذاب و لاتثق بمـودة ملوک
با احمق مشورت نکن و از دروغگو یارى مجو و به دوستى زمامداران اعتماد مکن. (تحف العقول،ص۳۱۶)


۱۶- امام صادق علیه السلام فرمودند:
ما اَقبَحَ بِالمُومنِ اَن تَکونَ لَهُ رَغبةٌ تُذِله
برای مومن چقدر است که میل و رغبتی داشته باشد که او را به ذلت و خواری بکشاند. (جهاد النفس،ص۲۷۷)


۱۷-  قَالَ الْعُلَمَاءُ أُمَنَاءُ وَ الْأَتْقِیَاءُ حُصُونٌ وَ الْأَوْصِیَاءُ سَادَةٌ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى الْعُلَمَاءُ مَنَارٌ وَ الْأَتْقِیَاءُ حُصُونٌ وَ الْأَوْصِیَاءُ سَادَةٌ
اصول کافى جلد 1 ص :39 روایة: 5

امام صادق علیه السلام فرمود: دانشمندان امینند و پرهیزگاران دژها و جانشینان سروران و روایت دیگر دانشمندان برجهاى نورافکن و پرهیزگاران دژها و جانشینان سرورانند.

۱۸- امام صادق علیه السلام فرمودند:
الجبارون ابعد الناس من الله عز و جل یوم القیامة
دورترین مردم از خداوند عزو جل در روز قیامت سرکشان متکبر هستند.(جهاد النفس، ح۵۸۹)


۱۹- امام صادق علیه السلام فرمودند:
الحسبُ الفِعالُ و الشّرَفُ المالُ و الکرَمُ التَّقوی
گوهر مرد و بزرگی او اعمال اوست و شرافت و ارجمندی او دارایی او و کرامت و بزرگواری او تقوای اوست .(جهاد النفس، ح۱۸۰)


۲۰- امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
اِحمَل نَفسَک لِنَفسِک فَإن لَم تَفعَل لَم یحمِلک غَیرُک.
نفست را به خاطر خودت به زحمت ومشقت بیانداز زیرا اگر چنین نکنی دیگری خودش را به برای تو به زحمت نمی افکند.(جهاد النفس،ح ۲)
۲۱- امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
لایتـم المعروف الا بثلاث خصـال: تعجیله و تقلیل کثیره و ترک الامتنان به.
احسان و نیکى کامل نباشد،مگر با سه خصلت:شتاب در آن،کم شمردن بسیار آن و منت ننهادن بر آن. (تحف العقول،ص323)


ا۲۲- امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
اِعمَل بِفرائِض اللهِ تَکُن أتقَی النّاس
به واجبات الهی عمل کن تا پرهیزکارترین مردمان باشی .(جهاد النفس،ح ۲۴۲)


۲۳- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ ع عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ ص لَا خَیْرَ فِی الْعَیْشِ إِلّا لِرَجُلَیْنِ عَالِمٍ مُطَاعٍ أَوْ مُسْتَمِعٍ وَاعٍ
اصول کافى جلد 1 صفحه: 40 روایة: 7

فرمود : رسول خدا (ص) فرمود: در زندگى جز براى دو نفر خیرى نیست: عالمى که فرمانش برند. و شنونده نگهدار (آنکه چون مطلبى از دین شنید حفظ کند و عمل نماید).
۲۴- امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
اِذا رأَیتمُ العَبدَ مُتفُقَّداً لِذُنوبِ النّاس ناسیا لِذنوبه فَاعلُموا اَنَّهُ مُکرَ بهِ
هرگاه دیدید که بنده ای گناهان مردمان را جستجو می کند و گناهان خویش را فراموش کرده است بدانید که او فریب شیطان را خورده است.(جهاد النفس،ح ۲۳۷)


۲۵- امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته.
به خداوند امیدوار باش،امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.(جهادالنفس،ح۱۰۹)


۲۶- امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
اَفضَلُ العِبادةُ اِدمانُ التَّفکُّرفی اللهِ و فی قُدرَتهِ
برترین عبادت مداومت نمودن بر تفکر درباره خداوند و قدرت اوست. (جهادالنفس،ح۵۳)


۲۷-  عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللّهِ ع رَجُلٌ رَاوِیَةٌ لِحَدِیثِکُمْ یَبُثّ ذَلِکَ فِی النّاسِ وَ یُشَدّدُهُ فِی قُلُوبِهِمْ وَ قُلُوبِ شِیعَتِکُمْ وَ لَعَلّ عَابِداً مِنْ شِیعَتِکُمْ لَیْسَتْ لَهُ هَذِهِ الرّوَایَةُ أَیّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ الرّاوِیَةُ لِحَدِیثِنَا یَشُدّ بِهِ قُلُوبَ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ
اصول کافى جلد 1 ص :40 روایة: 9

معاویه بن عمار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردى است که از شما روایت بسیار نقل کند و میان مردم انتشار دهد و آن را در دل مردم و دل شیعیانتان استوار کند و شاید عابدى از شیعیان شما باشد که در روایت چون او نباشد کدامیک بهترند؟ فرمود: آنکه احادیث ما را روایت کند و دلهاى شیعیانمان را استوار سازد از هزارعابد بهتر است.

۲۸- امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
فِکرَةُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ اَلفِ سَنَةٍ
یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح از هزار سال عبادت بهتر است.(بحارالانوار،ج۷۱ص۳۲۶)


۲۹- امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا و احیوا امرنا
به زیارت و دیدار یکدیگر بروید، با هم به سخن و مذاکره بنشینید و امر ما را (کنایه از حکومت و رهبرى) زنده کنید. (بحارالانوار،ج۷۱،ص۳۵۲)


۳۰- امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
مَن ماتَ و لَم یعرف امام زمانِهِ ماتَ میتةً جاهِلیةً
هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.(کافی،ج۱،ص۳۷۱)


۳۱- امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
الغیبة ان تقول فى اخیک ما ستره الله علیه
غیبت آن است که درباره برادرت چیزى بگویى که خداوند آن را پنهان کرده است.(میزان الحکمه،ح۱۵۵۱۰)


۳۲- امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
لایصیر العبد عبداً خالصاًللّه حتى یصیر المدح و الذم عنده سواء
آدمى بنده خالص خدا نمى شود تا آنگاه که ستایش و نکوهش نزد او یکسان شود. (بحارالانوار،ج۷۳ص۲۹۴)


۳۳- امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
مَن یَثِقَ بِاللَّهِ یَکفِهِ ما أهَمَّهُ مِن أمرِ دُنیاهُ و آخِرَتِهِ
هر که به خدا اعتماد کند ، خداوند کارهاى دنیا و آخرتش را ، که او را بى قرار کرده‏ اند، کفایت مى‏کند. (تحف العقول، ص ۳۰۴)


۳۴- امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند:
مَـن سَـرَّتـهُ حَسَـنَـتُـهُ وَ سَـاءَتـهُ سَیِِّـئَـتُـهُ فَـهُـوَ مُـؤمِـنًٌ
کسی که نیکو کاری اش او را شادمان کند و بدی اش وی را بد حال گرداند چنین کسی مومن است. (جهادالنفس،ح۷۶۵)


۳۵- امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
ایاکم والنّظرة فانّها تزرَع فی القلب الشَهوَة وکفى بها لِصاحبها فِتنَة.‏
از نگاه [ناپاک] بپرهیزید که چنین نگاهى تخم شهوت را در دل مى‌کارد و ‏همین براى فتنه‌ى صاحب آن دل بس است.(تحف ‏العقول صفحه ۳۰۵)


۳۶- امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
اَلعالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِسُ
کسى که به اوضاع زمان خود آگاه باشد، گرفتار هجوم اشتباهات نمى ‏شود.(تحف العقول، ص ۳۵۶ )


۳۷- امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
إنَّ الغِنَی وَ العِزَّ یَجُولانِ فإذا ظَفَرا بمَوضِع التَّوَکّل أوطَنَا
ثروتمندی و عزت سیر و گردش می کنند پس هر گاه به موضع توکل دست یافتند در همانجا اقامت می گزینند. (جهاد با نفس ،ح ۹۹)


۳۸- امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
اِنَّ المُؤمِنَ وَلىُّ اللّه‏ِ یعینُهُ وَ یصنَعُ لَهُ وَ لا یقولُ عَلَیهِ اِلاَّ الحَقَّ وَ لا یخافُ غَیرَهُ
مؤمن دوست خداست، یاریش مى ‏رساند و براى او کار مى ‏کند و درباره او جز حق نمى ‏گوید و از غیر او نمى‏ ترسد. (کافى، ج ۲، ص ۱۷۱، ح ۵)


۳۹- امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
من اراد الرئاسة هلک
کسی که ریاست را قصد کند هلاک می گردد.(جهاد با نفس ،ح ۵۰۳)


۴۰- امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
اِذا اَرادَ اللّه‏ُ بِقَومٍ هَلکا ظَهَرَ فیهِمُ الرِّبا
هنگامى که خداوند بخواهد ملتى را نابود کند، رباخوارى در میان آنان رواج مى‏یابد.(وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۲۳)

  • محمد هاشمی

مراد از قدر، تقدیر و اندازه ‌گیرى است و شب قدر شب اندازه ‌گیرى است و خداوند متعال در شب قدر حوادث یک سال را تقدیر می ‌کند و زندگى، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و امورى ازاین قبیل را دراین شب مقدر می ‌گرداند.

شب قدر کدام شب است؟

در قرآن کریم آیه‌ اى که به صراحت ‌بیان کند شب قدر چه شبى است دیده نمی ‌شود. ولى از جمع‌ بندى چند آیه از قرآن کریم می ‌توان فهمید که شب قدر یکى از شب‌هاى ماه مبارک رمضان است. قرآن کریم از یک سو می ‌فرماید: « انا انزلناه فى لیله مبارکه‌.»( دخان / 3 ) این آیه گویاى این مطلب است که قرآن یکپارچه در یک شب مبارک نازل شده است و از سوى دیگر می ‌فرماید: « شهررمضان الذى انزل فیه القرآن‌.»( بقره / 185) و گویاى این است که تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است.

و در سوره قدر می ‌فرماید: «انا انزلناه فى لیله القدر.» (قدر/1) از مجموع این آیات استفاده می ‌شود که قرآن کریم در یک شب مبارک در ماه رمضان که همان شب قدر است نازل شده است. پس شب قدر در ماه رمضان است. اما این که کدام یک از شب‌هاى ماه رمضان شب قدر است، در قرآن کریم چیزى برآن دلالت ندارد. و تنها از راه اخبار می ‌توان آن شب(شب قدر) را معین کرد.

در بعضى از روایات منقول از ائمه اطهار علیهم السلام شب قدر مردد بین نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان است و در برخى دیگر از آنها مردد بین شب بیست و یکم و بیست و سوم و در روایات دیگرى متعین در شب بیست و سوم است. (1) وعدم تعین یک شب به جهت تعظیم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نکنند.

پس از دیدگاه روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام شب قدر از شب‌هاى ماه رمضان و یکى از سه شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم است. اما روایات منقول از طرق اهل سنت‌ به طورعجیبى با هم اختلاف داشته و قابل جمع نیستند ولى معروف بین اهل سنت این است که شب بیست و هفتم ماه رمضان شب قدر است (2) و در آن شب قرآن نازل شده است.

تکرار شب قدر در هر سال

شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و سالى که قرآن درآن نازل شد نیست ‌بلکه با تکرار سالها، شب قدر نیز تکرار می‌شود. یعنى درهر ماه رمضان شب قدرى است که درآن شب امور سال آینده تقدیر می ‌شود. دلیل براین امر این است که:

اولا: نزول قرآن به طور یکپارچه در یکى از شب‌هاى قدر چهارده قرن گذشته ممکن است ولى تعیین حوادث تمامى قرون گذشته و آینده درآن شب بى‌ معنى است.

ثانیا: کلمه «یفرق‌» در آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم‌.» (دخان / 6 ) در سوره دخان به خاطر مضارع بودنش، استمرار را می‌رساند و نیز کلمه «تنزل‌» درآیه کریمه «تنزل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر» (قدر / 4 ) به دلیل مضارع بودنش دلالت ‌بر استمرار دارد.

ثالثا: از ظاهر جمله « شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن‌.»( بقره / 185 ) چنین برمی ‌آید که مادامى که ماه رمضان تکرار می ‌شود شب قدر نیز تکرار می ‌شود. پس شب قدر منحصر در یک شب نیست ‌بلکه درهر سال در ماه رمضان تکرار می ‌شود.

در این خصوص در تفسیر برهان از شیخ طوسى از ابوذر روایت‌ شده که گفت: به رسول خدا (ص) عرض کردم یا رسول الله آیا شب قدر شبى است که درعهد انبیاء بوده و امر به آنان نازل می ‌شده و چون از دنیا می ‌رفتند نزول امر درآن شب تعطیل می ‌شده است؟ فرمود: « نه بلکه شب قدر تا قیامت هست.‌» (3)

عظمت‌ شب قدر

در سوره قدر می ‌خوانیم: «انا انزلناه فى لیله القدر وما ادریک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر.» خداوند متعال براى بیان عظمت ‌شب قدر با این که ممکن بود بفرماید: «وما ادریک ما هى هى خیر من الف شهر» یعنى با این که می ‌توانست در آیه دوم و سوم به جاى کلمه «لیله القدر» ضمیر بیاورد، خود کلمه را آورد تا بر عظمت این شب دلالت کند. و با آیه « لیله القدر خیر من الف شهر» عظمت این شب را بیان کرد به این که این شب از هزار ماه بهتر است. منظور از بهتر بودن این شب از هزار ماه، بهتر بودن از حیث فضیلت عبادت است. چه این که مناسب با غرض قرآن نیز چنین است. چون همه عنایت قرآن دراین است که مردم را به خدا نزدیک و به وسیله عبادت زنده کند. و احیاء یا عبادت آن شب از عبادت هزار ماه بهتر است.

از امام صادق علیه السلام سؤال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ ( با این که در آن هزار ماه درهر دوازده ماهش یک شب قدر است).

حضرت فرمود: « عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت درهزار ماهى که در آن شب قدر نباشد.» (4)

وقایع شب قدر

الف- نزول قرآن در شب قدر

ظاهر آیه شریفه « انا انزلناه فى لیله القدر» این است که همه قرآن در شب قدر نازل شده است و چون تعبیر به انزال کرده که ظهور در یکپارچگى و دفعى بودن دارد نه تنزیل، که ظاهر در نزول تدریجى است.

قرآن کریم به دو گونه نازل شده است:

1- نزول یکباره در یک شب معین.

2- نزول تدریجى در طول بیست و سه سال نبوت پیامبر اکرم (ص).

آیاتى چون «قرانا فرقناه لتقراه على الناس على مکث ونزلناه تنزیلا.»( اسراء / 106 ) نزول تدریجى قرآن را بیان می‌ کند.

در نزول دفعى (و یکپارچه)، قرآن کریم که مرکب از سوره ‌ها و آیات است ‌یک دفعه نازل نشده است ‌بلکه به صورت اجمال همه قرآن نازل شده است چون آیاتى که درباره وقایع شخصى و حوادث جزیى نازل شده ارتباط کامل با زمان و مکان و اشخاص و احوال خاصه‌اى دارد که درباره آن اشخاص و آن احوال و درآن زمان و مکان نازل شده و معلوم است که چنین آیاتى درست در نمی ‌آید مگر این که زمان و مکانش و واقعه‌اى که درباره ‌اش نازل شده رخ دهد به طورى که اگر از آن زمان‌ها و مکان‌ها و وقایع خاصه صرف نظر شود و فرض شود که قرآن یک باره نازل شده، قهرا موارد آن آیات حذف می ‌شود و دیگر بر آنها تطبیق نمی ‌کنند، پس قرآن به همین هیئت که هست دوبار نازل نشده بلکه بین دو نزول قرآن فرق است و فرق آن در اجمال و تفصیل است.

همان اجمال و تفصیلى که درآیه شریفه «کتاب احکمت ایاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر.»( هود / 1) به آن اشاره شده است. و در شب قدر قرآن کریم به صورت اجمال و یکپارچه بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و در طول بیست و سه سال به تفصیل و به تدریج و آیه به آیه نازل گردید.

ب- تقدیر امور در شب قدر

خداوند متعال در شب قدر حوادث یک سال آینده را از قبیل مرگ و زندگى، وسعت ‌یا تنگى روزى، سعادت و شقاوت، خیر و شر، طاعت و معصیت و... تقدیر می ‌کند.

در آیه شریفه «انا انزلناه فى لیله القدر»( قدر / 1 ) کلمه «قدر» دلالت‌ بر تقدیر و اندازه ‌گیرى دارد و آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم.‌» (دخان / 6 ) که در وصف شب قدر نازل شده است‌ بر تقدیر دلالت می ‌کند. چون کلمه «فرق‌» به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است. و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعه‌اى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازه‌ گیرى مشخص سازند. امور به حسب قضاى الهى داراى دو مرحله ‌اند، یکى اجمال و ابهام و دیگرى تفصیل. و شب قدر به طورى که از آیه «فیها یفرق کل امر حکیم.‌» برمی ‌آید شبى است که امور از مرحله اجمال و ابهام به مرحله فرق و تفصیل بیرون می ‌آیند.

ج- نزول ملائکه و روح در شب قدر

بر اساس آیه شریفه « تنزل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر.»( قدر / 4) ملائکه و روح در این شب به اذن پروردگارشان نازل می ‌شوند. مراد از روح، آن روحى است که از عالم امر است و خداى متعال درباره ‌اش فرموده است « قل الروح من امر ربى‌.»( اسراء / 85 ) دراین که مراد از امر چیست؟ بحث‌هاى مفصلى در تفسیر شریف المیزان آمده است که به جهت اختصار مبحث ‌به دو روایت در مورد نزول ملائکه و این که روح چیست ‌بسنده می ‌شود.

1- پیامبر اکرم (ص) فرمود: وقتى شب قدر می ‌شود ملائکه‌اى که ساکن در «سدره المنتهى‌» هستند و جبرئیل یکى از ایشان است نازل می‌شوند در حالى که جبرئیل به اتفاق سایرین پرچم‌هایى را به همراه دارند.

یک پرچم بالاى قبر من، و یکى بر بالاى بیت المقدس و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طورسینا نصب می‌کنند و هیچ مؤمن و مؤمنه ‌اى دراین نقاط نمی‌ماند مگر آن که جبرئیل به او سلام میکند، مگر کسى که دائم الخمر و یا معتاد به خوردن گوشت ‌خوک و یا زعفران مالیدن به بدن خود باشد. (5)

2- از امام صادق علیه السلام در مورد روح سؤال شد. حضرت فرمودند: روح از جبرئیل بزرگتر است و جبرئیل از سنخ ملائکه است و روح ازآن سنخ نیست. مگر نمى‌بینى خداى تعالى فرموده: «تنزل الملئکه والروح‌» پس معلوم مى‌شود روح غیر از ملائکه است. (6)

د- سلام و امنیت در شب قدر

قرآن کریم در بیان این ویژگى شب قدر می ‌فرماید: «سلام هى حتى مطلع الفجر.»( قدر / 5 ) کلمه سلام و سلامت ‌به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. و جمله «سلام هى‌» اشاره به این مطلب دارد که عنایت الهى تعلق گرفته است‌ به این که رحمتش شامل همه آن بندگان بشود که به سوى او روى می ‌آورند و نیز به این که در خصوص شب قدر باب عذابش بسته باشد.

به این معنا که عذابى جدید نفرستد. و لازمه این معنا این است که دراین شب کید شیطان‌ها هم مؤثر واقع نشود چنانکه در بعضى از روایات نیز به این معنا اشاره شده است.

البته بعضى از مفسرین گفته ‌اند: مراد از کلمه «سلام‌» این است که در شب قدر ملائکه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند، سلام می ‌دهند.

پی ‌نوشت‌ ها:

1- مجمع البیان، ج 10، ص‌519 .

2- تفسیر الدرالمنثور، ج‌6 .

3- تفسیر البرهان، ج‌4، ص‌488، ح‌26 .

4- فروع کافى، ج‌4، ص‌157، ح‌4 .

5- مجمع البیان، ج‌10، ص‌520 .

6- تفسیر برهان، ج‌4، ص‌481، ح‌

  • محمد هاشمی

1. رمضان، ماه بهار و انس با قرآن

رمضان، ماهی است که در آن قرآن نازل شد. بنابراین، رابطه ویژه ای میان قرآن و ماه رمضان وجود دارد؛ یعنی همان گونه که در فصل بهار، عالم طبیعت و انسان، شادابی خاص و حیاتی دوباره پیدا می کند، رمضان نیز بهار قرآن است. دوستداران قرآن در این ماه بیش از پیش به قرآن نزدیک می شوند و با خواندن و یادگیری و فهمیدن معارف آن، به دل هایشان حیات مجددی می بخشند.

علی علیه السلام می فرماید: «کتاب خداوند تعالی را یاد بگیرید؛ زیرا قرآن، بهار دل هاست».

در رمضان، ماه انس با قرآن، باید ویژگی همدم بودن با قرآن را در خود ایجاد کنیم و رابطه تنگاتنگ و جدی با آن داشته باشیم؛ زیرا قرآن، کتاب کامل انسان سازی است، به گونه ای که همه برنامه ها و رموز تکامل را دربردارد. قرآن، سخن خدا است و عمل به آن، سبب پیروزی و رستگاری در دنیا و آخرت است.

هرگاه قرآن را بشناسیم، به عظمت نازل کننده آن پی ببریم و محتوایش را دریابیم، سپس با عشق، با آن ارتباط فکری و عملی برقرار کنیم، می توانیم ادعا کنیم که با قرآن انس گرفته ایم.

2. فضیلت و آثار تلاوت قرآن

الف) پاداش الهی

آنان که کتاب خدا را می خوانند، نماز را برپا می دارند و از آنچه ما روزی شان کرده ایم، پنهان و آشکار به فقیران انفاق می کنند، امید تجارتی دارند که هرگز زیان و زوال نخواهد یافت.(فاطر:29)

 

 

آیا تا به حال با خداوند معامله کرده اید؟ معامله ای که سرمایه آن، قرآن و نماز و انفاق است.

 

ب) شکوفایی ایمان

شکوفایی ایمان، با قرآن خواندن به دست می آید.

 

آیا می دانید که با خواندن آیه هایی از قرآن در روز، می توانیم ایمانمان را شکوفا سازیم.

 

ج) نورانیت و جلای قلب ها

خواندن قرآن، قلب های زنگار گرفته را جلا می دهد.

 

بیایید روزانه با خواندن چند آیه قرآن، زنگارهای قلب خود را شست وشو دهیم.

 

د) کفاره گناهان

قرآن خواندن، کفاره گناهان و سپر آتش و ایمنی از عذاب است.

 

با خواندن قرآن، خود را در برابر عذاب الهی ایمن سازیم.

ه) دوری از تنهایی

هر کس با خواندن قرآن انس گیرد، دوری برادران و دوستان، او را وحشت زده نمی کند.

 

سخن گفتن با خداوند، تو را از تنهایی نجات می دهد.

 

و) دوری از فقر

هر که قرآن بخواند، توانگری است که دیگر فقیر نمی شود.

با خواندن آیه های قرآن، خانه هایتان را منبع رحمت ها و ارزاق الهی کنید.

 

ز) سعه صدر و روشنی دل

بهترین ذکر و سخن، قرآن است. با قرآن است که سینه ها فراخ و درون ها روشن می شود.

بیایید در ماه رمضان، آرامش به دست آمده از قرآن خواندن را تجربه کنیم.

 

3. آداب تلاوت قرآن از زبان قرآن

خواندن قرآن آدابی دارد که در اینجا به برخی اشاره می کنیم:

ـ بدون وضو و طهارت نباید دست یا عضوی از بدن خود را به نوشته های قرآن برسانیم.

 

 

لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ. (واقعه: 79)

قرآن را جز پاکان مس نمی کنند.

 

ـ پیش از خواندن قرآن، باید از شیطان رجیم و رانده شده به درگاه حق پناه برد.

 

فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ. (نحل: 98)

پس هنگامی که قرآن را می خوانی، از شیطان رانده شده به خدا پناه ببر.

ـ قرآن را با صدای نیکو و زیبا بخوانیم.

 

 

و رَتِّلِ الْقُرآنَ تَرتیلاً. (مزمل:4)

قرآن را به صورت شمرده و آرام بخوان.

 

دیگر آداب تلاوت قرآن

- فرستادن صلوات پیش و پس از خواندن قرآن؛

- نگاه کردن به کلمات و آیات قرآن هنگام تلاوت؛

- پوشیدن لباس پاکیزه، مسواک زدن و خوش بو کردن بدن پیش از تلاوت؛

- رو به قبله نشستن؛

- صحیح تلفظ کردن کلمه ها و جمله ها؛

- رعایت خضوع و خشوع هنگام تلاوت؛

ـ رعایت اخلاص هنگام تلاوت؛

- انتخاب مکان مناسب برای تلاوت؛

- گفتن «صَدَقَ اللّهُ الْعَلیّ الْعَظیم» در پایان تلاوت.

4. آداب شنوندگان آیه های قرآن

الف) تدبّر و تفکر در قرآن و توجه کامل به معانی آیه ها

 

 

اَفَلاً یَتَدَبَّرونَ القُرآن.(نساء:82)

آیا آنها در قرآن نمی اندیشند.

 

ب) سکوت و پرهیز از دیگر کارها

 

 

وَ إِذا قُرِیَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ. (اعراف:204)

هنگامی که قرآن خوانده شود، پس گوش فرا دهید و سکوت کنید. شاید مورد رحمت قرار گیرید.

ج) احترام قلبی نسبت به این کتاب آسمانی

5. قرآن، کتاب هدایت

قرآن، کتاب آسمانی و معجزه آخرین سفیر الهی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و بزرگ ترین هدیه الهی برای انسان ها و گران بهاترین میراث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در میان مسلمانان است. قرآن کتابی جامع و دربرگیرنده همه قوانین، حکمت ها و موعظه هایی است که برای هدایت انسان لازم است.

خداوند بزرگ، قرآن کریم را در آیه های گوناگون چنین توصیف می کند:

بی هیچ شکی قرآن، راهنمای پرهیزکاران است. (بقره:2)

 

 

آیا تاکنون اندیشیده اید که چرا قرآن، کتاب هدایت برای پرهیزکاران معرفی شده است؟ شاید سرّ این مطلب در این باشد که پرهیزکاران با دوری از گناهان، زمینه را برای هدایت پذیری فراهم کرده اند.

 

قرآن، هدایتی برای بشر است. (بقره:185)

 

 

خداوند بشر را آفرید و قرآن را برای هدایت و راهنمایی او فرستاد تا حجت بر همگان تمام شود.

بیایید با تأمل و تدبّر در آیات قرآن کریم و عمل به دستورهایش، در روز جزا شرمنده درگاه حق نباشیم.

 

قرآن راه حق و باطل را روشن می کند. (حجر:1).

 

 

بشر همواره در پی حقیقت و بازشناسی آن از باطل است. او می خواهد بداند حق کدام است و باطل کجاست؟ راه کدام است و چاه کجاست و چه سرمایه ای بالاتر از این کتاب آسمانی و چه میزانی دقیق تر از قرآن و چه فرقانی بهتر از کلام خدا.

 

قرآن با عظمت است. (حجر: 87)

 

 

به راستی قرآن، کتاب عظیمی است؛ چون از سوی پروردگار بزرگ آمده است. رمضان نیز از عظمت قرآن، عظیم شده است؛ زیرا ماه نزول قرآن است و چه زیباست که در ماه عظیم، کتاب آسمانی با عظمت را تلاوت کنیم و از دریای عظیم معارف آن بهره بریم!

همانا این قرآن، انسان را به راست ترین و استوارترین راه هدایت می کند. (اسراء:9)

 

 

آیا می خواهید در درست ترین و بهترین راه ها قدم بگذارید؟ اگر پاسختان مثبت است، در قرآن بیندیشید و به آن عمل کنید.

 

شفای دل و رحمت الهی برای اهل ایمان است. (اسرا: 82)

 

 

برای دل زنگار گرفته ام، شفا می خواهم و به رحمت الهی امید دارم. در عین حال، زمزمه ای آسمانی در گوشم می پیچد که شفای دل بیماران و رحمت و بخشایش الهی در قرآن است. بیایید به امید دست یابی به رحمت الهی و درمان قلوب آلوده به گناه، قرآن بخوانیم.

 

سوگند به قرآنی که بیانش حکیمانه است. (یس:20)

 

 

به راستی از حکیم، جز سخن حکیمانه می شنوید؟ قرآن، کلامی حکیمانه از سوی خداوند حکیم است. دریای حکمت و معرفت است، ولی تنها آنان که اهل حکمت و معرفتند، می توانند از این کلام جاودانه بهره ببرند.

 

این کتاب جز برای پند و نصیحت جهانیان نیست. (تکویر:27)

 

 

ای عزیز! نصیحت خدا را به گوش جان بپذیر و به آن عمل کن. قرآن بخوان و در آن بیاندیش که بهترین نصیحت از سوی بهترین ناصحان است.

 

قرآن، روشن کننده حقیقت هر چیزی است. (نحل:89)

 

 

هنگامی که فتنه ها همچون تاریکی های شب همه جا را فرا گرفته است، برای رستگاری و نجات به قرآن پناه ببرید.

 

قرآن مایه هدایت و رحمت برای نیکوکاران است. (لقمان:2)

 

 

اگر می خواهید هدایت و رحمت الهی شامل حالتان شود، پس چرا نیکی و احسان نمی کنید؟ خداوند وعده داده است که هدایت و رحمت قرآن شامل نیکوکاران می شود.

 

قرآن مایه هدایت و رحمت برای مؤمنان است. (نمل:2)

 

 

ای مؤمنان! ای کسانی که ایمانتان به مرحله عمل و ظهور رسیده و قلبتان با زبانتان یکی است، برشما باد بشارت خداوند که هدایت و رحمت الهی شامل حالتان خواهد شد.

 

قرآن یادآوری است برای آنان که از خدا می ترسند. (طه:3)

 

 

گاهی هوای نفس، انسان را به وادی غفلت می کشاند و حقیقت را غبارآلود جلوه می دهد. گاهی لشکریان شیطان، سربازان رحمانی نفس را فریب می دهند و این خداترسانند که با توسل به قرآن از این خطر بزرگ رهایی می یابند.

 

این قرآن، بشارتی برای مسلمانان است. (نحل:89)

 

 

ای مسلمانان! نزول قرآن در رمضان بر شما بشارت باد. راه را باز کنید، فرشته های نیکوکار کتاب آسمانی قرآن را در صحیفه هایی ارجمند برای شما به ارمغان می آورند. لطف الهی شامل حالتان شده و این کتاب گران قدر را برای شما فرستاده است. پس در گرامی داشت این لطف الهی بکوشید.

 

6. انس معصومین علیهم السلام با قرآن

الف) پیامبراعظم صلی الله علیه و آله

توجه آن حضرت به خواندن قرآن ـ به ویژه در دل شب ـ به قدری بود که حتی حالت بیماری و تب نیز مانع آن نمی شد. بنا بر روایتی، هنگامی که یکی از اصحاب، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را سخت بیمار دید و جویای حال حضرت شد، ایشان پاسخ داد: «این بیماری مانع آن نشد که شب گذشته سی سوره را بخوانم» هنگامی که آن صحابی عرض کرد: این تلاش در عبادت برای چیست؟ حضرت پاسخ داد: «آیا نباید بنده شکرگزاری باشیم؟»

ب) حضرت علی علیه السلام

حضرت علی علیه السلام بسیار قرآن می خواند، ولی تنها به تلاوت ظاهر آیه های قرآن قناعت نمی کرد. او به قدری با قرآن مأنوس بود که حتی وقتی شمشیر کینه مفسدان بر سرش فرود آمد، اندکی از خاک محراب را روی زخم سر ریخت و این آیه را خواند: «ما شما را از خاک آفریدیم و در آن باز می گردانیم و بار دیگر نیز شما را از آن بیرون می آوریم».

همه جنبه های زندگی حضرت علی علیه السلام در ظاهر و باطن با قرآن هماهنگ بود، به گونه ای که طرف داران حق، او را «قرآن ناطق» خواندند.

ج) امام سجاد علیه السلام

امام سجاد علیه السلام فرمود:

اگر همه انسان هایی که در میان مشرق و مغرب هستند، بمیرند، چون قرآن با من باشد [از تنهایی]، هراس ندارم.

شیوه آن حضرت چنان بود که هنگام تلاوت سوره حمد، وقتی به آیه «مالک یوم الدین» می رسید، آن قدر آن را تکرار می کرد که نزدیک بود روح از کالبدش بیرون رود.

د) امام رضا علیه السلام

آن حضرت در هر سه روز، یک بار همه قرآن را می خواند و می فرمود:

اگر خواسته باشم، می توانم در کمتر از سه روز قرآن را ختم کنم، ولی هرگز به هیچ آیه ای نمی رسم مگر اینکه در معنی آن می اندیشم و درباره اینکه در چه موضوع و چه وقت نازل شده است، فکر می کنم. از این رو، در هر سه روز یک بار همه قرآن را تلاوت می کنم.

7. سیره علمای دینی در انس با قرآن

الف) شیخ مفید رحمه الله

شیخ مفید شب ها اندکی می خوابید و بیشتر به نماز و مطالعه یا تلاوت قرآن مجید می پرداخت.

ب) میرداماد رحمه الله

محدث قمی می نویسد: «میرداماد قرآن مجید را بسیار تلاوت می کرد، به گونه ای که یکی از افراد مورد اعتماد برای من نقل می کرد که هر شب، پانزده جزء قرآن می خواند».

ج) شیخ انصاری رحمه الله

عبادت هایی که وی از سن بلوغ تا آخر عمر به آن می پرداخت، گذشته از فرایض، خواندن یک جزء قرآن، به جا آوردن هر روزه نماز جعفر طیار، خواندن زیارت جامعه و عاشورا بود.

د) علامه طباطبایی رحمه الله

شب های ماه رمضان را تا صبح بیدار بود. مقداری مطالعه می کرد و بعد به دعا و خواندن قرآن، نماز و ذکر می پرداخت.

ه) امام خمینی رحمه الله

در شبانه روز به ویژه هنگام نماز شب، به تلاوت قرآن می پرداخت و در هر فرصتی که به دست می آورد، مشغول تلاوت قرآن می شد.

یکی از یاران نزدیک ایشان در این زمینه چنین می گوید:

امام هر روز مقید بودند چند صفحه قرآن بخوانند. ایشان معتقد بودند که خواندن قرآن و انس با قرآن، توفیق انسان را زیاد کرده و ایمان انسان را قوی می سازد. ایشان حتی در روزهای آخر عمر شریفشان و شب پیش از عمل جراحی نیز خواندن قرآن و نماز شبشان را ترک نکردند.

و) میرزای شیرازی

در شرح احوال این عالم ربانی آورده اند که ایشان، بیشتر آیه های قرآن و دعاهای ماه مبارک رمضان و زیارت ها را از حفظ می خواند. به سبب رقت قلب، همواره اشک از چشمانش سرازیر بود.

8. قرآن در رهنمودهای رهبر معظم انقلاب

پیروزی انقلاب اسلامی، قرآن را به ما باز گرداند و راه قرآن را به روی ما باز کرد و ما باید عقب ماندگی های خود را در فراگیری جامع این کتاب الهی جبران کنیم و علاوه بر متن قرآن، با ترجمه آن نیز کاملاً آشنا شویم.

انس با قرآن، معرفت اسلامی را در ذهن ما، قوی تر و عمیق تر می کند.

در کشوری که بر اساس اسلام اداره می شود، همه مردم باید قادر به خواندن درست قرآن کریم باشند.

بدبختی جوامع اسلامی، به خاطر دوری از حقایق و معارف قرآن است.

انس با قرآن؛ یعنی قرآن را خواندن و باز خواندن و در مفاهیم قرآنی تدبّر کردن و آنها را فهمیدن.

همین آیات قرآنی است که توانست در روزگاری، انسان هایی را تربیت کند که با دنیای کفر و ظلمات بستیزند و همین معارف است که ملت بزرگ ما را وادار و مجهز کرد که با دنیای مدرن و ظالم جاهلیت قرن بیستم مقابله کند.

اگر در آیات قرآن تأمل کنیم، اراده ما قوی تر از این خواهد شد. استقامت ما نیز بیشتر خواهد شد.

9. جوانانِ الگو در قرآن

قرآن در راستای رسالت هدایتی وتربیتی خود، برای اندیشه و اخلاق فردی و اجتماعی جوانان، با بیان داستان هایی واقعی به ترسیم الگوهای مناسبی پرداخته است. اکنون به برخی الگوها اشاره می کنیم:

الف) حوزه فکر و اندیشه

یک ـ الگوی مبارزه با عقاید و افکار باطل

حضرت ابراهیم علیه السلام در جوانی به مبارزه با بت پرستی پرداخت. ابراهیم در مرحله نخست، از چیستی بت ها و مجسمه ها پرسید. سپس بت پرستان را به تقلید از پیشینیان خود و گمراهی متهم کرد و از آنان دوری جست.

دو ـ الگوی هدف داری

اصحاب کهف، جوانانی خدا باور بودند که حاضر نشدند از عقیده خود دست بردارند. جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان داشتند. شعارشان این بود: «پروردگار ما، پروردگار آسمان ها و زمین است و به جز او خدایی دیگر را نمی خوانیم.» اینان چنان در راه عقیده خود استوار بودند که حاضر نشدند با طاغوت زمان هم نوا شوند. پس شهر و دیار، خانه و خانواده و حتی ملک و حکومت را رها کردند و به غاری پناه بردند.

ب) حوزه اخلاق

یک ـ الگوی از جان گذشتگی

مصداق منحصر به فرد الگوی از جان گذشتگی، حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام است که حاضر شد در زمان خطر، به جای پیامبر در بستر وی بخوابد. خدواند در آیه 207 سوره بقره می فرماید: «بعضی از مردم کسانی هستند که جان خود را برای خشنودی خدا می فروشند».

در همین زمینه از شرکت آن حضرت در جنگ های طاقت فرسای صدر اسلام می توان یاد کرد.

دو ـ الگوی دانش اندوزی

حضرت موسی علیه السلام با آن مقام و عظمتش، از بنده ای از بندگان خدا خواست تا او را آموزش دهد. خداوند در قرآن کریم می فرماید:

موسی به او (خضر) گفت: آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد است به من بیاموزی. (کهف: 66)

معلم موسی در آغاز به دلیل ضرورت گنجایش علمی، از دادن پاسخ مثبت به او خودداری کرد، ولی با شرط پیشی نگرفتن موسی از استادش، پذیرفت که به وی آموزش بدهد.

سه ـ الگوی مبارزه با خواهش های نفسانی

حضرت یوسف، در اوج جوانی قرار دارد که کوره آتشین شهوت فوران می کند. زلیخا نیز زنی است که سیمایی زیبا دارد و همه زمینه ها برای کام جویی آنان فراهم است. با این حال، یوسف به دلیل ایمان قوی به خدا و ترس از آتش جهنم به خواهش زلیخا که بر اساس غریزه جنسی بود، پاسخ نداد.

چهار ـ الگوی طهارت و پاکی

خداوند، حضرت مریم را نشانه اعجاز و قدرت خود معرفی کرد و به دلیل پاکی و طهارتش و نیز ایمان وی به خدا، بر زنان دورانش برتری داد.

پنج ـ الگوی شرم و حی

در قرآن کریم، صفورا، دختر شعیب مظهر حیا معرفی شده است که در جریان برخورد موسی با وی (پیش از ازدواج) به آن اشاره شده است. قرآن کریم می فرماید:

یکی از آن دو دختر به سراغ او آمد و در حالی که با نهایت حیا گام برمی داشت، گفت: پدرم از تو دعوت می کند تا مزد سیراب کردن گوسفندان ما را به تو بپردازد. (قصص: 25)

شش ـ الگوی تسلیم و رضا

اسماعیل، پسر ابراهیم، الگویی است برای جوانانی که در مقام عبودیت خدا گام برمی دارند. ابراهیم مأمور شد تا فرزند خود را در راه خدا قربانی کند. اسماعیل آماده ذبح شدن بود و ابراهیم آماده ذبح کردن. ناگهان خداوند ندا داد: «تو خوب از آزمایش بیرون آمدی. ما از ذبح اسماعیل گذشتیم و او را جای گزین کردیم».

هفت ـ الگوی گذشت

برادران حضرت یوسف به او بدی کردند و نسبت به وی حسادت ورزیدند. همچنین با طرح نقشه ای، او را برای مدتی طولانی از یعقوب جدا کردند. با این حال، حضرت یوسف مراحل سخت را یکی پس از دیگری پشت سر نهاد و نه تنها انتقام نگرفت، بلکه با احترام به آنان گفت: «خدا شما را می بخشد».

10. دانشمندان و قرآن

یک ـ دیدگاه دانشمندان غربی درباره قرآن

الف) پروفسور واشنگتن ایرونیک (خاورشناس امریکایی)

قرآن، کتابی است که از حدود اقیانوس اطلس تا نهر کاشمر، مردم را زیر سایه همایون فر خود، سعادتمند نگه داشته است. قرآن، حاوی بالاترین مبادی و با ارج و سودمندترین آنها است.

ب) روبرستن سمیث (خاورشناس اسکاتلندی)

از بهترین لذت ها، تنها این است که پیامبر با قرآنش آمد، در حالی که این کتاب، نشانه ای از بلاغت و دستوری بر شرایع، نماز و دین در آنِ واحد است.

ج) لیبون (دانشمند فرانسوی)

در عظمت و جلال قرآن، همین بس که گذشت چهارده قرن از نزول آن، نتوانسته کوچک ترین خللی در آن ایجاد کند. اسلوب بیان و کلمات قرآن چنان تازه و شیرین است که گویی دیروز پیدا شده است.

د) آلبرت انیشتین (بزرگ ترین متفکر و فیزیک دان)

قرآن، کتاب جبر، هندسه یا حساب نیست، بلکه مجموعه ای از قوانین است که بشر را به راه راست، راهی که بزرگ ترین فلاسفه دنیا از تعریف و تعیین آن عاجزند، هدایت می کند.

ه) گولیت (دانشمند اروپایی)

قرآن با زیبایی های جاذبش، خوانندگانی را مجذوب خود می سازد و با فصاحت و بلاغتی که دارد، رغبت زایدالوصفی در خواننده خود، ایجاد می کند.

و) رنبورت (دانشمند اروپایی)

واجب است اعتراف کنیم که علوم طبیعی، فلکی، فلسفه و ریاضیات که از اروپا اوج گرفت، عموماً از قرآن اقتباس شده است. پس اروپا، شهری برای اسلام است.

ز) علی احمدکنود علمبو (نویسنده معروف هلندی)

تمام کتاب های آسمانی دست خوش تحریف شده اند جز قرآن کریم که از گزند تحریف مصون مانده و در هر عصر و زمانی می تواند کاروان بشریت را به سوی سعادت، رهبری فرماید.

ح) سنت هیلر(فرانسوی)

قرآن، سرود مذهبی، ستایش ایزدی، قانون مدنی، دعا، مناجات، وعظ، ارشاد، راه و رسم جنگ آوری، قصص و تواریخ است.

ط) دکتر ماردریل(فرانسوی)

اسلوب قرآن، اسلوبی ملکوتی و آسمانی است و مولود فکر بشر و مخلوق زمینی نیست. آنچه قرآن دارد، هیچ کتاب دیگری نخواهد داشت.

ی) تولستوی (فیلسوف بزرگ روسی)

قرآن، مشتمل بر تعلیمات و حقایق روشن، آشکار و سهل است که عموم افراد بشر از هر طبقه ای می توانند از آن بهره مند گردند.

دو ـ دانشمندان حافظ قرآن

الف) سیدبن طاووس

وی یکی از دانشمندان شیعی، از شاگردان خواجه نصیر طوسی و علامه حلی است که در یازده سالگی، تمامی قرآن را به خاطر سپرد.

ب) رودکی

شاعر سده چهارم که از نعمت بینایی بی بهره بود، در هشت سالگی، تمام قرآن را حفظ کرد.

ج) ابن سینا

ابن سینا، دانشمند نامی قرن پنجم هجری که در پزشکی، فلسفه و... سرآمد عصر خود بود، پیش از ده سالگی، قرآن مجید را حفظ کرد.

د) ناصرخسرو

ابومعین ناصرخسرو قبادیانی، شاعر، عارف، حکیم و نویسنده زبردست بود. وی در نه سالگی، قرآن و بسیاری از احادیث را حفظ کرد.

ط) آیت الله العظمی خویی

آیت الله العظمی خویی، در دوران پیری به حفظ قرآن مشغول شد.

ه) شهاب الدین سهروردی

این دانشمند شافعی که به ادبیات، بسیار عشق می ورزید، در ده سالگی، قرآن را حفظ کرد.

و) فخرالدین

ابراهیم بن شهریار ملقب به فخرالدین، در شمار شاعران و عارفان پیرو شیخ شهاب الدین سهروردی جای دارد. او در کودکی به جمع حافظان قرآن پیوست.

ز) انتاکی

داوودبن عمر انتاکی ملقب به بصیر از دانشمندان شیعی اوایل قرن یازدهم است. وی در کودکی حافظ قرآن شد و توانست در پزشکی و فلسفه شهرتی چشم گیر به دست آورد.

ح) فرزدق

این شاعر شیعی عصر بنی امیه، از اصحاب امام سجاد علیه السلام بود. پدرش او را در کودکی نزد حضرت علی علیه السلام آورد و گفت: فرزندم، شاعر است. امام علی علیه السلام فرمود: او را قرآن بیاموز که بهتر از شعر است. این سخن چنان در فرزدق اثر کرد که همه قرآن را به خاطر سپرد.

11. خواندنی هایی جذّاب از قرآن

زنان و دختران در قرآن:

ـ دختری که در محراب از سوی خدا برای او غذا آورده شد، حضرت مریم علیهاالسلام بود. (آل عمران:37)

ـ به مادر حضرت موسی، وحی شد. (قصص: 7)

ـ «آسیه»، زن فرعون و «مریم»، مادر عیسی علیه السلام ، دو زن نمونه قرآنی هستند. (تحریم: 11و12)

ـ سوره ای که درباره یک زن نمونه است، کوثر است.

ـ سوره ای که سفارش شده زن ها آن را بیشتر بخوانند، سوره نور است.

ـ زن ابولهب، هیزم کش آتش دوزخ است. (مسد: 4)

ـ از عفت و شیوه راه رفتن دختر حضرت شعیب در قرآن به نیکی یاد شده است. (قصص: 25)

ـ زنی که بدون پدر و مادر به دنیا آمد، «حوا» زن حضرت آدم علیه السلام بود. (نساء: 1)

ـ سوره سبا نام قومی است که حاکمش زنی به نام «بلقیس» بود. (نمل: 22 ـ 23)

ـ سوره ای که به معنای زن امتحان شده است، سوره ممتحنه است.

کودکان و نوجوانانی که نامشان در قرآن است:

ـ موسی علیه السلام ، کودکی که به دستور خدا برای نجات از شر دشمنان در صندوق گذاشته و به آب انداخته شد. (قصص: 7)

ـ عیسی علیه السلام ، کودکی که در گهواره سخن می گفت. (آل عمران: 46)

ـ فرزند لقمان، پسری که در قرآن، پدرش او را نصیحت کرد. (لقمان: 16 ـ 19)

ـ یوسف، کودکی که برادرانش او را به چاه انداختند. (یوسف: 15)

ـ فرزند نوح، پسری که از فرمان پدرش سرپیچی کرد و غرق شد. (هود: 43)

ـ ابراهیم علیه السلام ، پسری که برای عمویش از خدا طلب آمرزش و بخشش کرد. (انعام: 74)

ـ قابیل، پسری که برادرش را مظلومانه کشت. (مائده: 30)

ـ عیسی علیه السلام ، کودکی که بدون پدر به دنیا آمد. (آل عمران: 45 ـ 47)

اولین ها،آخرین ها و ترین های قرآنی

ـ بزرگ ترین سوره قرآن، بقره است.

ـ کوچک ترین سوره قرآن، کوثر است.

ـ بزرگ ترین آیه قرآن، آیه282 سوره بقره است.

ـ کوچک ترین آیه قرآن ـ به جز اوایل سوره ها ـ آیه «مدهامَّتان» است که در آیه 64 سوره الرحمان قرار دارد.

ـ اولین سوره نازل شده، سوره علق است.

ـ آخرین سوره نازل شده، سوره نصر است.

ـ بزرگ ترین کلمه قرآن «فَاَسقینا کُمُوه»است که در آیه 22 سوره حجر قرار دارد و 11 حرف دارد.

پیامبران در قرآن

ـ پیامبری که هم اکنون زنده است، حضرت عیسی علیه السلام است.

ـ پیامبری که زره می بافت، حضرت داوود علیه السلام بود.

ـ پیامبری که به سفر آسمانی رفت، حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود.

ـ پیامبری که سحر جادوگران را باطل کرد، حضرت موسی علیه السلام بود.

ـ پیامبری که افراد کور را شفا می داد و مردگان را زنده می کرد، حضرت عیسی علیه السلام بود.

ـ پیامبری که دوازده پسر داشت، حضرت یعقوب علیه السلام بود.

ـ پیامبر کشتی ساز، حضرت نوح علیه السلام بود.

ـ پیامبری که بدون پدر به دنیا آمد، حضرت عیسی علیه السلام بود.

ـ پیامبرانی که پدر و پسر بودند، عبارتند از: ابراهیم و اسماعیل، ابراهیم و اسحاق، یعقوب و یوسف، داوود و سلیمان، زکریا و یحیی.

سوره ها

ـ توحید، نام سوره ای از قرآن است که از اصول دین به شمار می رود.

ـ حج، نام سوره ای است که یکی از فروع دین به شمار می رود.

ـ سوره حدید، نام یکی از فلزات است.

ـ سوره تین، نام میوه ای است که خداوند به آن سوگند خورده است.

ـ سوره دهر به معنای روزگار است.

ـ سوره لقمان، نام مردی دانشمند است.

ـ سوره جمعه، نام یکی از روزهای هفته است.

ـ سوره یاسین به قلب قرآن معروف است.

ـ سوره الرحمن، عروس قرآن است.

ـ سوره نمل دو بسم الله دارد.

12. کیفیت نزول قرآن (پرسش و پاسخ)

با توجه به آغاز نزول قرآن در 27 رجب، مبعث پیامبراعظم صلی الله علیه و آله ، آیه هایی که نزول قرآن در ماه رمضان را بیان می کنند چگونه تفسیر می شوند؟

درباره کیفیت نزول قرآن، آیه ها را دو گونه می توان دسته بندی کرد:

1. آیه هایی که بر نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان دلالت دارد، مانند:

شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ. (بقره: 184)

ماه رمضان، ماهی است که قرآن در آن نازل شده است.

2. آیه هایی که بر نزول تدریجی قرآن در طول23 سال دلالت دارد، مانند:

وَ قُرْآنًا فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزیلاً. (اسرا:106)

و قرآنی [با عظمت] را بخش بخش] بر تو] نازل کردیم تا آن را به آرامی بر مردم بخوانی و آن را به تدریج نازل کردیم.

با توجه به این آیه ها، قرآن دو گونه نازل شده است:

یک نزول دفعی که در آن، حقیقت والا و بسیط قرآن به طور کلی در ماه مبارک رمضان بر قلب و جان پیامبر نازل شد؛ زیرا کسی که معلم و مربی بشر است، باید سر فصل ها و اهداف اساسی دعوت و پیام آسمانی را به طور کلی بداند.

نزول دوم که نزول تدریجی است، از 27 رجب با نازل شدن آیه های نخستین سوره علق آغاز شد و آن حقیقت بسیط و یک پارچه به تفصیل و در قالب الفاظ و کلمات بر پیامبر فرود آمد تا آن را به مردم تفهیم کند.

 

13 ـ رمضان، ماه نزول قرآن (پیام کوتاه)

ای دوست! با دهانی پاک، با دلی روشن و خاطری خداجوی به تلاوت قرآن بپرداز.

هنگامی که قرآن می خوانی، شمرده و با تأمل و اندیشه بخوان و تصور کن که در محضر خدایی و خداوند با تو سخن می گوید و تو را مخاطب آیات قرار می دهد.

اگر ماه رمضان است و قرآن می خوانی، بکوش تا کیفیت را بر کمیّت مقدم بداری. حساب صفحات و چند جزء قرآن را مکن. بیندیش که در آیه ها، خدای متعال چه گفته و چه خواسته است.

هرگز مباد که شیوه تلاوت و اسلوب قرائت، تو را از معنی و توجه به پیام های آیات باز دارد.

آن کس که قرآن بخواند؛ ولی دلش حالت خضوع پیدا نکند و قلبش رقت نیابد و در دل، اندوه نگیردش، شأن خداوند را کوچک کرده است.

قرآن، گنجینه گران بهای الهی است. مگر می شود کسی گنجینه ای را بگشاید، ولی ننگرد که در آن چیست و به چه کاری می آید؟

هرگز مباد از آنان باشیم که «حروف» قرآن را حفاظت کنیم، ولی «حدود» آن را ضایع سازیم.

باید «غبار نسیان» را با عطر تلاوت شست و زدود.

خانه هایتان را با نور قرآن روشن کنید و صدای قرآن و آهنگ روح نواز و جان بخش آن را در فضا بگسترید.

باید پیوسته در محضر قرآن بود و همچون شاگردی در مکتب استاد، از نکته ها و آموزه هایش درس ها آموخت.

 

 

14 ـ قرآن، پیام آسمانی (اشعار)

 

بانگ قرآن

خوشا بانگ قرآن و آهنگ آن که جان و روان را کند شادمان
سراسر همه حکم پروردگار از او زنده راه و ره روزگار
همه حکم او را پذیرنده ایم خدا را ز جان و ز دل بنده ایم
جهان را نماید بهشت برین کلام خداوند جان آفرین
دلش روشن از نور ایمان بوَد هر آن کس که حامی قرآن بود
چو قرآن نباشد، تن من مباد بدین بوم و بر، زنده یک تن مباد
گروه فداکار ما زنده باد مسلمان بیدار ما زنده باد

عترت نبُود جدا ز قرآن

قرآن که پیام آسمانی است روشن گر راه زندگانی است
گوید سخن از همه زمان ها اندرز دهد ز داستان ها
گوید ز بهشت و از جهنم و از اول و انتهای عالم
گوید که به راه حق بکوشیم تا جام محبتش بنوشیم
گوید به عمل چگونه باشیم تا بر دگران نمونه باشیم
گوید چه کنیم و چیست راهش تا ما نشویم اهل آتش
یک راه بود، نه راه دیگر راهی که نشان دهد پیمبر
یعنی به طریق عشق و ایمان عترت نبود جدا ز قرآن
آنان که محمدی مرامند زهرا و دوازده امامند
ماییم همه مطیع آنان هم حافظ و پاسدار قرآن

اعجاز نبوت است قرآن

 

 

قرآن که بود پیام ایزد نازل شده است بر محمد صلی الله علیه و آله
اعجاز نبوت است قرآن آیات هدایت است قرآن
قرآن که نشان دهد ره راست برنامه زندگانی ماست
این است کتاب دینی ما برنامه آسمانی ما
باید که هماره باز خوانیم تا حکم خدای خود بدانیم
در حافظه بسپریم آن را هم یاد دهیم دیگران را
فرمود پیمبر: ای مسلمان هر کس که کند عمل به قرآن
قرآن همه عمر، با دل اوست گلزار بهشت منزل اوست
اما جهنم است جایش

آن کس که نکرد اعتنایش

 

منبع : مرکز اطلاع سانی حوزه

 

   
   
   
   
   
   
   
   
   
  • محمد هاشمی
ماه مبارک رمضان، ماه تولد قرآن، ماه انس با قرآن، ماه بهار قرآن، و ماه شناخت و بهره برداری فکری و عملی از قرآن فرا می رسد.
ماهی که در شب قدر آن، قلب پیامبر اکرم(ص) همه قرآن را از امین وحی، فرا گرفت و قرآن از لوح محفوظ بر قلب وسیع و نورانی بزرگ ترین پیامبران منعکس شد، ماهی که همه ما با روزه گرفتن و عبادت و مناجات و دعا، با زمینه سازی و آمادگی معنوی به استقبال دریافت قرآن می رویم، و می خواهیم در پرتو آثار پربرکت روزه خالص، و عبادت ها و دعاهای همراه آن، رابطه خود را با قرآن نزدیک تر کنیم، و تصمیم بگیریم که خط رابط ما با قرآن همواره استوارتر و محکم تر گردد. عارف حقیقی کسی است که با خدا و کلام او چنین انس و الفتی داشته باشد، که امیرمومنان علی(ع) در توضیح آیه «یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم؛ ای انسان چه چیز تو را به پروردگارت مغرور ساخته است.» فرمود: «وکن لله مطیعا و بذکره آنسا؛ مطیع خداوند باش و به یاد خدا انس بگیر.» قرآن، روح ماه رمضان است که در کالبد آن دمیده شده، و ارزش و عظمت آن را چند برابر کرده است. قرآن، قلب ماه رمضان است، که بدون این قلب و ضربان آن، جوهره حقیقت در رگ های حیات معنوی روزه داران به جریان نمی افتد، قرآن بهار دل ها، و ماه رمضان، بهار قرآن است، چنان که امام باقر(ع) فرمود: «لکل شی ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان؛ برای هر چیز بهاری است، و بهار قرآن ماه رمضان است.»
و امیر مومنان علی(ع) در شان قرآن فرمود: «و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب؛ در قرآن بیندیشید که بهار قلب هاست.»
و نیز باید توجه داشت که مطابق فرموده امام صادق(ع:) «و قلب شهر رمضان لیله القدر؛ شب قدر، قلب ماه رمضان است.»
از این رو باید گفت که بخش اعظم برکات ماه رمضان، در رابطه با قرآن است، و در این ماه باید بذر دستورهای نورانی قرآن را در مزرعه دل ها بکاریم، تا رشد و نمو کند و سرانجام میوه قرآن را در این ماه برای غذای روح برگیریم، و قوت قلبمان را در پرتو برکات قرآنی این ماه، بیمه نماییم، و چنین بهره برداری جز از راه انس حقیقی با قرآن به دست نخواهد آمد.

انس با قرآن
 

امیرمومنان علی(ع) فرمود: «من آنس بتلاوه القرآن، لم توحشه مفارقه الاخوان؛ کسی که با تلاوت قرآن، انس و الفت گرفت، از جدایی دیگران به وحشت نمی افتد.»
در اینجا پرسیده می شود که حقیقت انس با قرآن چیست که انسان را این گونه استوار و نیرومند می سازد، و هرگونه اضطراب و تنش را از او دور می کند؟
پاسخ آن که: انس در اصل به معنای خو گرفتن و همدم شدن است، مانند انس کودک شیرخوار به سینه مادر، و گاهی انس آن چنان شدید و سرشار است، که از انس کودک شیرخوار به سینه مادرش نیز بیشتر است، چنان که امیرمومنان علی(ع) در برابر منافقان کوردلی که او را به مرگ تهدید می کردند، فرمود: «والله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه؛ سوگند به خدا علاقه فرزند ابوطالب به مرگ (شهادت) از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است.»
عارف حقیقی کسی است که با خدا و کلام او چنین انس و الفتی داشته باشد، که امیرمومنان علی(ع) در توضیح آیه «یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم؛ ای انسان چه چیز تو را به پروردگارت مغرور ساخته است.» فرمود: «وکن لله مطیعا و بذکره آنسا؛ مطیع خداوند باش و به یاد خدا انس بگیر.»
بنابراین مفهوم انس حقیقی، همان همدم شدن آمیخته با عشق و علاقه گرم و ناگسستنی است که ارتباط و پیوند انسان را به آن چه که مورد انس اوست محکم و متصل می کند، چنین انسی با خدا و کلام خدا (قرآن) از ویژگی های اولیای خدا و هر مومن عارف و وارسته است، چنان که امیرمومنان علی(ع) در مقام دعا می گوید: «اللهم انک آنس الآنسین لاولیائک ... ان اوحشتهم الغربه آنسهم ذکرک؛ خدایا! تو برای اولیا و دوستان خاصت، مانوس ترین مونس ها هستی... اگر غربت آنها را به وحشت اندازد، یاد تو مونس تنهایی آنهاست.»

ماه رمضان تجلی گاه قرآن
 

از آن جا که ماه رمضان، ماه نزول قرآن، ماه خدا و ماه تزکیه و تهذیب است و قرآن در شب قدر که در این ماه قرار گرفته، در قلب پیامبر اکرم(ص) تجلی کرده، نتیجه می گیریم که ماه رمضان تجلی گاه قرآن، و ماه انس با قرآن است، روزه داران مومن در این ماه مهمان خدا هستند و در کنار خوان پربرکت قرآن نشسته اند، و بنابراین باید با تلاوت قرآن انس بگیرند، و با تدبر در آیات قرآن و بهره گیری فکری و عملی از مفاهیم قرآن بر رشد و تکامل ملکوتی خود بیفزایند، بر همین اساس، پیامبر(ص) در فرازی از خطبه شعبانیه که در آخرین جمعه شعبان ایراد کرد، فرمود: «هو شهر دعیتم فیه الی ضیافه الله ... و من تلافیه آیه من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن فی غیره من الشهور؛ ماه رمضان ماهی است که شما در آن به مهمانی خداوند دعوت شده اید... کسی که از شما یک آیه قرآن را در این ماه بخواند، پاداشش معادل ختم قرآن (تلاوت قرآن از آغاز تا پایان) در ماه های دیگر است.»
و در دعاهای ماه رمضان، سخن از قرآن و انس با آن، به عنوان کتاب ارشاد و هدایت بسیار به میان آمده است، در دعاهای هر روزه ماه رمضان که از رسول خدا(ص) نقل شده، در فرازی از دعای روز دوم می خوانیم: «اللهم وفقنی فیه لقرائه آیاتک؛ خدایا مرا در این روز برای قرائت آیات قرآن، موفق کن.» و در دعای بیستم می خوانیم: «اللهم وفقنی فیه لتلاوه القرآن؛ خدایا مرا در این روز برای تلاوت قرآن توفیق ده.»
در این دو عبارت که به صورت دعاست، هم به قرائت و روخوانی قرآن توجه شده و هم به قرائت تدبر آمیز و توام با عمل، زیرا واژه تلاوت در اصل از «تلو و تالی» است که به معنای دنباله روی و پیروی تنگاتنگ و بدون هرگونه درنگ و فاصله می باشد. روشن است که چنین توفیقی جز در پرتو انس حقیقی با قرآن به دست نمی آید. انس با قرآن در حقیقت از سه پایه تشکیل شده که عبارتند از: 1- خواندن آیات قرآن 2- تدبر و شناخت قرآن 3- عمل به دستورهای قرآن. بر همین اساس امام باقر(ع) در یک تجزیه و تحلیل کوتاه فرمود:
قرآن خوانان بر سه گروه اند: 1- خواندن قرآن را سرمایه کسب مادی خود قرار دهند، و با قرائت قرآن، پادشاهان را بدوشند، و در برابر مردم بزرگ نمایی کنند. 2- در خواندن قرآن، حروف (و تجوید) آن رعایت کنند، ولی حدود و مرزها و برنامه های قرآن را تباه سازند، قرآن برای آنها همانند جام آب نگهدارنده است (که هنگام تشنگی و سودجویی از آن بهره می برند، و هنگام سیرابی آن ظرف را مانند سواره به پشت سرش می افکنند.[ )این دو دسته هرگز ازقرآن بهره مند نمی شوند و نجات نمی یابند.] 3- انسان هایی که قرآن می خوانند و داروی قرآن را بر دل دردمندشان می نهند، و برای (خواندن و تدبر در) قرآن شب زنده داری کنند، و روزشان را با روزه به پایان رسانند، و نمازشان و جایگاه های نمازشان را بر اساس آن، اقامه نمایند، و به خاطر قرآن، از بستر خواب، برای عبادتدوری کنند، خداوند عزیز و قادر به برکت وجود این گروه، بلاها را دور می سازد، از شر دشمنان جلوگیری می نماید و از آسمان باران می فرستد.»
و در پایان فرمود: سوگند به خدا در میان قرآن خوانان، چنین گروهی از کبریت احمر کمیاب ترند.»
امام سجاد(ع) هنگامی که قرآن را تا آخر تلاوت می کرد، دعایی می خواند، که در فرازی از آن دعا چنین آمده است: خدایا چون ما را برای تلاوت آیات قرآن، یاری فرمودی، و دشواری (و عدم شیوایی) زبان های ما را به زیبایی و شیوایی عبارت های قرآن آسان نمودی، پس ما را به گونه ای قرار بده تا حق قرآن را آن گونه که هست رعایت کنیم.»
رسول اکرم(ص) در تفسیر آیه 121 بقره: «یتلونه حق تلاوته، مومنان، کتاب آسمانی را آن گونه که شایسته آن است می خوانند.» فرمود: «یتبعونه حق اتباعه؛ آن گونه که سزاوار پیروی است، از قرآن پیروی می کنند.»
از سوی دیگر فرمود: «رب تال القرآن، والقرآن یلعنه؛ چه بسیارند تلاوت کنندگان قرآن، که قرآن آنها را لعنت می کند.»
این گفتار و ده ها گفتار دیگر در این خصوص، از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) حاکی از آن است که ارزش تلاوت قرآن به این است که آمیخته با توجه و تدبر، و تصمیم بر عمل به دستورهای قرآن باشد، و تحقق و انس حقیقی با قرآن به چنین برنامه ای بستگی دارد. وگرنه خوارج نهروانی، دشمنان خونخوار امیرمومنان علی(ع) همه از قاریان قرآن بودند، ولی از قرآن، فقط قافش را می دانستند، از این رو حضرت علی(ع) را که سراپا توحید بود، کافر خوانده، با او جنگیدند.
پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) و اولیای خدا، با قرآن بسیار انس و الفت داشتند، و از فیوضات ظاهر و باطن آن بهره می بردند، تنها به قرائت ظاهر آیات قرآن اکتفا نمی کردند، بلکه در آیات آن تدبر می نمودند و آیات را با تانی و شمرده و با صدای زیبا و جذاب و با توجه به معانی آن، و تصمیم بر عمل به آن، می خواندند؛ به عنوان مثال، در قرآن صدها بار جمله «یا ایها الذین آمنوا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید.» آمده است، حضرت رضا(ع) هرگاه هنگام تلاوت آیات قرآن به این آیه می رسید و آن را می خواند، بی درنگ می گفت: «لبیک اللهم لبیک؛ اجابت می کنم فرمان و دعوت تو را ای خدا، اجابت می کنم.» این مطلب بیانگر آن است که امامان معصوم(ع) با توجه و تدبر، آیات قرآن را می خواندند، و همان دم تصمیم می گرفتند به دستورهای خدا عمل نمایند.
امام خمینی - قدس سره - در ظاهر و باطن، رابطه بسیار گرمی با قرآن داشت، و از آن، استفاده های فکری و عملی فراوانی می کرد، قرآن بزرگ ترین تکیه گاه مطمئن و نیروبخش برای پیشبرد اهداف او بود، او می فرمود: «اگر خداوند داستان های پیامبران در برابر طاغوت ها را در قرآن ذکر کرده، موسی و فرعون، ابراهیم و نمرود و... را تذکر داده، منظورش داستان سرایی نبوده، بلکه منظور تبیین برنامه پیامبران در برابر طاغوت هاست؛ یعنی ما نیز که پیرو قرآن هستیم، باید در برابر طاغوتها تا سرحد نابودی آنها تلاش کنیم.»
مکرر می فرمود: قرآن یک کتاب انسان سازی کامل است، و برای آن نازل شده که انسان بسازد. امام خمینی بخش مهمی از زندگی اش را حتی در دوران جنگ، و در دوران بیماری آخر عمر، با قرآن مانوس بود، و با تلاوت آیات قرآن، و تدبر در آن آیات، با خدا ارتباط پیدا می کرد.
یکی از اعضای دفتر ایشان در این باره می نویسد:
«هر روز حضرت امام خمینی(ره) دارای نظم و انضباط مخصوصی بودند، از جمله مقداری از وقتشان را با قرائت آیات قرآن سپری می کردند، و کارها آن چنان بر طبق نظم و برنامه ریزی بود که به طور عادی هیچ گاه توجه به کاری موجب تضییع کار دیگرشان نمی شد.»
امام در نیمه های شب که برای نماز شب برمی خاست، مدتی قرآن می خواند، حتی در اواخر عمر که بستری بودند، با دوربین مخفی از او فیلم گرفتند، و در تلویزیون، بسیاری مشاهده نمودند، که از بستر برخاست و نشست و قرآن را به دست گرفت و مشغول تلاوت آیات قرآن گردید.
شخصی قرآن هایی با قطع کوچک تهیه کرده و می خواست به جبهه بفرستد، به دفتر امام آورده بود تا آنها را تبرک کند، آن قرآن ها را نزد امام آوردند، و به عرض رسید: «اینها قرآن هایی است که شامل چند سوره است، خواسته اند که برای جبهه تبرک شود.» با این که همیشه حرکات امام به طور کامل، آرام و معتدل بود، ناگهان به طور بی سابقه ای، با شتاب و شدت مضطربانه ای، دستشان را عقب کشیدند، و با لحنی تند و عتاب آمیز فرمودند: «من قرآن را تبرک کنم؟! این چه کارهایی است که می کنید؟»
یک بار بدون توجه یک جلد قرآن را همراه چیزهای دیگر نزد امام آوردند و به زمین نهادند، امام با عتاب فرمودند: «قرآن را روی زمین نگذارید.» و بی درنگ دستشان را جلو آورده و آن را گرفتند و روی میزی که در کنارشان بود گذاشتند، امام در این هنگام روی کاناپه نشسته بودند، معلوم شد که امام نمی خواهند قرآن پایین تر از جایی که نشسته اند قرار گیرد.
یک بار نیز همه دیدند که حضرت امام(س) در یک مراسم ملاقات در حسینیه جماران، به طور استثنایی به جای آن که در جایگاه روی صندلی بنشینند، روی زمین نشستند، زیرا در آن روز برندگان مسابقه قرآن آمده بودند، و قرار بود در آن جلسه، چند آیه قرآن تلاوت شود.
حضرت امام هر سال چند روز قبل از ماه مبارک رمضان، دستور می دادند که چند ختم قرآن برای افرادی که مد نظر مبارکشان بود، قرائت شود.
در روایت آمده است: علی بن مغیره یکی از شاگردان وارسته امام کاظم(ع) به آن حضرت عرض کرد: «من مانند پدرم، در ماه رمضان، چهل بار قرآن را از آغاز تا پایان تلاوت می کنم - و گاهی بر اثر اشتغالات و نشاط و خستگی، کم و زیاد می شود - و در روز فطر، ثواب یک ختم قرآن را نثار روح پیامبر(ص) هدیه می نمایم، ختم دیگر را به امیرمومنان علی(ع)، و ختم دیگر را به حضرت زهرا(س) و ختم دیگر را به امام حسن(ع) و امامان دیگر تا شما، اهدا می نمایم، پاداش من در این کار چیست؟» امام کاظم (ع) فرمود: «لک بذلک ان تکون معهم یوم القیامه؛ پاداش تو این است که در روز قیامت همنشین و همدم پیامبر(ص) و فاطمه و امامان(ع) خواهی بود.»
گفتم: «الله اکبر، براستی به چنین مقامی نایل می شوم؟» سه بار فرمود: آری.
پایان این گفتار را با ذکر سخن پیامبر اکرم(ص) در شان پاداش تلاوت قرآن، می آراییم که فرمود: مومنی که هر شب ده آیه از آیات قرآن را تلاوت کند، نامش جزء «غافلان» نوشته نشود، و اگر هر شب پنجاه آیه بخواند نامش جزء «ذاکران» نوشته شود، و اگر صد آیه بخواند، نامش جزء «قانتان» (بندگان خالص و فروتن) نوشته گردد، و هرگاه هر شب صد آیه بخواند، نامش جزء «فائزان» (رستگاران) ثبت می گردد، و هرگاه پانصد آیه بخواند، نامش جزء «مجتهدان» (تلاشگران راه حق) نوشته شود، و اگر هزار آیه بخواند، برای او در بهشت قنطاری از طلا که معادل پانزده هزار مثقال طلا است مقرر گردد، که هر مثقال آن 24 قیراط است که کوچک ترین قیراط آن، همانند بزرگی کوه احد می باشد، بزرگ ترین آن به بزرگی بین زمین و آسمان است.
منبع: بانک اطلاعات نشریات کشور
  • محمد هاشمی

هرگز آنقدر ندارم که شوم مسکینت این شرف بس که به مسکین درت مسکینم

«اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم » !

دنیا، میدان تنازع حق و باطل، و سرای پیروزی ها و شکست های گذرای این دو جبهه بوده و خواهد بود: «وتلک الایام نداولها بین الناس » ; این روزگار [گاهی فتح و غلبه، گاهی شکست و مغلوبیت] را ما میان خلایق می گردانیم . (1)

آن چه در این میان، امید بخش دل خسته ی مؤمنان است، فرجام گرم و شیرینی است که قرآن کریم برای این درگیری نوید داده است: «ان الذین یحادون الله ورسوله اولائک فی الاذلین× کتب الله لاغلبن انا و رسلی » کسانی که با خدا و رسول اش مخالفت می کنند، آنان در پست ترین مرتبه ی ذلت اند . خداوند، چنین حتم گردانید که البته من و فرستادگان ام، [بر دشمنان] غالب می شویم . (2)

زبان «کتب الله . . .» ، نشانه ی اراده ی حتمی خدا است .

گویا، مسیر سربلندی و غلبه ی حق و تحقق آن فرجام روشن، تنها از راه آن میدان درگیری و نزاع می گذرد . که در آیه دیگری چنین آمده است: «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق » (3) ; بلکه ما، همیشه، حق را بر باطل پیروز می گردانیم تا باطل را محو و نابود سازد .

در این باره، آن چه حایز اهمیت است، این است که «آیا نوید چنین فرجام زیبایی، کشنده ی مسئولیت های انسانی و تاریخی پیروان حق خواهد بود . و یا این که هواداران جبهه ی حق، در عین امیدواری و دل دادگی به این قبیل بشارت ها، باید حرکتی هماهنگ با قانون ها و سنت های حاکم بر هستی، در جهت فراهم آوردن و زمینه سازی آن روز موعود داشته باشند؟» . این جا است که ضرورت بحث از علل، عوامل، شرایط و زمینه های ظهور، آشکار می شود و آدمی را در پی کنکاش از آن ها وادار می سازد .

زمینه های ظهور، نوشتاری است که سعی کرده با استمداد از آیات و روایات و سنت های الهی حاکم بر هستی، گامی در این هت بردارد .

فصل یکم - کلیات

الف) تعریف:

واژه ی «مقدمات » ، جمع «مقدمه » می باشد، در لغت عبارت است از «اموری که برای شروع در امری لازم هستند» ، (4) و در اصطلاح، «مقدمات ظهور» به اموری گفته می شود که وجود آنها پیش از ظهور منجی موعود، حضرت حجة بن الحسن العسکری ( علیهماالسلام)، بایسته است; چرا که با فراهم آمدن این مقدمات، مقتضیات ظهور فراهم گشته و موانع آن برطرف می گردد .

گفتنی است عرصه ی پژوهش در نوشته ی حاضر، در دایره ی فرهنگ لغات عربی رقم خورده است، بر همین اساس باید دانست که واژگان ذیل در بردارنده ی معنای مورد نظر می باشند:

1 - وطا; که در بردارنده ی معنای هموار سازی است . و عبارت «وطا الشی ء» به معنای «آن چیز را آماده و مهیا ساخت » (5) آمده و در حدیث نیز چنین آمده است: «یخرج [ا] ناس من المشرق فیوطئون للمهدی یعنی سلطانه » (6) (از مشرق زمین مردانی خروج می کنند و برای حضرت مهدی ( علیه السلام)، حکومتش را آماده می سازند)

2 - مهد; که در بردارنده ی معنای آماده سازی است، و عبارت «مهدت الامر» یعنی «آن کار را آماده کردم » (7) ، چنان که این آیه شریفه می فرماید: «من عمل صالحا فلانفسهم یمهدون » (8) (آنها که کار شایسته انجام می دهند، سود خود را آماده می سازند) .

3 - هی ء: که متضمن معنای، اصلاح و برطرف کردن نواقص، حاضر نمودن، و فراهم سازی است . همانطور که در آیه شریفه آمده: «فقالوا ربنا آتنا من لدنک رحمة و هیی ء لنا من امرنا رشدا» (و گفتند: پروردگارا ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز) . (9)

ب) انقلابی از طرق عادی (طبیعی)

یکی از مطالب مهمی که در میان آیات نورانی قرآن، بارها، مورد تصریح قرار گرفته، مسئله ی «قانون های حاکم بر جهان هستی و تاریخ و جامعه » است .

طبق آیات فروانی، تاریخ بشر و سرنوشت انسان ها در دایره ی نظام خاصی رقم می خورد که در آن، هرگونه دگرگونی و انقلابی، تابع یک سلسله قوانین مشخص و معینی است که به اراده ی خداوند برای تدبیر جهان به اجرا در آمده است . در تعابیر قرآنی، از آن ها، با عنوان «سنت های الهی » یاد شده است . (10)

شاید بتوان یکی از این سنت ها را «سنت دریافت پاداش به اندازه ی تلاش و کوشش » نامید . طبق این سنت، بهره مندی از نعمت های الهی به میزان سعی و تلاش آدمی بستگی دارد و این انسان ست که در پرتو اختیار، با عمل خویش، یا جامعه را به پیش می برد و تاریخ را تکامل می بخشد و یا به خاطر سستی و عدم تلاش، قابلیت دریافت نعمت های الهی را از دست می دهد و در سرازیری سقوط قرار می گیرد . قرآن کریم، در رابطه با این سنت، چنین می فرماید: «و ان لیس للانسان الا ما سعی × وان سعیه سوف یری × ثم یجزاه الجزاء الاوفی » (11) ; (برای انسان، بهره ای جز سعی و کوشش او نیست، و تلاش او، به زودی، دیده می شود سپس به او جزای کافی داده خواهد شد) . بنابراین، اعطای نعمت های الهی، اعم از مادی یا معنوی، در زندگی دنیا و یا در سرای آخرت، بسته به چگونگی تلاش و کوشش انسان است . این، قانونی است که برای تمامی امت ها، یک سان است و هیچ قومی از این قانون استثنا نشده است .

البته باید در نظر داشت که در کنار این سنت، قانون امداد رسانی و تاییدات غیبی خداوند که در مواقع لزوم برای یاری انسان های پاک و مصلح به اجرا در می آید، تحت الشعاع واقع نمی شود، بلکه هر گاه ایشان به وظایف خویش در قبال تکالیف الهی عمل کنند، آن سنت نیز به اجرا در خواهد آمد . خداوند متعال، در آیه ی هفتم سوره ی محمد صلی الله علیه و آله می فرماید: «یا ایها الذین ءامنوا ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم » ; (ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر [آیین] خدا را یاری کنید، شما را یاری می کند و گام هایتان را استوار می دارد).

در این آیه ی شریف، خداوند متعال، مرحله ی فعلیت رسیدن سنت نصرت و یاری مؤمنان را مشروط به انجام دادن وظیفه ی ایشان - که همان نصرت دین خدا و تحمل سختی ها است - کرده است .

بنابراین، یک انسان مؤمن، در عین حال که معتقد به امدادهای غیبی و یاری رسانی خداوند متعال است، هیچ گاه این مطلب اساسی را فراموش نمی کند که جهان هستی، عالم اسباب و مسببات است و انسان برای رسیدن به مقصود خویش باید کمر همت را ببندد و از طریقی که سنت الهی است، مطلوب خویش را به دست آورد . امام صادق ( علیه السلام) در این باره می فرماید: «ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب (12) ; اراده ی خداوند، چنین تعلق گرفته که هیچ چیزی جز بواسطه ی اسباب اش محقق نشود .» .

بر همین اساس، شکستن شوکت متجاوزان و از بین بردن صاحبان ستم و گمراهی، محو کردن شبکه های دروغ پراکنی و انحراف و ویران ساختن مراکز بی دینی و بیدادگری، هدفی است که جز با پیمودن مسیری که قانون حاکم بر هستی پیش روی انسان های شایسته قرار داده، ممکن نخواهد بود .

این قانون، همان فراهم کردن اسباب و شرایط پیروزی حق بر باطل است که به تحقیق، مسیری است آکنده از سختی ها و دشواری ها . در روایتی از امام باقر ( علیه السلام) چنین رسیده است: «. . . لیس منا اهل البیت احد یدفع ضیما و لایدعو الی حق الا صرعته البلیة . . . ; (13) کسی از ما خاندان نیست که به دفع ستم یا فراخواندن به سوی حقی برخیزد، مگر این که گرفتاری دامن گیرش می شود .» .

بنابراین، همان طور که حاکمان ستم پیشه ی دنیا، از ابتدای تاریخ تا کنون و از اینک تا هنگام برپایی حکومت عدالت پیشه ی حضرت مهدی ( علیه السلام) با ابزار معمولی و از مسیر طبیعی حوادث (رویدادهای) روزگار، به قدرت رسیده اند و تازیانه ی ستم های پنهان و آشکار خویش را بر گرده ی انسان های پاک سیرت فرود آورده اند، (14) سقوط و نابودی و ذلت آنان به دست حضرت مهدی موعود ( علیه السلام) نیز با ابزار و وسایل موجود در عالم هستی صورت خواهد گرفت .

آخرین فرستاده ی خدا، پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم) برای برپایی و تاسیس حکومت اسلامی خویش، همین مسیر را پیمود و با تلاش و کوشش، مشکلات و سختی ها را پشت سر نهاد و عزت بندگان شایسته ی خدا را به ارمغان آورد . این، نکته ای است که امام باقر ( علیه السلام) در بخشی از سخنان خود به بشیر نبال متذکر آن می شوند . بشیر می گوید:

. . . لما قدمت المدینة، قلت لابی جعفر ( علیه السلام) : «انهم یقولون ان المهدی لوقام لاستقامت له الامور عفوا، و لایهریق محجمة دم .» . فقال: «کلا! والذی نفسی بیده! لواستقامت لاحد عفوا، لاستقامت لرسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) حین ادمیت رباعیته، و شج فی وجهه! کلا! والذی نفسی بیده! حتی نمسح نحن و انتم العرق والعلق، ثم مسح جبهته .» . (15)

هنگامی که به مدینه رسیدم، به امام باقر ( علیه السلام) عرض کردم: «آنان می گویند: "هنگامی که مهدی ( علیه السلام) قیام کند، کارها، به خودی خود، برای او سامان می گیرد و حتی به اندازه ی حجامتی هم خون نمی ریزد" .» . حضرت فرمود: «هرگز چنین نیست! سوگند به آن که جان ام به دست او است! اگر قرار بود کارها برای کسی به خودی خود سامان بگیرد، هر آینه، برای رسول خدا سامان می گرفت، در آن روز که دندان هایش شکست و صورت اش مجروح گشت! نه! قسم به آن که جان ام به دست او است! چنین نخواهد شد تا آن که ما و شما، عرق و خون را از چهره ی خود پاک کنیم .» ، سپس به پیشانی خود دست کشید .

البته باید توجه داشت که آن چه در این روایت شریف مورد اشاره قرار گرفته، گوشه ای از سختی ها و مشقاتی است که یاوران امام زمان ( علیه السلام) باید به جان بخرند; چرا که سنت جاری بر عالم هستی چنین اقتضا می کند که هدف، هر قدر بزرگ تر و با ارزش تر باشد، رسیدن به آن نیز سخت تر و مشکل تر خواهد بود و آدمی به اندازه ای که تلاش کند، نتیجه برداشت می کند . اگر قرار باشد که انسان های صالح، به دنبال برپایی حکومت عدلی - که ولایت الهی را در سرتاسر جهان محقق سازد - باشند، باید به اندازه ی این هدف والا نیز تلاش کنند و سختی ها را هموار کنند; چرا که بدون شک، حکومتی با چنین آرمان بلند، آن هم در گستره ی جهان، به آسانی شکل نمی گیرد; زیرا، پر واضح است که حاکمان جهان خواری که زیر سایه ی سرپرستی شیطان، در طول تاریخ، ظلم ها و بیدادگری های خود را در پهنه ی زمین به اجرا در آوردند، در راه پایداری و استمرار تشکیلات شیطانی خویش، از هیچ کوششی دریغ نکنند و در برابر برپا کنندگان حکومت الهی به مخالفت برخواهند خاست و با ایشان به ستیز می پردازند، آن هم در موقعیتی که شبکه ی بیدادگری متمردان و مستکبران دنیا، هر چه به زمان قیام امام عصر ( علیه السلام) نزدیک تر می شود، گسترده تر و قوی تر می شود .

از سوی دیگر نیز هدف و آرمان لشکریان امام زمان ( علیه السلام) به مراتب بزرگ تر از هدف اطرافیان پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم) است; چرا که انقلاب حضرت مهدی ( علیه السلام) در ادامه ی همه ی انقلاب های انبیا است و تحقق کامل همه ی آرمان ها، نویدها، بشارت های آنان خواهد بود .

در حدیثی از امام باقر ( علیه السلام) این نکته ی حایز اهمیت، چنین مورد اشاره قرار گرفته است:

«عن ابی حمزة الثمالی، قال: سمعت ابا جعفر ( علیه السلام) یقول: «ان صاحب هذا الامر لو قد ظهر لقی من الناس مثل ما لقی رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) واکثر .» (16) ;

ابوحمزه ثمالی می گوید: از امام باقر ( علیه السلام) شنیدم که می فرمود: «همانا، هنگامی که صاحب این امر [حضرت مهدی ( علیه السلام)] ظهور کند، از جانب مردم; با همان چیزی روبه رو می شود که رسول خدا روبه رو شد، بلکه ناملایماتی را که او می بیند بیش تر است .» .

افزون بر این، باید دانست که تحمل این ناگواری ها، برای کسانی که می خواهند در دولت حضرت امام مهدی ( علیه السلام) از جمله ی یاران نزدیک آن حضرت باشند، شبانه روزی و به طور مستمر خواهد بود و این طور نیست که فقط در ابتدای نبرد با ستمگران و خون خواران جهان، مدتی سختی بکشند و بعد از استقرار حکومت، در خوشی و نعمت به سر برند .

در حدیثی از امام صادق ( علیه السلام) چنین وارد شده است:

. . . عن مفضل بن عمر، قال: کنت عند ابی عبدالله ( علیه السلام) بالطواف فنظر الی و قال لی: «یا مفضل! مالی اراک مهموما متغیر اللون؟» .

قال: قلت له: «جعلت فداک! نظری الی بنی عباس و ما فی ایدیهم من هذا الملک والسلطان والجبروت، فلوکان ذالک لکم لکنا فیه معکم .» . فقال: یا مفضل! اما لوکان ذالک لم یکن الا سیاسة اللیل و سباحة النهار، واکل الجشب ولبس الخشن شبه امیرالمؤمنین ( علیه السلام)، والا فالنار . . . (17) !» ;

مفضل می گوید: هنگام طواف نزد امام صادق ( علیه السلام) بودم که آن حضرت نگاهی به من کرد و فرمود: ای مفضل چه شده تو را غمزده و رنگ پریده می بینم؟ مفضل می گوید: عرض کردم: «فدایت شوم! در فکر بنی عباس و آن چه از پادشاهی و سلطنت و بزرگی در اختیار آنان است، بودم . می اندیشیدم که اگر آن ها در اختیار شما بود ما نیز در آن با شما شریک بودیم .» . در این هنگام حضرت فرمود: «ای مفضل! آگاه باش که اگر ما در چنین موقعیتی بودیم، نمی بود مگر بیداری شب و تلاش و رفت آمد روز، و خوردن غذای غیر مرغوب و پوشیدن لباس خشن، درست همانند امیرالمؤمنین [علی] ( علیه السلام)، و در غیر این صورت به آتش عقوبت می شدیم .» .

در بیان دیگری از امام رضا ( علیه السلام) این طور رسیده است:

عن معمر بن خلاد قال: ذکر القائم ( علیه السلام) عند ابی الحسن الرضا ( علیه السلام) فقال: «انتم الیوم ارخی بالامنکم یومئذ .» . قالوا: «کیف؟» .

قال: «لو قد خرج قائمنا ( علیه السلام) لم یکن الا العلق والعرق، والنوم علی السروج . . . (18) » ; معمر بن خلاد می گوید: در مجلس امام رضا ( علیه السلام) از امام قائم ( علیه السلام) یادی به میان آمد، آن حضرت فرمود: «شما، امروز [که امام تان قیام نکرده و حکومت را به دست نگرفته] در آسودگی و آسایش بیش تری نسبت به آن روز [که امام تان قیام می کند] قرار دارید .» . از آن حضرت پرسیدند: «چه طور چنین است » . فرمود: «هنگامی که قائم ما [اهل بیت] خروج کند، چیزی جز عرق ریختن و خون بسته شده ای [که از سختی کار بر پوست دست و صورت ظاهر می شود] و نیز خواب و استراحت بر روی زین اسب ها نخواهد بود .» .

بنابراین، جای دارد کسانی که در انتظار فرا رسیدن روزگار رهایی از چنگال زورگویان خون آشام و خوار کنندگان انسانیت هستند، با بصیرتی تمام، دیده به راه آینده ای زیبا و روشن داشته باشند و با نور حاصل از این بصیرت، زیستن خویش را تکامل بخشیده و زندگی خود را مهیای درک آن زمان سازند; چرا که حکومت سربلند دولت حضرت مهدی ( علیه السلام) نیز باید منزل ها و مراحلی را که قوانین و سنت های الهی برای نظام آفرینش قرار داده است، طی کند، هر چند که در تمامی این مراحل، انقلاب و حکومت امام عصر ( علیه السلام) توام با تاییدات غیبی نیز خواهد بود، همان طور که این امدادهای الهی برای امت های پیشین که همسو با دین خدا حرکت می کردند نیز بوده است . (19)

ج) ضرورت زمینه سازی

با اینکه اساسی ترین وظیفه انبیاء و اولیاء و حجتهای الهی را، هدایت جامعه ی بشری به سوی کمال مقصود و رهایی از منجلاب پست حیوانی و نجات از چنگال حاکمان ستم پیشه ی شیطان مدار، باید ارزیابی کرد و یکی از مهمترین راههای رسیدن و پیش رفت در جهت نیل به آن را از طریق به دست گرفتن زمام امور جامعه باید دانست، اما باز هم مشاهده می شود که وقتی برای برخی از امامان معصوم ( علیهم السلام) مساله ی عهده داری حاکمیت ظاهری بر مردم مطرح می شود، ایشان از پذیرش آن سر باز زده و از قبول آن امتناع می کنند; با دقت در روایات و بررسی منابع تاریخی، به این نکته می توان پی برد که یکی از اساسی ترین و عمده ترین علتهای عدم پذیرش حاکمیت و به دست گیری زمام امور جامعه در برهه های خاصی از زمان توسط امامان از اهل بیت پیامبر ( علیهم السلام)، عدم وجود زمینه ی مناسب بوده است; چرا که اقدام به تشکیل و برپایی حکومت، پیش از فراهم آمدن زمینه های مناسب آن، ثمره ای جز برباد رفتن طرح و نقشه های سری و روبه رو شدن با شکست و ناکامی را در پی نخواهد داشت که به دنبال آن از بین رفتن نخبگان نهضت و قدرت و صلابت و هیبت بیشتر یافتن جبهه ی ستمگران نمایان می شود .

ایشان در برخی از روایات، اقدام پیش از موعد و بدون ایجاد تمهیدات لازم را، به پرواز کردن جوجه ای نورس که هنوز پر و بال لازم جهت پریدن را پیدا نکرد، تشبیه نموده اند .

امام باقر ( علیه السلام) می فرماید: «مثل خروج القائم منا اهل البیت، کخروج رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم)، و مثل من خرج منا اهل البیت قبل قیام القائم، مثل فرخ طار فوقع من وکره فتلاعبت به الصبیان » (قیام قائم ما اهل بیت، همانند قیام رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) است [که آن حضرت بعد از انجام مقدمات لازم، از مردم یثرب پیمان بر ایجاد حکومت در مقابل مشرکان را گرفت] و آن کس که از ما خاندان، قبل از قیام قائم، به پا خیزد، بسان جوجه ای می ماند که [بدون داشتن بال پرواز] پرواز کند و از آشیانه ی خود فرو افتد و در نتیجه دستخوش بازیچه ی کودکان گردد) . (20)

و در همین راستا نیز روایاتی که شیعیان را از عجله و شتابزدگی در امر اهل بیت ( علیهم السلام)، باز می دارند، مورد تحلیل قرارمی گیرند; چرا که تعجیل به معنای طلب پیش از موعد و قبل از فراهم آوری زمینه های لازم است که نتیجه اش ناکامی و دوری از هدف خواهد بود;

عبدالرحمن بن کثیر می گوید: نزد امام صادق ( علیه السلام) بودم که مهزم اسدی به محضر حضرت شرف یاب شد و عرض کرد: جانم فدای شما باد! زمان این امری که در انتظارش هستید [قیام قائم ( علیه السلام)] چه وقت خواهد بود؟ به درستی که مدت آن طولانی گشت . حضرت در پاسخ فرمودند: «یا مهزم کذب الوقاتون و هلک المستعجلون، و نجا المسلمون، والینا یصیرون » (ای مهزم! دروغ گفتند آنان که [برای امر ما] وقت تعیین نمودند، هلاک شدند آنان که عجله کردند، و نجات یافتند کسانی که خود را تسلیم کردند و به سوی ما برگشتند) . (21)

آن چه گذشت به روشنی حکایت گر آن است که وجود زمینه برای اقدام جهت به دست گیری زمام جامعه ی بشری، از ضرورتی انکارناپذیر برخوردار بوده و دست زدن به هر گونه اقدام نابجایی ثمره ای جز ناکامی را به دنبال نخواهد داشت .

اما در این باره باید توجه داشت که «برپایی یک حکومت جهانی با رنگ الهی، آن هم در تمام زمینه ها، نیازمند چه عوامل و شرایط و اسباب و زمینه هایی است که با حاصل شدن آن ها، پی ریزی و تشکیل چنین حکومتی امکان خواهد داشت؟» .

شاید بتوان شرایط ظهور و اسباب برپایی حکومت عدل جهانی را در چهار عامل خلاصه کرد:

1 - قانون مدون و جامع و حکیمانه ای که بتواند منشور اداره ی جامعه ی بشری قرار گیرد .

2 - رهبر عادل و مدبر و توان مندی که انقلاب را هدایت کند، به پیروزی برساند و پیرو آن اداره ی حکومت جهانی را بر عهده گیرد .

3 - آمادگی پذیرش جامعه ی جهانی و فراهم بودن زمینه های مناسب اجتماعی در جهت پشتیبانی از حکومت .

4 - تعداد کافی فرمانبرداران ویاوران آگاه و کارامد برای کمک رسانی به رهبری و تشکیل و اداره ی هسته ی مرکزی حکومت .

در این میان، دو عامل نخست، با نزول قرآن و وجود آخرین وصی بر حق پیامبر مکرم اسلام، یعنی حضرت بقیة الله الاعظم مهدی موعود ( علیه السلام) تامین شده است، اما دو عامل دیگر، شرایطی هستند که باید تحقق پیدا کنند .

فصل دوم - فراهم بودن زمینه ی اجتماعی

در فلسفه ی تاریخ اسلامی، انسان ها، معمار سرنوشت جامعه و تاریخ اند . ایشان، محور دگرگونی اوضاع اجتماعی هستند . با خود آنان است که بتوانند جامعه ی خویش را از وضع بد و نامناسب به کیفیت خوب و مناسب برسانند و یا برعکس .

با دقت در آیات قرآن کریم و بررسی سرگذشت اقوام پیشین، به روشنی می یابیم که سنت الهی چنین مقرر شده که ایجاد هر گونه تغییر و تحولی برای جوامع انسانی، به دست خود انسان ها و با اراده و خواست آنان امکان پذیر است . همان طور که سرنوشت یک انسان، در گرو چگونگی فعالیت ها و کارهای او است، سرنوشت یک جامعه نیز بسته به کارکرد جمعی افراد است . خداوند متعال در آیه ی یازدهم از سوره ی مبارک رعد، این قانون حاکم بر جوامع بشری را چنین بیان می فرماید: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم » ; خداوند، سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد، مگر آن که آنان آن چه را در خودشان است، تغییر دهند .

نیز در آیه ی پنجاه و سوم از سوره ی شریف انفال می فرماید: «ذالک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم » ; این به خاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروه و امتی داده، تغییر نمی دهد جز آن که آنان خودشان را تغییر دهند .

از کلمات «قوم » و «انفسهم » در این دو آیه شریف، می توان چنین استفاده کرد که اراده ی جمعی جامعه، فراهم کننده ی بسترهای گوناگونی است که در سرنوشت آن اجتماع تاثیر بسزایی دارد . در واقع، تغییر زیرساخت های ارزشی جامعه، بستر و زمینه ی مهمی در دگرگونی اوضاع اجتماعی است . این تغییر از درون اندیشه و جان انسان ها نشئت می گیرد و آغاز می شود و سپس اراده ی نو اجتماعی مناسب با آن اندیشه و آرمان، به دنبالش بروز پیدا می کند .

بنابراین، جهت تکامل جامعه و در نهایت رسیدن به یک نتیجه ی مطلوب اجتماعی، فراهم آوردن برخی از زمینه های اجتماعی، امری اجتناب ناپذیر است .

زمینه های اجتماعی: آثار و نتایج

1 - ابتلا به عذاب

مطالعه ی سرگذشت امت های گذشته نیز به ما می نمایاند که جو حاکم بر فضای جامعه، بستر ساز ابتلا به سختی ها و عذاب ها یا بهره مندی از آسایش ها و نعمت ها بوده است . در ماجرای قوم حضرت صالح علیه السلام، می بینیم که مباشرت به گناه - که همان پی کردن شتر الهی بود - به دست یک نفر صورت گرفت، ولی از آن جا که فضای کلی جامعه، حاکی از رضایت عموم مردم از کار او بود، عذاب بر تمام قوم نازل شد . (22)

2 - تعیین حاکم و نوع حکومت

تشکیل حکومت و تعیین حاکم و چگونگی اداره ی امور جامعه نیز از جمله اموری است که در مکتب اسلام اصیل که بر مبنای قوانین و سنت های الهی شکل گرفته، بر عهده ی خواست مردم گذاشته شده است . این مردم هستند که در پرتو اراده ی خویش، حکمران جامعه را تعیین می کنند . در این رابطه، اسلام، از هر گونه تحمیلی که منجر به استبداد و سلب اختیار از جامعه شود، دوری می جوید . همچنان که در قانون حاکم بر هستی، چنین ثبت شده است که تک تک افراد بشر در تعیین مسیر زندگی و سرنوشت خود، مختار هستند و هیچ گونه جبری بر آنان نیست، جامعه ی بشری هم در تعیین سلطان و ولی خویش که مسیر حرکت اجتماع را مشخص می کند، مختار است . البته لازم به یادآوری است که هیچ گاه، تعلق اراده ی جمعی جامعه بر امری، دلیل بر حقانیت آن امر نیست .

بر همین اساس، ضروری ترین امر، قبل از تشکیل هر نوع حکومتی در جامعه، فراهم کردن زمینه ها و بسترهای متناسب با آن حکومت، جهت پذیرش مردمی است; چرا که ساختار حکومت مطلوب مردم، در جامعه به نحوی شکل می گیرد که افکار عمومی اجتماع، تحمل پذیرش آن را داشته باشند . قرآن کریم در آیه ی یازدهم از سوره ی رعد هر گونه تغییر و تحول اساسی در جامعه را منوط به تحول جان انسان های آن جامعه می داند و این، نشان آن است که نظام نامه ی دگرگونی ها و انقلاب ها، پی ریزی شده بر اساس اراده ی انسان ها است، اراده ای که از حالات روحی متناسب با آنان، نشئت گرفته است . کلمه ی «حتی یغیروا ما بانفسهم » به این نکته اشاره دارد .

بی گمان مراد از «نفس » در این آیه شریفه، «شخص آدمی » که تشکیل یافته از پیکر و روح است، نمی باشد - چنان که در آیه 32 (23) سوره مبارکه مائده مورد اشاره قرار گرفته است - بلکه معنایی که از این کلمه در آیه یازدهم سوره رعد اراده شده، همان «روح » و «جان » انسان است که بدون بدن نیز به موجودیت خود ادامه می دهد و در مراحل مختلف زندگی حالات گوناگونی به خود می گیرد و همین امر سبب تغییر اندیشه ها و خواست ها به تناسب تغییر حالات روحی می شود . آن چه محل دقت می باشد، این است که «تغییر جان » در مرحله ی نخست، تغییر حالات روحی است . وقتی چنین تغییری در انسان انجام پذیرفت، بی تردید، تغییر نظام ارزشی را به همراه دارد و همین امر، در خواست های متناسب با خود را نیز به دنبال خواهد داشت و در ادامه، امواج این تغییر به جامعه و در نهایت به ساختار حکومت نیز تسری پیدا می کند .

این، امری است که از آغاز حکومت اسلام تا کنون به روشنی قابل مشاهده است . ما، به اندازه ی مجال این نوشتار، به دو نمونه ی تاریخی، اشاره می کنیم:

الف) حکومت رسول خداصلی الله علیه و آله

رسول خداصلی الله علیه و آله برای پی ریزی ارکان حکومت اسلامی در یثرب، نخست، زمینه ی پذیرش آن را با بیعت عقبه ی اول، در میان مردم آن سامان ایجاد فرمود (24) - بیعتی که مفاد آن، دایر مدار مسائل اخلاقی اسلام بود - و بعد از آن که مردم و سران قبایل - که نبض اجتماع را به دست داشتند - آمادگی خویش جهت پذیرش بیش تر احکام اسلام را نشان دادند، آن حضرت با پیمان عقبه ی دوم، ارکان حکومت اسلامی را پایه گذاری کردند . (25)

ب) حکومت حضرت علی علیه السلام

بعد از رحلت پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله نیز ساختار حکومت و تعیین حاکمان جامعه، به گونه ای شکل گرفت که اراده ی مردم در آن دخیل بود . با اینکه بدون هیچ مبالغه ای می توان گفت، همه ی مردم یقین داشتند که جانشین بر حق رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم)، حضرت علی ( علیه السلام) است و هیچ کس مانند او لیاقت و شایستگی به دست گرفتن زمام امور مسلمانان را ندارد، اما از آن جا که به علل گوناگون، عزم خویش را بر قبول حاکمیت آن حضرت، جزم نکردند، حضرت علی ( علیه السلام) با تمام شایستگی، خانه نشین شد .

جناب سلمان فارسی، رحمه الله، در ضمن گزارشی از اوضاع جامعه ی مدینه، پس از رحلت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم)، علت روی کار نیامدن امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام) را چنین بیان می کند:

. . . و کان علی ابن ابی طالب ( علیه السلام) لما رای خذلان الناس له و ترکهم نصرته و اجتماع کلمة الناس مع ابی بکر و طاعتهم له و تعظیمهم له، جلس فی بیته (26) ; هنگامی که حضرت علی ( علیه السلام) بی اعتنایی مردم نسبت به خویش را مشاهده کرد و دید که ایشان از یاری اش کناره گیری کردند و همگی به گرد ابوبکر جمع شدند، و سر به طاعت و بزرگداشت او فرود آوردند، ناگزیر شد که در خانه بنشیند و زمام حکومت را واگذارد .

این، در حالی است که وقتی بعد از گذشت بیست و پنج سال، امیرالمؤمنین ( علیه السلام) زمام حکومت و امور جامعه را به دست گرفت، طی سخنانی شیوا، یکی از عمده ترین علت های آن را حضور مردم و خواست جامعه ی معاصر معرفی کرد و فرمود:

. . . فما راعنی الا والناس کعرف الضبع الی، ینثالون علی من کل جانب، حتی لقد وطی ء الحسنان، وشق عطفای، مجتمعین حولی کربیضة الغنم . . . (27) ; ازدحام فراوانی که مانند بال های کفتار بود، مرا به قبول خلافت وا داشت . آنان، از هر طرف مرا احاطه کردند، چیزی نمانده بود که دو نور چشم ام، دو یادگار پیغمبر، حسن و حسین ( علیهماالسلام) زیر پا لگدمال شوند! چنان جمعیت به پهلوهایم فشار آورد که سخت مرا به رنج انداخت و ردایم از دو جانب پاره شد! مردم، همانند گوسفندانی گرگ زده که دور چوپان جمع شوند، مرا در میان گرفتند . . .

و در قسمت دیگری از همین خطبه می فرماید:

. . . لولا حضور الحاضر . . . لالقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکاس اولها . . . ; اگر نه این بود که جمعیت بسیاری گرداگردم را گرفتند . . . هر آینه، مهار شتر خلافت را رها می ساختم و از آن صرف نظر می کردم و آخر آن را با جام آغازش سیراب می کردم . . .

آری! همان زمینه ی اجتماعی و اراه ی عمومی مردم که باعث شد آن حضرت بیست و پنج سال از اداره ی امور جامعه کنار بنشیند، در زمان دیگری، سبب شد که حجت خدا، حجت را بر خویش تمام شده بیابد و وظیفه را در ورود به عرصه ی حکومت بداند .

زمینه های اجتماعی و دولت حضرت مهدی ( علیه السلام)

با این بیان روشن شد که سنت و قانون الهی بر جوامع بشری چنین مقرر گشته که سرنوشت هر جامعه ای بسته به رویکرد و اراده ی آن جامعه باشد، بدین معنا که اراده ی جمعی مردم سبب پدید آمدن زمینه ها و بسترهایی می شود که این زمینه ها فضای متناسب با خود را به دنبال می آورند و در نتیجه، سرنوشت جامعه به گونه ای رقم می خورد که فضای حاکم بر جامعه مقتضی آن است و از آن جا که لازمه ی هر قانونی، قابلیت تکرار آن است، بدین معنی که هر گاه سبب محقق شود، اقتضای قانون، آن است که مسبب و نتیجه نیز تحقق یابد، در می یابیم که اگر انسان های صالح و پاک سیرت به دنبال برقراری حکومت جهانی عدل گستری هستند که ریشه ی هر گونه ظلم و ستم را برکند و پرچم زیبای ولایت الله را در سراسر گیتی به اهتزاز درآورد، باید در نخستین گام زمینه های اجتماعی لازم را فراهم سازند; چرا که آخرین پیشوای الهی انسان ها، به منظور هدایت مردم به سر منزل و کمال مطلوب، زمام چنین حکومت جهانی را به دست می گیرد، و این امر در صورتی امکان خواهد داشت که مردم آماده ی بهره گیری از این هدایت الهی باشند، و در صورتی که چنین زمینه مساعدی در اجتماع وجود نداشته باشد و مردم در مقام پذیرش دستورهای هدایت کننده ی آن امام همام نباشند، ظهور پیشوای آسمانی و منجی امت ها در میان چنین مردمی، ثمری نخواهد داشت، همان طور که وجود حضرت علی ( علیه السلام) در میان مردم زمان خود، بدون و جود زمینه ی مساعد برای بهره گیری از هدایت های آن حضرت، نتیجه ای به دنبال نداشت .

در برخی از روایات، با زبان خبر از آینده، به این زمینه سازی اشاره شده است . از جمله ی آن ها حدیثی است از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) که در آن چنین آمده:

یخرج اناس من المشرق، فیوطؤون للمهدی یعنی سلطانه (28) از مشرق زمین، مردمانی خروج می کنند و زمینه ساز حاکمیت مهدی موعود ( علیه السلام) می گردند .

همان طور که ملاحظه می شود، پیام آور خدا با این بیان نورانی، در ضمن خبر از آینده، ظهور مهدی موعود ( علیه السلام) را مترتب بر فراهم بودن زمینه های لازم جهت حکومت و سلطه ی آن حضرت بر کره ی خاکی می داند و این در حالی است که هر انقلاب و حکومتی که برای هدفی معین برپا می شود، در صورتی امکان پیروزی دارد که زمینه ی آن از هر جهت فراهم باشد و اوضاع به طور کامل آماده و مهیا باشد .

یکی از عوامل و زمینه های مهم پیروزی، آن است که عموم ملت، خواهان آن حکومت باشند و اراده ی جمعی ایشان بر تایید و پشتیبانی آن قرار گرفته باشد، و از آن جا که حکومت حضرت مهدی ( علیه السلام) یک حکومت جهانی است، به تبع، مساعد بودن زمینه ی عمومی جهان را نیز می طلبد .

در ادامه، به برخی از نشانه های فراهم آمدن این زمینه اجتماعی اشاره می کنیم:

1 - محبوبیت اجتماعی

در دوران پیش از ظهور که یاس، سایه ی سیاه خویش را بر وجود بشریت می گستراند، خصیصه ی آینده نگری انسان، حس امید را، ناخودآگاه، از دل انسانیت های مدفون می رویاند و آدمی را به «روزی دیگر» بشارت می دهد .

بی گمان، نسلی که دچار یاس ها و سرخوردگی ها است، در پی دیدن روزی خواهد بود که تمامی استعدادهای نهفته اش شکوفا شود، و همه ی انسان ها در پهنه ی زمین به جایگاه حقیقی شان برسند .

رهاورد بررسی ها نشان می دهد که تمام تلاش امامان هدایت ( علیهم السلام)، در این جهت مصروف می شده که در زمانی که یاس از دنیا و حاکمان آن بر شیعیان سیطره پیدا می کرده، مراقب باشند تا نه تنها این ناامیدی به ناحیه ی رحمت الهی سرایت نکند، بلکه چراغ امید به کارسازی و فرج و گشایش امور از جانب پروردگار متعال را در دل پیروان شان فروزان تر کنند . در روایتی از امام هشتم ( علیه السلام) چنین رسیده:

ما احسن الصبر، وانتظار الفرج . . . فعلیکم بالصبر; فانه انما یجیی ء الفرج علی الیاس . . . ; (29) چه نیکو است صبر و انتظار گشایش امور را کشیدن . . . پس بر شما است که صبر پیشه کنید; به درستی که فرج، آن گاه می آید که ناامیدی فراگیر گشته باشد .

در فضای مالامال از یاس و ناامیدی و سرخوردگی انسان ها، آشنایی با آینده ی سبز و پر نشاط از مجرای بشارت ها و پیش بینی های قطعی و تخلف ناپذیر انبیا و اولیای الهی، آدمی را در پی رسیدن به منجی و مصلحی حقیقی می دارد . این حالت، در مرحله ی نخست، «تمایلی » بیش نیست، اما با شناخت بیش تر نسبت به اوصاف متعالی و آرمانی آن مصلح موعود و حکومت اش، در کنار رویارویی با واقعیت های وحشت ناک و تلخ و نابه هنجار عصر پیش از ظهور، رفته رفته به «محبت » و «دوست داشتن » به رکن اصلی آن حکومت اصلاح گر، یعنی قائد و رهبر نهضت، مبدل می شود . این جا است که این سخن در جای گاه معنا و مفهوم واقعی خویش قرار می گیرد:

«انه لایخرج حتی لایکون غائب احب الی الناس منه، مما یلقون من الشر (30) ; به درستی که [مهدی موعود ( علیه السلام)] قیام نمی کند تا زمانی که هیچ غایبی نزد مردم محبوب تر از وی نباشد . و این به خاطر شرارت ها و ناروایی هایی است که مردم دیده اند .

اهمیت عنصر محبوبیت اجتماعی تا به آن جا است که وقتی به تاریخ می نگریم، هیچ حکومتی را نمی یابیم که گفته باشد: «متکی بر ستم و سرکوب، بر مردم اعمال حاکمیت می کند .» .

محبوبیت اجتماعی که آمد، به دنبال خود مقبولیت را می آورد و با آمدن مقبولیت، مردم، ملتمسانه، حاکم را بر اعمال حکومت بر خویش دعوت می کنند . نمونه ی بارز این مطلب را در ماجرای بیعت مردم با حضرت علی ( علیه السلام)، مشاهده می کنیم . (31) البته، متون رسیده درباره ی نحوه ی بیعت مردم با حضرت مهدی ( علیه السلام) نیز خالی از این معنا نیست . (32)

به خاطر فراهم بودن همین زمینه ی اجتماعی مناسب، وقتی امام عصر ( علیه السلام) ظهور می کند، مردم، با تمام خوش حالی و در نهایت احترام، از آن حضرت استقبال می کنند . مرحوم سید بن طاووس، رحمه الله، در نقلی چنین آورده:

لایخرج المهدی حتی یقتل النفس الزکیة . فاذا قتلت النفس الزکیة غضب علیهم اهل السماء و اهل الارض، فاتی الناس المهدی و زفوها الیه ما تزف العروس الی زوجها لیلة عرسها (33) ; حضرت مهدی ( علیه السلام) قیام نمی کند تا زمانی که نفس زکیه به شهادت می رسد . پس هنگامی که نفس زکیه کشته شد، اهل آسمان و زمین، بر قاتلان او خشم ناک می شوند . در این هنگام است که مردم، گرد مهدی ( علیه السلام) جمع می شوند، و او را همانند عروسی که شب زفاف به سوی خانه ی شوهر می برند، برای حکومت می آورند .

بی گمان تعبیر «زفوها الیه . . .» حاکی از اشتیاق شدید مردم به حکومت حضرت مهدی ( علیه السلام) و فراهم بودن زمینه ی بی نظیر اجتماعی قبل از ظهور است که به هنگام ظهور، این گونه از حکومت آن حضرت استقبال می شود . و همانطور که از متن روایت ظاهر است این زمینه ی اجتماعی پس از بروز ظلمی آشکار که در قالب شهادت نفس زکیه پدید آمده، در جامعه ایجاد می گردد، بر همین اساس می توان علت رویکرد مردم به حکومت مهدوی را در ادامه سرخوردگی ایشان از ظلم و فساد دیگران ارزیابی کرد .

مرور روایاتی که در این باره وارد شده اند به ما می نمایاند که عنصر محبوبیت، در بستر سازی برای حکومت حضرت مهدی ( علیه السلام)، از جایگاه ویژه ای برخوردار است . در بیانی از قتاده چنین رسیده است:

المهدی خیرالناس . . . محبوب فی الخلایق . . . (34) ; حضرت مهدی ( علیه السلام) بهترین مردم است . . . او، محبوب نزد خلایق است .

در تعبیر دیگری از اهل سنت این طور آمده است:

اذا نادی مناد من السماء: «ان الحق فی آل محمد» ، فعند ذالک یظهرالمهدی علی افواه الناس و یشربون حبه فلایکون لهم ذکر غیره; (35) هنگامی که ندا دهنده ای از آسمان فریاد زند: «حق در آل محمد ( صلی الله علیه و آله وسلم) است .» ، پس در آن زمان مهدی ظاهر می شود و محبت او در دل مردم جای می گیرد به طوری که در یاد هیچ کس، غیر او نخواهد بود .

در نقل دیگری، مقدار اشتیاق مردم به آن حضرت، با تشبیه به شدت شوق و دل بستگی شتر ماده ای به فرزندش بیان شده:

. . . فیبلغ المؤمنین خروجه فیاتونه من کل ارض، یحنون الیه کما تحن الناقة الی فصیلها . . . ; (36) هنگامی که خبر خروج حضرت مهدی ( علیه السلام) به انسان های مؤمن می رسد، از هر سرزمینی به سوی او روانه می شوند و با اشتیاق به سوی او می شتابند، همان طور که شتر ماده به طرف فرزند خود می رود .

2 - عطش و شیفتگی

انسانی که برای رسیدن به سعادت و خوش بختی به هر دری زده و هر راهی را پیش رو گرفته، اما هر چه بیش تر تلاش کرده، بسته بودن درها و بن بست بودن راه ها برای اش یقینی تر گشته است، اشتیاق به برپایی حکومت منجی موعود ( علیه السلام) در وجودش شعله ورتر می شود . تداوم این حالت، روح آدمی را به مرحله ای جدید می رساند که آن، عطش و شیفتگی است . اگر در جامعه ی بشری، این عطش پدید آید، مرحله ای مهم از زمینه های اجتماعی ظهور، فراهم شده است .

شاید بتوان سبب تکرار جمله ی «یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما» را در همین نکته دانست; چرا که بشر، از روزی که پا به عرصه ی زمین گذاشته و در پرتو زندگی اجتماعی خود، برای پیشبرد اهداف انسانی خویش، سر به فرمان حاکمان و زمامداران نهاده است، امیدوار بوده که این حاکمان زورمند جلو تعدیات را بگیرند و جامعه ای صالح و به دور از هر گونه ظلم و ستم پیدا و پنهان بسازند، اما نه تنها به این خواسته ی برخاسته از عمق جان خویش نرسیده، بلکه روز به روز شاهد گسترش ظلم و ستم های گوناگونی بوده است . از این رو، هر گاه که با پدیده ی ناروایی روبه رو می شود، از اعماق وجود آرزوی درک روزگاری را می کند که با روی کارآمدن مردی الهی، روح عدالت در کالبد جامعه ی بشری دمیده شود . این، همان زمینه ی مساعد و بستر مناسب برای پذیرش حکومت جهانی حضرت مهدی موعود ( علیه السلام) است که باید در وجود تمامی جامعه ی بشری رسوخ کند .

هر چند که روبه رو گشتن با پدیده ی نابه هنجار ظلم و جور، انسان را از سویی آزرده خاطر و رنجور می کند، اما از سوی دیگر، نور امید و عطش زندگی در آینده ای حتمی و موعود را که اثری از ظلم و جور نخواهد داشت در دل او فروزان می کند و همین امر سبب می شود تا لحظه به لحظه، محبت و دوستی و انس با حضرت مهدی ( علیه السلام) و حکومت او در جان آدمی شدت یابد، و رفته رفته این شدت به عطش و شیفتگی مبدل شود .

در روایتی از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم)، چنین آمده:

«ینزل بامتی فی آخرالزمان بلاء شدید من سلطانهم لم یسمع ببلاء اشد منه حتی تضیق علیهم الارض الرحبة حتی تملاء الارض جورا و ظلما، لایجدالمؤمن ملجا یلتجی ء الیه من الظلم، فیبعث الله عزوجل رجلا من عترتی فیملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض (37) ; در آخر الزمان، بر امت من، بلای شدیدی - که تا آن زمان بلایی شدیدتر از آن شنیده نشده - از جانب سلطان و حاکم ایشان وارد می شود، به حدی که زمین با آن همه گستردگی اش بر آنان تنگ می شود و مالامال از ستم آشکار و پنهان می گردد . انسان مؤمن، پناهگاهی پیدا نمی کند که بدان پناه برد . در این وقت است که خداوند عزوجل، مردی از خاندان مرا بر می انگیزد تا زمین را پر از قسط و عدل سازد، همان طور که لبریز از ظلم و جور گشته بود، به طوری که ساکنین آسمان و زمین، از وی راضی می شوند .

این روایت، به روشنی، نشان می دهد که دوری جامعه از رهبر الهی عادل، و گرفتار آمدن آن در چنگال سردمداران بیدادگر، موجب بروز ظلم و فساد در همه ی زمینه ها می شود و همین فساد، باعث سختی و مشکلی و پدید آمدن تنگناهای غیر قابل رفع در زندگی بشر می گردد . در نتیجه، سبب تشنگی انسان های مؤمن به ظهور مصلح واقعی می گردد .

از حدیفه، درباره ی وضعیت جامعه ی بشری در هنگام قیام حضرت مهدی ( علیه السلام) چنین رسیده:

. . . انه لایخرج حتی لایکون غایب احب الی الناس منه مما یلقون من الشر; (38) به درستی که [مهدی موعود ( علیه السلام)] قیام نمی کند تا زمانی که هیچ غایبی نزد مردم محبوب تر از وی نباشد، و این به خاطر شرارت ها و ناروایی هایی است که به مردم رسیده است .

3 - اضطرار

از بررسی روایات می توان چنین به دست آورد که «اضطرار» ، تبلور فراهم آمدن همه ی آمادگی ها و زمینه ها است . انسان مضطر، دنیا را باتمام وسعت اش، تنگ احساس می کند و زرق و برق فریبنده ی ظاهر قدرت های شیطانی، او را غافل نمی کند . بر عکس، انسان هایی که زندگی در کاخ های سر به فلک کشیده و بهره مندی از مال و منال فانی و عیش و نوش زودگذر دنیا، خط پایان آرزوهایشان را ترسیم کرده است، کجا به دنبال جای گاهی در کنار مهدی موعود ( علیه السلام) خواهند بود؟

انسانی که خود را یافت و ارزش جان خویش را بیش تر از آن دید که در چند روزه ی دنیا تباه اش سازد، قدم نهادن در خیمه ی محبوب دل ها و زندگی در روزگار شیرین ظهور را پایان آرزوهایش قرار می دهد و این حالت، نه فقط یک آرزوی بی ریشه، بلکه فراتر از عطشی است که جان آدمی را به لرزه در می آورد و لحظه به لحظه او را در پی رها شدن از وضعیت کنونی می دارد .

در کلامی که از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) پیش از این نقل شد این نکته، نمایان است . آن حضرت فرمود:

ینزل بامتی فی آخر الزمان بلاء شدید من سلطانهم لم یسمع ببلاء اشد منه حتی تضیق علیهم الارض الرحبة حتی تملا الارض جورا و ظلما لایجد المؤمن ملجا یلتجی ء الیه من الظلم، فیبعث الله عزوجل رجلا من عترتی . . . (39) ; در آخر الزمان، بر امت، من بلای شدیدی - که تا آن زمان بلایی شدیدتر از آن شنیده نشده - از جانب سلطان و حاکم ایشان وارد می شود، به حدی که زمین با آن همه گستردگی اش بر آنان تنگ می شود و مالامال از ستم آشکار و پنهان می گردد . انسان مؤمن، پناهگاهی پیدا نمی کند که بدان پناه برد . در این وقت است که خداوند عزوجل، مردی از خاندان مرا بر می انگیزد . . . .

در این بخش از حدیث شریف، ظهور حضرت مهدی ( علیه السلام) بر این مترتب شده که انسان مؤمن بیابد که هیچ پناهی برای او وجود ندارد!

از این سخن، چنین استفاده می شود که زمینه ی اجتماعی که عامل فرا رسیدن زمان ظهور است، وقتی کار ساز است که همراه خواست قلبی انسان های مؤمن، باشد . به عبارت دیگر، انسان های منتظر، باید به مرحله ای برسند که به تحقیق یقین کنند برای نجات از گرداب مهالک، هیچ پناهی جز حکومت مهدی آل محمد، ( علیهم السلام) نیست .

این، مطلبی است که با تعبیرهای گوناگونی در روایات مورد تایید قرار گرفته در روایتی ابوسعید خدری از وجود مقدس پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم) چنین نقل می کند:

تاوی الیه امته کما تاوی النحل الی یعسوبها (40) ; امت حضرت مهدی ( علیه السلام) به سوی او پناه می برند، همان طور که زنبور [از ترس دیگران] به ملکه ی خویش پناه می برد .

بنابراین، رسیدن جامعه به مرحله ای که در آن، همه ی مردم یک دل و یک صدا، خواهان حکومت حضرت مهدی ( علیه السلام) باشند و با تمام وجود، اضطرار خویش به حضرت اش را فریاد زنند و آماده ی یاری و جانبازی در رکاب او برای رسیدن به اهداف والای وی باشند، از جمله عواملی است که توقع ظهور، بدون آن، امری است نه چندان نزدیک به واقع .

بر همین اساس است که وجود مبارک اش در توقیع شریف چنین می فرماید:

ولو ان اشیاعنا - وفقهم الله لطاعته - علی اجتماع القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تاخر عنهم الیمن بلقائنا، ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا علی حق المعرفة وصدقها منهم بنا (41) ; اگر دل های شیعیان ما - که خدا بر طاعت خویش موفق شان دارد - بر وفای به عهدی که بر آنان بود، متحد و استوار می بود، هرگز یمن دیدار [و همنشینی] ما از ایشان به تاخیر نمی افتاد و به تحقیق که خوش بختی دیدار ما با معرفتی ثابت و پا برجا به سوی آنان روی می آورد .

این، در حالی است که اگر زمینه مردمی مناسب، به وجود نیاید، به طور کلی، جامعه، لیاقت و قابلیت بهره مندی از این نعمت بس بزرگ الهی را به دست نمی آورد; چرا که قانون حتمی الهی این گونه استقرار یافته که نعمت و رحمت خداوند بر حسب اقتضای محل و بر وفق استعداد و متناسب با قابلیت دریافت کننده، فرود آید . (42) ظهور زمامدار عادلی مانند امام زمان ( علیه السلام)، بزرگ ترین نعمتی است که تا کنون هیچ امتی لیاقت دریافت آن را نداشته و اگر قرار باشد که آن حضرت بدون وجود زمینه ی لازم اجتماعی ظهور کند، به تحقیق که از مردم همان چیزی را خواهد دید که دیگر پیشوایان الهی دیدند و همین مردمی که در صورت ایجاد زمینه ی پذیرش حکومت امام زمان ( علیه السلام) از یاران و هواداران آن حضرت می شوند، در صورت عدم وجود زمینه ی لازم در میان شان، آلت دست حاکمان جایر و ستم پیشه گشته و علیه آن امام همام به مقاومت بر خواهند خواست!

بنابراین، یکی از مهم ترین زمینه های ظهور امام زمان ( علیه السلام)، و بر پایی حکومت عدل جهانی، فراهم آمدن بستر اجتماعی لازم است . و در همین راستا، یکی از با اهمیت ترین وظایف انسان های صالحی که در انتظار برپایی دولت کریمه ی امام عصر (ارواحنالتراب مقدمه الفداء) هستند، این است که زمینه های اجتماعی لازم برای پذیرش و درخواست حکومت حضرت مهدی ( علیه السلام) را در میان توده های مردم پدید آورند .

فصل سوم - وجود یاران کارامد

الف) ضرورت وجود یاران

روشن است که مهم ترین وظیفه ی دولت امام مهدی ( علیه السلام) ریشه کن کردن ستم و ستمگران از سطح جامعه و ساختن جامعه ای پاک و با طراوت در سراسر کره ی زمین است . و نیز روشن است که پاک سازی چنین جامعه ای از لوث وجود پلیدی های ناشی از دوری انسان ها از کرامت انسانی خویش، آن هم بدون هیچ گونه سستی و کوتاه آمدن در اجرای دستورهای حیات بخش خدایی، مستلزم درگیری با پایگاه های سلطه ی اهریمنانی است که منافع خویش را فقط در دل سیاه جامعه ی دور از اولیای خدا یافته اند .

اصلاح چنین جامعه ای که لبریز از بیدادگری و فساد است، کاری بس دشوار خواهد بود; زیرا، همان طور که در گذشته بدان اشاره شد، قلم قضای الهی چنین مقدر کرده که امام ( علیه السلام) برنامه های خود را از راه های عادی و در چهارچوب ملاک ها و قانون های طبیعی به اجرا در آورد که یکی از آن ها پیشرفت دین و آیین خدا از طریق یاری بندگان صالح است .

از طرفی، اداره ی جامعه ای رهیده از بندهای بردگی شیطان پرستان، آن هم به گستردگی تمام زمین، دولتی قوی و کارآمد می طلبد، دولتی که تشکیل یافته از یاران و دست یارانی ویژه باشد، یاورانی نستوه و خستگی ناپذیر که از هر جهت شایستگی های لازم برای تحمل مبارزات طاقت فرسای اولیه و سختی های اداره ی جامعه ی پس از ظهور را داشته باشند تا در کنار ایشان، ناهمواری ها، هموار گردد و آن رهبر یگانه از بیابان غربت و تنهایی رها شود و زمین را لبریز از عدل و داد کند .

این، مطلبی است که علاوه بر برخورداری از پشتوانه ی عقلی، در برخی از روایات هم مورد اشاره قرار گرفته است . فضیل بن یسار (43) از امام صادق ( علیه السلام) نقل می کند که درباره حضرت مهدی ( علیه السلام) فرمود:

له کنز بالطالقان ما هو بذهب ولافضة . . . ، و رجال کان قلوبهم زبرالحدید . . . بهم ینصرالله امام الحق; برای حضرت مهدی ( علیه السلام) گنجی است در طالقان که از جنس طلا و نقره نیست . . . مردانی هستند که استواری دل هایشان برای دین خدا، همانند آهن است . . . خداوند متعال، به دست ایشان، امام و پیشوای حق را یاری می کند .

در حدیث دیگری مفضل بن عمر از امام ششم، حضرت جعفر بن محمدصادق ( علیه السلام)، روایت می کند که آن حضرت فرمود: وقتی امام مهدی ( علیه السلام) ظهور می کند، از جمله اوصافی که برای یاران خویش، هنگام فراخواندن ایشان، بیان می کند، این صفت است: «ومن ذخرهم لنصرتی . . . ای کسانی که خداوند شما را برای یاری و نصرت من ذخیره کرده است » . (44)

در روایتی از اهل سنت آمده است:

عن ابی جعفر قال: یظهر المهدی فی یوم عاشوراء . . . ، قائم بین الرکن والمقام، و جبریل عن یمینه ومیکائیل عن یساره، و تصیر الیه شیعته من اطراف الارض تطوی لهم طیا حتی یبایعوه، فیملاء بهم الارض عدلا، کما ملئت جورا و ظلما (45) ; مهدی ( علیه السلام) در روز عاشورا ظهور می کند . . . او، کنار خانه ی خدا بین رکن و مقام می ایستد . جبرییل، در سمت راست او، و میکاییل، در سمت چپ او قرار می گیرد . شیعیان او، از مناطق مختلف (گوشه و کنار) زمین به سوی او روانه می شوند، به گونه ای که گویا زمین زیر گام هایشان حرکت می کند، تا این که با او بیعت می کنند . او، با کمک ایشان، زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که مالامال از ستم آشکار و نهان گشته بود .

همان طور که مشاهده می شود، در این دو روایت شریف، تصریح شده است که امام زمان ( علیه السلام) با کمک یاران با وفایش، زمین را پر از عدل و داد می کند . و باید دانست که این، مسیری است که با مرور کردن تاریخ و بررسی سرگذشت اولیای خدا در امت های پیشین، به روشنی، به ما رخ می نمایاند . آری! سنت الهی برای پیشبرد اهداف دین و آیین حق، بر پایه ی یاری و مدد رسانی انسان های صالح به اولیای الله استوار شده است .

اکنون، با مروری کوتاه بر تاریخ، موضع مرکزی مسئله ی «استنصار» را در دعوت برخی از انبیا و اولیا مورد توجه قرار می دهیم .

ب) نیاز پیامبران به یاران

1 - حضرت لوط (علی نبیناو آله و علیه السلام)

لوط، آن پیامبر عظیم الشان خداوند، با آن که فرستاده ی خدا بود و حقانیت خویش را بر مردم از طریق معجزه ثابت کرده بود، ولی برای مبارزه با فرومایگان قوم خویش، آرزوی داشتن هم پیمانانی را کرد تا با تکیه بر ایشان بر منحرفان لجوج چیره گردد . آیه ی هشتاد سوره ی مبارک هود، حاکی از آرزوی او است که می فرماید:

«قال لو ان لی بکم قوة او آوی الی رکن شدید» ; ای کاش مرا به شما اقتداری بود یا آن که از شر شما به رکن محکمی پناه می بردم .

بی گمان سخن از یاوران گفتن با تعبیر «قوت و قدرت، و رکن محکمی که تکیه گاه پیامبر خدا» باشد، نشانه ی اهمیت و جایگاه رفیع نیروهای مدد رسان در مقام رویارویی با دشمنان است . (46) علاوه بر آن که باید توجه داشت که این سخن حضرت لوط (علی نبیناو آله و علیه السلام) نه فقط آرزوی او در برهه ای از زمان که فریاد استنصار و یاری طلبی تمام انسان هایی است که در جهت پیشبرد جامعه ی بشری به سوی اهداف والای الهی، روزها و شب های عمر خویش را سپری کرده اند .

سرگذشت لوط، نه یک داستان که سنت جاری خداوند در حق تمامی پیشوایان هدایت در میان امت های خویش است .

2 - حضرت موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام)

در سرگذشت حضرت موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) می بینیم که بلافاصله، بعد از مبعوث شدن به رسالت، دست به درگاه پروردگار متعال بلند کرده و از او یاری کننده ای را طلب می کند که در به انجام رساندن آن مسئولیت عظیم یاری اش کند:

«قال رب . . . واجعل لی وزیرا من اهلی هارون اخی اشدد به ازری واشرکه فی امری » (47) موسی عرض کرد: «پروردگارا! . . . و از اهل بیت من، یکی را وزیر و معاون قرار بده، که او برادرم هارون است، و به وسیله ی او پشت مرا محکم کن، و او را در انجام دادن کارهایم با من شریک کن .» .

علامه ی طباطبایی، رحمه الله، ذیل این آیات شریف چنین می فرماید:

«وزیر» از ماده ی «وزر» به معنای «بار سنگین » است . وزیر را از آن جهت وزیر نام نهادند که او سنگینی مسئولیت ملک را تحمل کرده و به دوش می کشد . . . و موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) بدان جهت از خداوند متعال درخواست وزیر کرد که مسئولیت او دارای جوانب گسترده و پراکنده ای بود و او به تنهایی توانایی بر آمدن از عهده ی آن را نداشت، لذا نیازمند وزیری بود که او را یاری کرده و مقداری از مسئولیت را بر عهده بگیرد و موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) را پشتیبانی کند تا اندکی از سنگینی کار موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) کاسته شود .

در تایید همین مطلب، جمله ی «اشدد به ازری واشرکه فی امری » در ادامه ی آیات، به منزله ی تفسیر و بیانی است برای درخواست وزیر . این آیه، مسئولیت وزیر را بیان کرده است . (48)

این آیات، به صراحت، اهمیت جایگاه یاوران کارامد در مسیر پی ریزی یک حرکت و نهضت ضد شیطانی در برابر سردمداران ستم را بیان می کند و ره پویان طریق هدایت بشری را به لزوم برخورداری از تشکیلاتی که توانایی بدوش کشیدن بخشی از سئولیت سنگین رهبری یک نهضت انقلابی را داشته باشد، متذکر می شود .

3 - حضرت عیسی (علی نبیناو آله و علیه السلام)

حضرت عیسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) نیز در گردش همین قانون حتمی پروردگار، رویاروی قوم حق ناشناس یهود قرار گرفت و برای پشت سرگذاشتن دشمنی های ایشان، ندای یارخواهی سرداد .

جمعیت یهود که قبل از آمدن عیسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) طبق بشارت های پیامبر خویش حضرت موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام)، در انتظار ظهور مسیح بودند، هنگامی که ظهور وی را در تضاد با منافع جمعی از ستمگران بنی اسراییل دیدند، از او روی برگرداندند و تنها عده ای محدود، گرد او حلقه زدند .

عیسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) پس از دعوت مستدل و متقن، دریافت که گروه یهود اصرار در مخالفت و انکار و کج روی دارند، لذا در صدد جمع آوری یاورانی بر آمد که پشتوانه ی حرکت انقلابی وی را تامین کنند، یاورانی که هم خود پاک باشند و نورانی و هم برای بیرون کشیدن دیگران از مرداب مهالک دنیوی کوشش کنند، لذا صدا زد: ««من انصاری الی الله » (49) کیست که از آیین خدا حمایت کرده و از من دفاع کند .» . حواریون در پاسخ عرض کردند: ««نحن انصارالله » (50) ; ما یاوران خدا هستیم .» ، و در مسیر یاری مسیح (علی نبیناو آله و علیه السلام) با دشمنان به مبارزه برخاستند، تا این که گروهی از بنی اسراییل به ایشان پیوسته و عده ای دیگر بر کفر خویش باقی ماندند . «فآمنت طائفة من بنی اسرائیل و کفرت طائفة » (51) .

افزون بر این، خداوند تبارک و تعالی در ابتدای آیه ی چهاردهم سوره ی مبارک صف، تمام اهل ایمان را به یاری خویش فرا می خواند: «یا ایها الذین ءامنوا کونوا انصارالله » ; ای اهل ایمان! یاران خدا باشید .

به راستی خداوندی که قوام هر قدرتی به قدرت او بسته است، چرا ندای استنصار و یاری طلبی سر می دهد؟ آیا جز این است که خداوند در مسیر امتحان و تمحیص امت ها این گونه دستورها را نازل می فرماید؟ آیا از این گونه آیات به این نتیجه نمی رسیم که هر ملتی به اندازه ای که از خویش لیاقت و قابلیت نشان دهد، نصرت و نعمت و رحمت دریافت می کند؟ آیا غیر از این است که اولیای برگزیده ی خدا که هدایت جامعه به دست ایشان است، با تکیه بر نیروی چنین یاورانی بار هدایت و سعادت انسان ها را به سر منزل مقصود می رسانند؟

بی تردید، قرآن مجید، با بیان این مطالب، در صدد پیوند دوران های گذشته با زمان حاضر است، و در حقیقت، پیوند فکری و فرهنگی نسل حاضر را با گذشتگان، برای درک حقایق، لازم و ضروری می داند; زیرا، از ارتباط و گره خوردن این دو زمان (گذشته و حال) وظیفه و مسئولیت آیندگان روشن می شود . در این آیات و نظایر آن ها، سنت های خداوند در اقوام گذشته، خود نمایی می کند که هرگز جنبه ی اختصاصی نداشته و به صورت یک سلسله قوانین حیاتی درباره ی همگان، گذشتگان و آیندگان، اجرا می شود .

4 - پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم)

با توجه به آن چه گذشت می یابیم یکی از ویژگی های انقلاب های توحیدی، این است که در کنار موسی (علی نبیناو آله و علیه السلام) ، هارون را داریم، در پیرامون عیسی (علی نبیناو آله و علیه السلام)، حواریون را، و در نهضت رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) افراد ساخته شده در دوران پنهانی و تنهایی را مانند علی مرتضی ( علیه السلام) که خداوند متعال در آیه ی چهارم سوره ی مبارک تحریم نقش وی در یاری کردن فرستاده ی خویش را متذکر شده و فرموده:

«فان تظاهرا علیه فان الله هو مولیه و جبریل و صالح المؤمنین والملائکة بعد ذالک ظهیر» ; اگر شما دو زن بر آزار پیامبر اتفاق کنید [هرگز بر او غلبه پیدا نخواهید کرد] ; زیرا خدا، یار و نگهبان او است و جبریل امین و مردان صالح و با ایمان و فرشتگان حق، یار و مددکار اویند .

به اتفاق مفسران شیعه و سنی، مصداق بارز و مستقیم «صالح المؤمنین » امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام) است . گذشته از آن که نقش حیاتی آن حضرت در پشتیبانی رسول مکرم اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم) در جنگها، درگیری ها، نشیب و فرازهای سخت و طاقت فرسای دوران خفقان مکه و روزهای پرالتهاب مدینه، بر کسی پوشیده نیست .

ج) نقش یاران در زندگانی امامان

در تاریخ امامان معصوم ( علیهم السلام) نیز نیازمندی به چنین پشتوانه ای را به صورت متعدد در دوره ی هر امامی مشاهده می کنیم . شواهد بسیاری وجود دارد که دلالت می کند بر این که اگر امامان ( علیهم السلام) پیروان نیرومند و یاران متعهد و کارایی داشتند، در برابر دشمنان دست به اقدامات نظامی می زدند و حکومت حق اسلامی را تشکیل می دادند، ولی این وظیفه را به طور نامعینی به تاخیر انداختند تا زمانی که فعالیت های فکری پیروان شان به بار بنشیند و ترجمان آگاهی سیاسی و مذهبی آنان شود تا در همین مسیر، بالاخره، یکی از امامان معصوم ( علیهم السلام) قادر شود با ابزار نظامی حکومت را به دست گیرد .

1 - حضرت علی ( علیه السلام)

در رابطه با حکومت حضرت علی ( علیه السلام) که بلافاصله بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم) برپا نشد، در روایتی از فضل بن شاذان که به امام باقر ( علیه السلام) منتهی می گردد، چنین آمده است:

رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) به امیرمؤمنان علی ( علیه السلام) خطاب فرمود: «یا علی! ان قریشا ستظهر علیک ما استبطنته و تجتمع کلمتهم علی ظلمک و قهرک . فان وجدت اعوانا فجاهدهم، وان لم تجد اعوانا فکف یدک واحقن دمک; فان الشهادة من ورائک . واعلم ان ابنی ینتقم من ظالمیک و ظالمی اولادک و شیعتک فی الدنیا، و یعذبهم الله فی الآخرة عذابا شدیدا . » ; ای علی! همانا قریش، به زودی، علیه تو برخواهند خاست و به خاطر ظلم و غلبه بر تو، دست به دست هم خواهند داد . اگر یاورانی یافتی، پس به جهاد با ایشان برخیز، واگر نیافتی کسانی را که تو را یاری کنند، پس دست نگهدار و خون خویش را حفظ کن . به درستی که شهادت، در انتظار تو است . بدان که فرزند من [مهدی ( علیه السلام)] از ستمگران بر تو و بر فرزندان و شیعیان ات در دنیا انتقام خواهد گرفت، و خداوند در آخرت ایشان را به عذاب مبتلا خواهد کرد .

در این هنگام، سلمان فارسی از آن حضرت پرسید: «ای رسول خدا! (آن فرزندی که از دشمنان انتقام خواهد گرفت) کیست؟» . حضرت فرمود:

التاسع من ولد ابنی الحسین، یظهر بعد غیبته الطویلة، فیعلن امر الله ویظهر دین الله و ینتقم من اعداء الله و یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما (52) نهمین از فرزندان پسرم حسین ( علیه السلام) که بعد از غیبتی طولانی، آشکار می شود، پس امر خدا را ظاهر می گرداند و دین او را پیدا می سازد، و از دشمنان خدا انتقام می گیرد، زمین را پر از عدل و داد می کند، همچنان که لبریز از ظلم و جور شده است .

به راستی چرا امیرالمؤمنین ( علیه السلام) که خود «در کودکی، بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکند و شاخه های بلند درخت قبیله های بت پرستی را درهم شکست » (53) حال، برای ستاندن حق خویش، مامور می شود که اگر یاوری پیدا کرد اقدام کند؟

این حدیث شریف، به روشنی، بیان می کند که مسئولیت جلوگیری از ریخته شدن خون ولی خدا، بر عهده ی انسان های لایق و کارامدی است که توانایی حفاظت از جان امام خویش را داشته باشند . در پرتو وجود چنین یارانی است که حجت خدا مجال قد علم کردن در برابر دشمنان دین خدا را خواهد یافت . در صورت فقدان این عنصر حیاتی از پهنه ی زندگی سیاسی ولی خدا، او، مامور به سکوت است، حتی در مقابل اساسی ترین انحرافات پدید آمده در مسیر سعادت بندگان خدا، که خلافت و جانشینی رسول خدا باشد .

به راستی، چرا آن علی ( علیه السلام) که به فرموده ی پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم) «اگر مردم شرق و غرب عالم در در خطبه ی یکصد و هشتاد و یکم نهج البلاغه (55) ، پس از یاد مهدی موعود ( علیه السلام) لب به گلایه از اطرافیان خود می گشاید، با حال گریه دست بر محاسن سپیدش می زند و خاطره ی یاران با وفایش، عمار و ابن تیهان و ذوالشهادتین و . . . را زنده می کند؟ آیا پاسخ، جز این است که مردی چون علی ( علیه السلام) نیز برای دست یابی به اهداف بلند خویش، به یاورانی چون مالک اشترها که جان بر کف، در پی تحقق اهداف امام خویش هستند، نیازمند است؟

مرور خطبه های 27 و 69 و 70 و 96 و 181 نهج البلاغه (56) و نیز دقت در ماجراهای کوچک و بزرگ دوران حکومت امام اول ( علیه السلام) به ما می نمایاند که کمی اطرافیان لایق و کارامد، تاثیر زیادی در کوتاهی عمر دولت آن حضرت داشته است .

2 - امام حسن مجتبی ( علیه السلام)

تا کنون روشن گشت که در هر انقلاب و حکومتی، پس از رهبری، جریان اصلی مقاومت و اداره ی امور، بر عهده ی نیروهای مخلص و کارامدی است که بیش ترین فشار و بار حرکت را بر شانه کشیده و هسته ی مرکزی نظام را تشکیل می دهند .

آن چه از خلال روایات به دست می آید، این است که اگر امام دوم، حضرت حسن بن علی ( علیهماالسلام) اطراف خویش، چنین یاوران و مدیرانی را می یافت، دست از حکومت نوبنیان خویش نمی کشید . خیانت سه تن از سرلشکران آن حضرت و طاقت نیاوردن ایشان در مقابل سیم و زرهای معاویه لعنه الله که در نهایت منجر به ترک لشکرگاه امام خویش و پیوستن به سپاهیان دشمن شد، حاکی از سختی امتحاناتی است که شیعیان برای نشان دادن میزان پایداری و صداقت خویش نسبت به حق با آن روبه رو هستند، (57) آزمایشاتی که حکم غربال مدعیان طرفداری از حجت خدا را دارند، و در صورت سربلند بیرون آمدن از آن، حجت را بر ولی خدا، برای رویارویی با دشمنان تمام می کند .

مرور تاریخ زندگی امام حسن مجتبی ( علیه السلام) به ما نشان می دهد که عمده ترین علت در کناره گیری آن حضرت از میدان جنگ با معاویه لعنه الله، و واگذاری زمام حکومت به وی، نداشتن یاران با وفایی بود که آن امام مظلوم ( علیه السلام) را در مقابل دشمن نصرت دهند .

حضرت حسن بن علی ( علیه السلام) در کلامی نورانی علت قبول صلح را چنین بیان می فرماید: والله ما سلمت الامر الیه الا انی لم اجد انصارا، ولو وجدت انصارا لقاتلته لیلی و نهاری . . . (58) به خدا سوگند! من کار را به معاویه واگذار نکردم مگر به این دلیل که یاور نیافتم، و اگر می یافتم کسانی را که یاری ام می کردند، در طول شب و روزام با او می جنگیدم .

3 - امام حسین ( علیه السلام)

تاثیر فراوان برخورداری از یاران کارامد و هواداران استوار گام و مخلص، تا آن جاست که در بررسی تاریخ حضرت حسین بن علی ( علیهماالسلام) به این نتیجه می رسیم که وجود چنین یارانی، نقشی اساسی در ورود آن حضرت به میدان خونین دفاع از اصول شریعت، ایفا کرده است .

در نقلی، مهم ترین دغدغه ی جناب عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب کبری ( علیهاالسلام) در شب عاشورا، در رابطه با یاران امام حسین ( علیه السلام) بروز کرده . او، به آن حضرت عرض می کند:

اخی! هل استعلمت من اصحابک نیاتهم؟ فانی اخشی ان یسلموک عندالوثبة و اصطکاک اسنة; برادر جان! آیا از مقاصد و نیت های یاران ات آگاهی پیدا کرده ای؟ . من از آن می ترسم که ایشان تو را در سختی جنگ رها کنند .

سیدالشهداء ( علیه السلام) در پاسخ، گریست و فرمود:

اما - والله: - لقد نهرتم و بلوتهم و لیس فیهم الاشوش الاقعس، لیستانسون بالمنیة دونی استیناس الطفل بلبن امه; (59) به خدا سوگند! من ایشان را از خودم راندم و آزمایش کردم . در میان آنان، کسی که متکبر و فراری از کار باشد، نیست . به درستی که انس ایشان به کشته شدن پیش روی من، بیش تر است از انس طفل شیرخوار به شیر مادر .

آزمایش اطرافیان از سوی حضرت امام حسین ( علیه السلام)، حاکی از رابطه تنگاتنگ نحوه تصمیم گیری رهبر با موقعیت روحی و روانی و اخلاقی و اعتقادی یاران است . همان طور که اعلام برداشتن بیعت از ذمه اطرافیان در منازل مختلف سفر به کربلا، به خصوص در شب عاشوراء، خبر از آن می دهد که سیدالشهداء ( علیه السلام) به طور مستمر، در پی پاکسازی اطرافیان خود بودند تا در نهایت کسانی به عنوان یار در کنار آن حضرت باقی بمانند که ناب ناب و در بالاترین درجه خلوص باشند .

در بیان دیگری، آن حضرت یاران خویش را چنین توصیف می کند:

فانی لا اعلم اصحابا اوفی ولاخیرا من اصحابی (60) به درستی که من، یاران و همراهانی با وفاتر و بهتر از اصحاب خویش سراغ ندارم .

این، خود، نشانه ی آن است که بودن و نبودن چنین اصحابی، در تصمیم سازی برای رهبری یک نهضت پایدار، بسیار حایز اهمیت است . به درستی که عدم وجود یارانی جان بر کف در اطراف حضرت حسن بن علی ( علیهماالسلام) باعث شد تا حضرت اش رویارویی نظامی با معاویه لعنه الله را که به منزله ی به کارگیری آشکار تمام قوا برای ریشه کنی باطل و پی ریزی و حفاظت از حکومت حق است، امری نابه جا به شمار آورد، و در مقابل، وجود همین یاران هر چند اندک، پیرامون حضرت حسین بن علی ( علیهماالسلام)، عاملی مهم گشت تا قیام به شمشیر بهترین راه احیای آیین رو به افول اسلام ناب به حساب آید .

به راستی، آیا یاران حضرت مهدی ( علیه السلام) می توانند کم تر از یاوران سیدالشهداء ( علیه السلام) باشند که ظهر عاشورا، جسم خویش را سپر تیرهای بلا کردند تا حجت خدا، در امنیت، به اقامه ی نماز بپردازد؟ ضرورت عبرت آموزی از عمل کرد پیشینیان، طرح این پرسش را بایسته می کند که آیا اگر اهل کوفه به جای پایمال نمودن بیعت خویش با سبط پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم)، حضرت امام حسین ( علیه السلام)، بر عهد خویش درباره ی یاری آن حضرت، بر عهد خویش ثابت و استوار باقی می ماندند، آیندگان شاهد رقم خوردن صفحات تاریخ با چه محتوا و مطالبی بودند؟

4 - امام صادق ( علیه السلام)

بعد از شهادت امام سوم ( علیه السلام) نیز امامان دیگر، از این رکن اساسی غافل نبودند و بر حسب اقتضای زمان، در صدد تربیت مهره هایی بر آمدند تا در صورت تشکیل دولت حق الهی، ایفای نقش کنند و توانایی عهده گیری بخشی از مسئولیت نهضت را داشته باشند .

این برنامه، به طور پنهانی ادامه داشت تا آن که توقع زود هنگام برخی از یاران امام صادق ( علیه السلام) در برپایی حکومت ناب اسلامی به دست آن حضرت، سبب گشت تا حضرت اش ضمن پرده برداری از این استراتژی، ناکارایی اطرافیان را علتی مهم در عدم تشکیل حکومت اصیل توحیدی به دست خویش برشمرد .

در روایتی، وقتی که برخی از اصحاب امام ششم ( علیه السلام) به آن حضرت ابراز محبت کردند و با بیان کثرت جمعیت شیعیان، به صورت کنایه، از زمان قیام آن حضرت و تشکیل حکومت حق الهی می پرسند امام صادق ( علیه السلام) می فرماید:

«اما لوکملت العدة الموصوفة ثلاثمئة و بضعة عشر، کان الذی تریدون . . .» (61) ; آگاه باش! هرگاه آن عده ی وصف شده [که توانایی یاری ما را، در تشکیل دولت الهی دارند] به سیصد و اندی نفر برسند، آن زمان، آن چه شما در خواست می کنید، محقق خواهد شد .

در روایت دیگری، هنگامی که سدیر صیرفی وارد بر امام صادق ( علیه السلام) شده و عرض کرده: «والله ما یسعک القعود; به خدا سوگند! اکنون زمان نشستن شما نیست [بلکه باید قیام کنید و حکومت تشکیل دهید]» ، آن حضرت، علت این سخن سدیر را جویا می شود . وی در پاسخ می گوید: «لکثرة موالیک و شیعتک وانصارک . والله! لوکان لامیرالمؤمنین ( علیه السلام) مثل ما لک من الانصار والموالی والشیعة، ما طمع فیه تیم ولاعدی; به خاطر فراوانی دوستداران و پیروان و یاوران شما . به خدا سوگند! اگر امیرالمؤمنین ( علیه السلام) به اندازه ی شما کمک کار و دوستدار و پیرو داشت، هرگز قبایل قریش (تیم و عدی (62) ) در خلافت و حکومت طمع نمی کردند .» .

امام صادق ( علیه السلام) در ادامه، از تعداد یاران و موالیانی که سدیر از آنان سخن می گفت، پرسید . او در پاسخ می گوید: «تعداد آنان، صدهزار نفر است .» . حضرت با تعجب به گفته وی می نگرد، ولی او در جواب می گوید: «بلکه دویست هزار نفر» و در ادامه، برای تاکید بر این تخمین خویش اضافه می کند: «بله; حتی نیمی از مردم دنیا از یاران شما هستند .» . امام صادق ( علیه السلام) در پاسخ سدیر می فرماید: «بر تو است که به همراه ما به «ینبع » [نام روستایی در نزدیکی مدینه] بیایی » . . . در دنباله ی حدیث، سدیر می افزاید:

به همراه حضرت رفتم تا آنکه وقت نماز در سرزمینی پیاده شدیم . امام صادق ( علیه السلام) در این هنگام، نگاهی به جوانی که در آن نزدیکی بز می چراند، افکند و فرمود: «یا سدیر! والله! لوکان لی [شیعة] بعدد هذه الجدیان ما وسعنی القعود; ای سدیر! به خدا قسم! اگر پیروان من به تعداد این بزها بودند، بر پای نمی نشستم [و قیام می کردم] .

سدیر می گوید: «بعد از تمام شدن نماز، حیوانات آن گله را شمردم و یافتم که عدد آن ها از هفده تجاوز نمی کند!» . (63)

آن چه از این روایت شریف به روشنی قابل استفاده است، این است که سدیر صیرفی، با نگاه سطحی خویش به جامعه ی آن روز، عامل اساسی در قیام مسلحانه و پی ریزی حکومت ظلم ستیز توحیدی را فقط برخورداری از مقبولیت مردمی و پشتیبانی ظاهری توده ها می دانست، در حالی که از نگاه نافذ امام صادق ( علیه السلام)، مهم تر از چنین زمینه ی مردمی، در اختیار داشتن مهره های کلیدی و نیروهای مشکل گشایی است که در مواقع و مراحل حساس نهضت، رهبری را از قرار گرفتن در بن ست برهانند، و با کارسازی به موقع، سنگینی مسئولیت های مختلف اجرایی را از دوش پیشوای قیام می کاهند .

یاورانی که از ایشان سخن گفته می شود، انسان هایی هستند وارسته که بر اساس عقاید استوار خویش، سرپرستی امام معصوم ( علیه السلام) را ناشی از ولایت الله بر تمامی موجودات می دانند و هیچ چیزی را بر امر امام خود مقدم نمی دانند، و سعادت را در گرو رضای او یافته اند و از خود در برابر اراده ی معصوم ( علیه السلام) تدبیری ارائه نمی دهند و در کار او چون و چرا نمی کنند .

این، نکته ای است که در روایت سهل بن حسن خراسانی، از امام صادق ( علیه السلام) به وضوح، نمایان است .

وی هنگامی که به آن حضرت عرض می کند: «چه چیز شما را واداشته تا آن که از حق مسلم خویش (حکومت) باز بنشینید؟ در حالی که صد هزار شیعه ی پا در رکاب و شمشیر زن در اختیار شماست؟» ، امام صادق ( علیه السلام) دستور می فرمایند تا تنور آتش را روشن کنند، وقتی شعله ی آتش برافروخته شد، حضرت، به او دستور می دهند که وارد تنور شود! او که گمان کرده بود، امام ( علیه السلام) از سخنان اش غضب ناک شده و قصد مجازات اش را دارد، عرض می کند: «آقا! مرا ببخشید! به آتش عذاب ام نکنید!» ، در همین وقت، هارون مکی در حالی که کفش هایش را به دست گرفته بود وارد می شود و خدمت امام خویش سلام عرض می کند . حضرت بدون هیچ مقدمه ای به او می فرماید: «کفش هایت را بگذار و درون تنور بنشین!» . هارون مکی نیز بدون هیچ گونه درنگ و پرسشی، این کار را انجام می دهد . امام ( علیه السلام) در این حال به گفت وشنود خود با مرد خراسانی ادامه می دهد و مطالبی را درباره ی خراسان به او می فرمایند که گویا از نزدیک در جریان آن ها بوده است . پس از آن، رو به سهل بن حسن خراسانی کرده و می فرماید: «برخیز و داخل تنویر را بنگر!» . او می گوید: «هنگامی که به درون آتش در حال زبانه کشیدن نگاه کردم، هارون را در حالی دیدم که چهار زانو نشسته بود و با دیدن ما سلام می کند» . در این وقت امام صادق ( علیه السلام) از مرد خراسانی می پرسد: «در خراسان، چه تعداد مثل این شخص می شناسی » . سهل در پاسخ می گوید: «به خدا قسم! یک نفر هم این گونه نداریم .» . در این هنگام حضرت می فرمایند:

اما انا لا نخرج فی زمان لا نجد فیه خمسة معاضدین لنا! نحن اعلم بالوقت! (64) (آگاه باش! ما، در زمانی که پنج تن یاور و کمک کار پیدا نکنیم، قیام نمی کنیم! [آری] ما آگاه تریم که وقت قیام چه زمان است!» .

مشاهده می شود که در این روایت، امام ششم ( علیه السلام)، فقط، امثال هارون مکی را لایق و شایسته ی معاضدت و مددکاری و یاری خویش می داند، یعنی انسان هایی که به دستور امام ( علیه السلام) همانند دستور خدا توجه می کنند و به همین جهت، پیش از آن که دشواری امر مولایشان در نظرشان جلوه کند، مقام رفیع و بلند امر کننده، نظرشان را جلب می کند و هیچ گاه راضی به زمین ماندن دستور امام خویش نمی شوند .

نکته ی دیگری که شاید بتوان از این حدیث استفاده کرد، این است که مرد خراسانی، با نگاه سطحی خویش، فقط تعداد انسان هایی را که بدون به میان آمدن پای امتحان، دم از یاری اهل بیت ( علیهم السلام) می زدند، دیده بود، در حالی که امام صادق ( علیه السلام) به او فهماند که نه تنها امر برپایی حکومت به دست حجت خدا، بدون امتحان و جداسازی و غربال یاوران با وفا از دیگران، تحقق نمی یابد، بلکه در این وادی، امتحانی سخت و دشوار صورت خواهد گرفت .

5 - حضرت مهدی ( علیه السلام)، (علت غیبت، مانع ظهور)

تا کنون با آن چه گذشت، ظاهر شد که سنت قطعی الهی چه در میان پیامبران و چه در میان امامان معصوم ( علیهم السلام)، چنین استوار گشته که هر پیشوای عادلی برای پیشبرد اهداف اش نیازمند به یاورانی است که پشت گرمی رهبر خویش را فراهم کنند، به نحوی که آن رهبر، ایشان را تکیه گاه خویش بداند، اکنون باید بگوییم، رهاورد بررسی احادیثی که علت یا علت های غیبت امام دوازدهم ( علیه السلام) را بیان می کند، به ما نشان می دهد که یکی از بارزترین علت های عدم ظهور، خوف آن حضرت بر جان خویش است . این، نشانه ی آن است که امام زمان ( علیه السلام) نیز در زمانی قیام می کند که این مانع از میان برداشته شده باشد; چرا که اگر حضرت مهدی ( علیه السلام) پیش از برطرف شدن این مانع ظهور کند، یقینا، مورد آزار و اذیت دشمنان قرار می گیرد و همان عاقبتی که دیگر امامان داشتند در انتظار امام دوازدهم ( علیه السلام) هم خواهد بود .

در حدیثی، زراره، یکی از یاران امام صادق ( علیه السلام) می گوید: امام ششم ( علیه السلام) فرمود: «امام قائم ( علیه السلام) پیش از ظهور خویش، مدتی از چشم ها غایب خواهد شد .» . عرض کردم: «علت آن چیست؟» . فرمود: «یخاف القتل » ; بر جان خویش بیمناک است .» . (65)

در روایت دیگری، زمان پایان خوف و پنهانی آن حضرت از دید صاحبان قدرت، به وقتی موکول شده که اذن بر نصرت و یاری اش از جانب خداوند متعال مورد تایید قرار گرفته باشد . (66)

در کنار هم قرار دادن این احادیث، به ما می نمایاند که نبودن اصحاب لایق و کارامدی که مسئولیت حفاظت از جان امام دوازدهم ( علیه السلام) و یاری و نصرت وی در اوج تشکیل حکومت جهانی را بر عهده بگیرند، مانع اساسی در غیبت آن حضرت است .

مرحوم شیخ طوسی، بعد از آوردن روایات این چنین، می افزاید:

ولمثل ذالک اختفی رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) فی الشعب تارة واخری فی الغار و قعدامیرالمؤمنین ( علیه السلام) عن المطالبة بحقه (67) ; به خاطر خوف از قتل بود که رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) زمانی به شعب پناه برد و هنگامی هم در غار مخفی شد، و به همین دلیل بود که امیرالمؤمنین ( علیه السلام) از مطالبه و ستاندن حق خویش صرف نظر کرد .

به راستی، آیا رفع این مانع، یعنی زایل شدن خوف امام دوازدهم ( علیه السلام) بر جان خویش، قبل از فراهم آمدن یاران با وفا و کارامدی که میثاق بر پاسداری از آن حضرت بسته باشند، با ایثار و جانبازی خویش، دشمنان را از اطراف امام زمان ( علیه السلام) پراکنده کنند و با شجاعت و سلحشوری از آن حضرت دفاع کنند، ممکن خواهد بود؟ در حدیثی، امام سجاد ( علیه السلام)، این نکته را مورد تایید قرار داده، فرموده:

. . . ثم یخرج الی مکة والناس یجتمعون بها . . . فیقوم هو بنفسه، فیقول: «ایها الناس! انا فلان بن فلان; انا ابن نبی الله; ادعوکم الی ما دعاکم الیه نبی الله .» ، فیقومون الیه لیقتلوه، فیقوم ثلاثمئة و ینیف علی الثلاثمئة فیمنعونه منه . . . (68) ; پس از آن که امام زمان ( علیه السلام) به سوی مکه روانه گشته و مردم در آن جا گرداگرد آن حضرت جمع شوند . . . حضرت ایستاده و می فرماید: «ای مردم! من، فلانی فرزند فلانی هستم . من، پسر نبی خدا هستم . شما را به سوی آن چه پیامبر خدا بدان خواند، فرا می خوانم .» . در این هنگام، عده ای بر می خیزند تا آن حضرت را به قتل برسانند، اما سیصد و اندی از یاران حضرت مهدی ( علیه السلام) مانع این کار شده [و از آن حضرت حفاظت می کنند] .

این نکته، در احادیثی که از طرق اهل سنت به ما رسیده، نیز مورد اشاره قرار گرفته است . در حدیثی، محمد بن حنفیه می گوید: نزد حضرت علی ( علیه السلام) بودیم که مردی درباره ی حضرت مهدی ( علیه السلام) از آن حضرت پرسید . امیرالمؤمنین ( علیه السلام) در پاسخ فرمود:

. . . ذاک یخرج فی آخر الزمان . اذا قال الرجل: «الله! الله!» ، قتل، فیجمع الله تعالی له قوما قزع کقزع السحاب یؤلف الله بین قلوبهم . . . (69) ; او، در آخر الزمان خروج می کند، هنگامی که آن مرد بگوید: «خدا! خدا!» ، به قتل می رسد، اما خداوند متعال برای [دفاع از] او گروهی را جمع می کند .»

در این رابطه مرحوم شیخ طوسی، در ابتدای فصل پنجم از کتاب الغیبة که درباره ی علت غیبت امام زمان ( علیه السلام) نوشته شده است، چنین می فرماید:

هیچ علتی مانع از ظهور آن حضرت نیست، مگر خوف و بیم ناکی وی بر جان خویش; چرا که اگر هر عاملی غیر از این در میان بود، هرگز جایز نبود که امام زمان ( علیه السلام) از دیده ها مخفی بماند، بلکه بر او بود که مشقت ها و اذیت ها را تحمل کند; زیرا، جایگاه و مقام امامان و انبیاء ( علیهم السلام) نزد خداوند با به جان خریدن سختی ها رفیع و بلند می گردد . (70)

این نکته، از منظر دانشمندان دیگری مانند سید بهاءالدین نجفی، نویسنده ی کتاب منتخب الانوار المضیئة مخفی نمانده است . او نیز در این باره می گوید:

از آن جا که ظهور حضرت مهدی ( علیه السلام) سبب برپایی حدود و اجرای بسیاری از احکام می شود، و غیبت و نهان بودن وی باعث تعطیل شدن و کنارماندن بسیاری از حدود شریعت پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم) شده است، پی می بریم که سبب اصلی در غیبت آن حضرت از ناحیه ی خداوند متعال و امام زمان ( علیه السلام) نیست; چرا که در این صورت، لازم می آمد که خدا و امام ( علیه السلام) واجبی را - که همان اقامه ی حدود و اجرای دستورات اصیل اسلامی است - ترک کرده باشند و چنین چیزی برایشان محال است . بنابراین، باید بگوییم، سبب اساسی در مخفی بودن امام عصر ( علیه السلام) از دیده ها، نبودن یاور و صلاحیت نداشتن جامعه و نسل حاضر برای پذیرش آن امام همام است . (71)

در روایتی ذیل این آیه ی شریف «یا ایها الذین ءامنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذلة علی المؤمنین اعزة علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله ولایخافون لومة لائم ذالک فضل الله یؤتیه من یشاء والله واسع علیم » (72)

امام صادق ( علیه السلام) چنین می فرماید:

صاحب این امر [حضرت مهدی ( علیه السلام)] در پرتو این آیه، در حمایت چنین یاران آگاه و دلاور محفوظ می ماند . (73)

این روایت شریف، در ضمن آن که ویژگی های یاران امام دوازدهم ( علیه السلام) را در پرتو آیه ی فوق مورد اشاره قرار می دهد، یکی از وظایف مهم و غیر قابل اغماض ایشان را حمایت و حفاظت از حضرت مهدی ( علیه السلام) برمی شمرد و آن را مورد تاکید قرار می دهد .

به راستی، امام موعود، انقلاب خویش را با یاری کدامین یاوران آغاز می کند و با پشتیبانی چه مردانی حکومت خویش را استمرار می بخشد؟ آیا او که آخرین ذخیره ی خدا و یگانه منجی بشریت است، می تواند به امید یارانی که «همچون یاران علی ( علیه السلام) از مردانگی جز صورت و قیافه ای را به ارث نبرده بودند و در صفت به کودکان بی خرد می ماندند و در حقیقت همانند عروسان حجله نشین بودند» (74) ، قیام کند؟

مهدی ( علیه السلام) که قیام خویش را در نهایت عزت و اقتدار آغاز می کند و با هدف گسترش آیین خدا در پرتو حکومت بلا منازع الهی ادامه می دهد، دشمنانی کینه توزتر از خوارج و مکارتر از معاویه لعنه الله و قدرت مندتر از عمروبن عبدود پیش روی دارد و در این میدان، نیازمند یاورانی است که در شجاعت و بصیرت و شیفتگی، مانند مالک و عمار و میثم باشند، کارگزارانی که بازوان اجرایی حکومت اش باشند و عاملان اقامه ی عدل و بسط شریعت حیات بخش الهی در جامعه . شایستگی، توانمندی، استوار گامی و سلامت رفتاری آنان، بی گمان، مهم ترین نقش را در سامان یابی جامعه ی پس از ظهور در ابعاد مختلف ایفا خواهد کرد . به جهت کارایی و نیرومندی و شکست ناپذیری و جمع شدن بسیاری از اوصاف والای اخلاقی و اعتقادی در ایشان، هنگامی که امام زمان ( علیه السلام) ظهور می کند، آنان را نه فقط با نام یار و یاور که با عنوان «خاصان، و نزدیکان ارج و قرب دار» برای یاری خویش فرا می خواند .

در حدیث مفضل از امام صادق ( علیه السلام) این طور آمده:

. . . فیصرخ صرخة فیقول! «یا معاشر نقبایی و اهل خاصتی و من ذخرهم الله لنصرتی قبل ظهوری علی وجه الارض! ائتونی طائعین . . . ; (75) ای گروه نزدیکان من و ای خاصان من و ای کسانی که خداوند برای یاری من، بر روی زمین پیش از ظهورم، ذخیره شان کرده بود! با رغبت نزد من آیید . . .» .

نکته ی جالب توجه دیگری که در این حدیث شریف نمایان است، و نباید مورد غفلت قرار گیرد، این است که از عبارت: «ومن ذخرهم لنصرتی قبل ظهوری علی وجه الارض » چنین استفاده می شود که یاران امام زمان، باید پیش از ظهور و در دوران یبت ساخته شوند . از این رو، زمان پیش از ظهور را باید فرصت تکامل روحی، اعتقادی، سیاسی، فرهنگی شیعیان در جهت آمادگی برای یاری امام دوازدهم ( علیه السلام) دانست .

این نکته، با بررسی احادیثی که در این باره به دست ما رسیده اند، تکمیل می شود; چرا که در برخی از روایات، ساعت ظهور آن مصلح کل، چنین گزارش شده است که آن حضرت قبل از آن که کنار کعبه برود و با تکیه بر آن، باصدای دل آرای خود، آغاز حکومت و قیام خویش را به گوش جهانیان برساند، در مکانی به نام ذی طوی در انتظار آن سیصد و سیزده یار خاص اش، توقف می کند و بعد از آمدن و پیوستن ایشان به امام خویش، امام مهدی ( علیه السلام) به همراه آنان به کنار کعبه رفته و ظهور و بروز خویش را اعلام می کند . (76)

علاوه بر آن، حضرت اش، دست به هیچ گونه اقدام نظامی نخواهد زد، مگر آن که حداقل ده هزار نفر هوادار پا در رکاب برای سپاهش جمع شوند . (77)

تمامی این روایات و مطالب گهر بار نهفته در لابه لای احادیث، به ما می نمایاند که از جمله عوامل اساسی و غیر قابل چشم پوشی در تشکیل یک حکومت جهانی که قصد بنیان کنی ریشه های ظلم و فساد و پی ریزی نظام آرمانی تمام اولیای خدا، از آدم تا خاتم را دارد، برخورداری از یاورانی کارامد، استوار گام، نستوه، جان بر کف است که در جریان مبارزه با سران کفر و طغیان و ستم و دگرگون ساختن اوضاع نابه هنجار جامعه ی بشری پیش از ظهور، از یگانه ذخیره ی الهی بر روی زمین حفاظت و حمایت، و او را در رسیدن به اهداف اش یاری کنند .

افزون بر این باید در نظر داشت که وظیفه ی این یاران، منحصر به روزهای نخستین قیام امام زمان ( علیه السلام) که سپاهیان حضرت اش در گیر و دار مبارزه با سردمداران ستم پیشه ی جهان هستند، نمی شود، بلکه ایشان، بعد از برپایی و استقرار حکومت عدل الهی در سرتاسر گیتی، در ادامه ی فعالیت های شبانه روزی خویش، اداره و سرپرستی بخشی از جامعه ی پس از ظهور را بر عهده خواهند گرفت و در حقیقت، به منزله ی بازوان اجرایی حکومت امام دوازدهم ( علیه السلام) خواهند بود .

در حدیثی امام صادق ( علیه السلام) می فرماید:

گویا، امام قائم ( علیه السلام) را بر فراز منبر کوفه مشاهده می کنم که سیصد و سیزده تن از یاران اش، به تعداد جنگاوران بدر، پیرامونش را گرفته اند . این یاران، پرچمداران و حاکمان بر مردم در زمین از جانب خدا هستند . (78)

در حدیث دیگری نیز امام سجاد ( علیه السلام) چنین می فرماید:

اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العامة و جعل قلوبهم کزبرالحدید و جعل قوة الرجل منهم قوة اربعین رجلا و یکونون حکام الارض و سنامها (79) ; هنگامی که قائم ما اهل بیت ( علیهم السلام)، قیام کند، خداوند متعال، حزن و اندوه را از شیعیان ما بردارد و دل های ایشان را [در ایمان] پولادین می کند، و نیروی یک مرد از ایشان را به ازای چهل مرد قرار می دهد . ایشان هستند که حاکمان بر روی زمین .

بنابراین، بر منتظرانی که امید ظهور مهدی آل محمد ( علیهم السلام) را روشنایی بخش دیدگان و حیات بخش قلب هایشان قرار داده اند، واجب است که خط مشی انتظار خویش را از میان دستور و رهنمون های امامان هدی ( علیهم السلام) پیدا کرده و سرمایه ی عمر خویش را در راهی صرف کنند که به طور قطع و یقین، به پی ریزی و برپایی حکومت امید دل ها و مصلح دنیا می انجامد .

پی نوشت:

1) آل عمران: 140 .

2) مجادله: 21 - 20 .

3) انبیا: 18 .

4) فرهنگ معین، فرهنگ عمید .

5) معجم الوسیط، العین، مقاییس اللغه، ذیل ماده وطی ء .

6) بحارالانوار، ج 51، ص 87 .

7) مصباح اللغة، مقاییس اللغة .

8) روم: 44 .

9) کهف: 10 .

10) قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین) آل عمران: 137; احزاب: 38; . . . .

11) نجم: 41 - 39 .

12) کافی، ج 1، ص 183; بحار، ج 2، ص 90; میزان الحکمة، ج 4، ص 354 .

13) الغیبة، نعمانی، باب 11، ح 3، ص 283 .

14) امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ی 97 نهج البلاغه خطاب به یاران خویش چنین می فرماید: «والذی نفسی بیده! لیظهرن هؤلاء القوم علیکم، لیس لانهم اولی بالحق منکم ولکن لاسراعهم الی باطل صاحبهم وابطائکم عن حقی .» .

15) الغیبة، نعمانی، باب 15، ح 2، ص 408 .

16) الغیبة، نعمانی، باب 17، ص 424 .

17) الغیبة، نعمانی، باب 15، ح 7، ص 411 .

18) الغیبة، نعمانی، باب 15، ح 5، ص 409 .

19) آل عمران: 125 «بلی ان تصبروا و تتقوا ویاتوکم من فورهم هذا یمددکم ربکم بخمسة آلاف من الملائکة مسومین » و آیات دیگر .

20) الغیبة، نعمانی; ص 291، باب 11، ح 14 .

21) الغیبة، طوسی; ص 426، فصل 7، ح 413 .

22) حضرت علی علیه السلام در خطبه ی 201، نهج البلاغه، درباره ی قوم ثمود چنین می فرماید: «ایها الناس! انما یجمع الناس الرضی والسخط و انما عقر ناقة ثمود رجل واحد، فعمهم الله بالعذاب، لما عموه بالرضی، فقال سبحانه: «فعقروها فاصبحوا نادمین » . » .

23) من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا هر کس انسانی را بدون قصاص یا بی آنکه فسادی در زمین کرده باشد، بکشد، چنان باشد که همه مردم را کشته .

24) ان اول بیعة جرت فی الاسلام، بیعة عقبة الاولی . اخبر عنها عبادة بن الصامت و قال: «وافی موسم الحج من الانصار اثنا عشر رجلا ممن اسلم منهم فی المدینه .» و قال عبادة: «بایعنا رسول الله بیعة النساء و ذالک قبل ان یفترض علینا الحرب، علی ان لانشرک بالله شیئا، و لانسرق، و لانزنی، ولانقتل اولادنا . . .» . معالم المدرستین، سید مرتضی عسکری، ج 1، ص 196 (به نقل از سیره ی ابن هشام، ج 2، ص 40 - 42) .

25) روی کعب بن مالک و قال: خرجنا من المدینه للحج و تواعدنا مع رسول الله صلی الله علیه و آله العقبة، اواسط ایام التشریق . . . فتکلم رسول الله صلی الله علیه و آله، فتلا القرءان و دعا الی الله و رغب فی الاسلام .» . ثم قال: «ابایعکم علی ان تمنعونی مما تمنعون نسائکم و ابنائکم .» . فاخذ البراء بن معروربیده ثم قال، «نعم والذی بعثک بالحق لنمنعنک مما نمنع به ازرنا . فبایعنا یا رسول الله فنحن و الله اهل الحروب » . معالم المدرستین، سید مرتضی عسکری، ج 1، ص 197 (به نقل از سیره ی ابن هشام، ج 2، ص 47 - 56) .

26) الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 209 .

27) نهج البلاغه، خ 3، (شقشقیه)

28) عقدالدرر، ص 167، باب الخامس; کنزالعمال، ج 7، ص 186; بحارالانوار، ج 51، ص 87; سنن ابن ماجه، ج 2، 1368 - باب خروج المهدی، من کتاب الفتن .

29) بحارالانوار، ج 52، ص 110; بحارالانوار، ج 52، باب 22، ح 7 و . . .

30) عقدالدرر، ص 94 .

31) مراجعه شود به خطبه 3 (شقشقیه)، نهج البلاغه .

32) عقدالدرر، ص 96 و ص 142، باب الرابع; سنن الدانی، ابوعمروالدانی; لوحة 85 و 95 .

33) ملاحم و فتن، سید بن طاووس; باب 63، ص 139; معجم احادیث الامام المهدی ( علیه السلام)، ج 1، ص 478، ح 319 (با کمی تفاوت) .

34) عقدالدرر، ص 202 .

35) همان مدرک، ص 83 .

36) همان مدرک، ص 113، باب 4 .

37) عقدالدرر، ص 73 .

38) عقدالدرر، ص 94 .

39) عقدالدرر، ص 73 .

40) معجم الملاحم والفتن، ج 4، ص 352 (به نقل از الملاحم، سید بن طاووس، ص 70، باب 146) ; مهر بیکران، ص 51 .

41) احتجاج، طبرسی، ج 2، ص - بحارالانوار، ج 53، ص 177 .

42) انزل من السماء ماءا فسالت اودیة بقدرها» رعد: 17 .

43) بحارالانوار، ج 52، باب 26، ح 82، ص 307 - 308 .

44) بحارالانوار، ج 53، ص 7; مکیال المکارم، ج 1، ص 360، ح 632 .

45) عقدالدرر، ص 98 .

46) لازم به اضافه است، در روایات رسیده از جانب اهل بیت ( علیهم السلام)، تاویل این آیه شریفه، یاران امام زمان ( علیه السلام)، ذکر شده اند .

47) طه: 30 .

48) المیزان، طباطبایی، محمد حسین; ج 14، ص 146 - 147 .

49) صف: 14 .

50) صف: 14 .

51) صف: 14 .

52) چهل حدیث از غیبت فضل بن شاذان، علی اکبر مهدی پور، ص 41 (به نقل از مختصر اثبات الرجعة، ح سوم; کفایة المهتدی، برگ 21، منتخب کفایة المهتدی، ص 115 .

53) نهج البلاغه، خ 192; بحارالانوار، ج 33، ص 233; صحیح مسلم، ج 15، ص 178: «انا وضعت فی الصغر بکلاکل العرب و کسرت نواجم قرون ربیعة و مضر» .

54) والله! - یا علی! - لو بارزک اهل الشرق و الغرب لقتلتهم جمیعا .» سفینة البحار، ج 4، ص 397، ماده ی «شجع »

55) براساس نهج البلاغه فیض الاسلام .

56) همان .

57) در منابع روایی، احادیث متعددی پیرامون تمحیص و امتحان شیعیان در زمان غیبت نیز وارد شده که جهت اطلاع رجوع شود به غیبت نعمانی، ص 289، باب 12 .

58) ناسخ التواریخ، ج 2، ص 145 .

59) موسوعة کلمات الامام الحسین ( علیه السلام)، ص 407; مقتل الحسین ( علیه السلام)، مقرم، ص 262 .

60) موسوعة کلمات الامام الحسین ( علیه السلام)، ص 394 .

61) الغیبة، نعمانی، ص 296، باب 12، ح 4 .

62) لازم به توضیح است که ابوبکر از قبیله تیم و عمر از قبیله عدی بوده است .

63) اعلام الدین، دیلمی، ص 123; کافی، ج 2، ص 190، ح 4 .

64) بحارالانوار، ج 47، ص 123 - 124 (به نقل از المناقب، ج 2، ص 362) .

65) الغیبة، طوسی، فصل 5، ص 332، ح 274 .

66) همان، ص 332، ح 275 .

67) الغیبة، طوسی، فصل 5 .

68) اثبات الهداة، ج 7، ص 165، ح 771; بحار; ج 52، ص 306، ح 79، باب 26; مکیال المکارم، ج 1، ص 358 .

69) عقدالدرر، ص 175، باب 5 .

70) الغیبة، طوسی، ص 329 .

71) منتخب الانوار المضیئة، ص 138 - 139 .

72) مائده: 54 . ای اهل ایمان! هر که از شما از دین خود مرتد شود، به زودی خدا، قومی را می آورد که ایشان را دوست داردو آنان نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان فروتن اند، بر کافران سرفراز و مقتدرند، در راه خدا جهاد می کنند [و به نصرت اسلام بر می انگیزند] و در راه دین، از ملامت و نکوهش احدی باک ندارند . این است فضل خدا که به هر که خواهد عطا کند و خدا را رحمتی وسیع و نامنتها است و به احوال هر که استحقاق آن را دارد دانا است .

73) تفسیر برهان، ج 1، ص 497 .

74) نهج البلاغه، خطبه 27 .

75) بحارالانوار، ج 53، ص 7، س 11 - 20; مکیال المکارم، ج 1، ص 360، ح 632 .

76) بحارالانوار، ج 52، باب 26، ح 10، ص 283 و ح 72، ص 303 و ح 80، ص 306 .

77) فاذا اجتمعت له هذه العدة من اهل الاخلاص اظهرالله امره، فاذ اکمل له العقد و هو عشرة آلاف رجل خرج باذن الله عزوجل، فلایزال یقتل اعداءالله حتی یرضی الله عزوجل . کمال الدین، ج 2، ص 378 باب 36، ح 2بحار، ج 52، ص 283، ح 10 . و نیز رجوع شود به: بحار، ج 52، باب 26، ح 81، ص 307 .

78) بحارالانوار، ج 52، ص 436 .

79) بحارالانوار، ج 52، ص 317 .

  • محمد هاشمی

  • محمد هاشمی