پژوهش نگار

علم نور است که خداوند آنرا در قلب هرکه بخواهد هدایت می نماید

پژوهش نگار

علم نور است که خداوند آنرا در قلب هرکه بخواهد هدایت می نماید

مشخصات بلاگ
پژوهش نگار

یامبر اعظم(ص) درباره علم یادآوری فرموند:«علم آموزید که آموختنش کاری نیک است، گفتگو درباره آن تسبیح خداست، بحث و بررسی آن جهاد به شمار می آید، آموزشش به آن کس که نمی داند، صدقه محسوب می شود. بذل و بخشش آن به اهلش سبب تقرب به خدا می گردد؛ زیرا معیار شناسایی حلال و حرام است، و دانشجو را به راه های بهشت می کشاند و از هراس تنهایی می رهاند و در غربت دمساز او می گردد. [علم] راهنمای امور پنهانی است، اسلحه ای است برای مقابله با دشمنان، زیوری است برای دوستان. خداوند به خاطر علم، مردمی را سرفراز گرداند تا جایی که آنان را در امور خیر پیشوای دیگران سازد و از ایشان پیروی شود. و کارهایشان مورد توجه قرار گیرد و آثارشان قابل فراگیری گردد و فرشتگان شیفته دوستی آنانند، زیرا علم، احیاگر دل ها و روشنگر دیدگان از نابینایی است و سبب قدرت بدنی از سستی و تنبلی می شود و خداوند دارنده علم را به مقام محبان می رساند و همنشینی با نیکان را در دنیا و آخرت نصیبش گرداند. در سایه علم، خدا را فرمان برند و پرستش نمایند و در سایه علم، خداشناسی صورت پذیرد و به یگانگی شناخته شود و به وسیله علم صله رحم انجام گیرد...»

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

امام خمینی
1ـ حقانیت و منطقی بودن مواضع:

مواضع سیاسی و شعارهای انقلابی امام خمینی(ره) در هر مقطعی، برخاسته از متن نیاز جامعه و کاملا مستدل و قابل قبول بود. در اتخاذ این مواضع، آنچه برای امام(ره) مهم بود، مبانی مسلم شرعی در چارچوب مستدل و منطقی آن مواضع و شعارها بود، نه ملاحظات محافظه‏کارانه یا رادیکال مآب. نخبگان جامعه نمی‏توانستند در برابر استدلال‏های محکم، شفاف و مبتنی بر بدیهیات عینی، نقض یا نقصی بر آن وارد سازند. وجدان عمومی جامعه و توده مردم هم منطقی بودن این مواضع و درستی آن را تشخیص می‏داد. هنگامی که امام(ره) برخلاف بسیاری از جریان‏ها و سردمداران رقیب، شاه و آمریکا را منشاء همه مفاسد و مشکلات معرفی نمودند و شعار «شاه باید برود» را مطرح ساختند، این شعار، برای نخبگان جامعه مستدل و منطقی بود و برای مردم نیز، پذیرفتنی و قابل درک. همه می‏دیدند که موضعگیری‏های دیگران، در برابر این شعار ناشی از ترس و محافظه‏کاری است. همانگونه که در برابر استراتژی مبارزه مسلحانه برخی گروهها، که برخاسته از تحلیل‏های سطحی و انگیزه‏های غیرمنطقی و احساساتی بود، امام(ره) از هرگونه تأثیری خودداری ورزید و هیچگاه تحت تأثیر توصیه‏ها و فشارهای حامیان آنان قرار نگرفت؛ دریافت عمومی جامعه نیز از موضع‏گیری‏ها و روش سیاسی امام(ره) چنین بود که این مواضع، پخته، جدی، منطقی، مبتنی بر استدلال، دور از هیاهو زدگی و جوزدگی و کاملا منطبق با نیاز و مصلحت عمومی انقلاب و جامعه و همچنین متکی بر اصول، مبانی و ارزش‏های اسلامی است.

2ـ صداقت و خلوص سیاسی:
آنچه امام(ره) را از دیگران جدا می‏ساخت و حتی برای کسانی هم که با مشی ایشان موافق نبودند نیز احترام و تحسین به همراه داشت، خلوص سیاسی و عدم شائبه‏های قدرت طلبانه در ایشان بود. اساساً فضای بینشی امام (ره) درباره مقوله سیاست، با آنچه در ذهن و دل بسیاری از فعالان برجسته و مشهور سیاسی وجود داشت، متفاوت بود. انگیزه امام از ورود در عرصه سیاست و برعهده گرفتن مسئولیت و رهبری یک انقلاب بزرگ، تنها انجام تکلیف الهی بود. البته این انگیزه، هرگز با تدبیر، دوراندیشی و آینده نگری منافات ندارد. برخلاف برخی برداشت‏های ناقص و غلط درباره «تکلیف مداری» ـ که موجب نقد و رد موضوع می‏شود ـ وجود این انگیزه در امام خمینی(ره) با توجه به معنی درست آن، عمیق‏ترین دوراندیشی‏ها و آینده‏نگری‏ها را در تصمیمات و روش سیاسی ایشان، ایجاد می‏کرد. امام در اندیشه انجام تکلیف الهی خود بود و همین انگیزه نیز بسیاری از آفات و آسیب‏هایی را که تهدیدگر رهبران جنبش‏ها و نهضت‏های مردمی است را رفع می‏کرد.

افراط و تفریط، ملاحظه جوسازی‏ها و فضاسازی‏های مصنوعی تبلیغاتی در داخل یا خارج از کشور، فروافتادن در دام زدو بندها و بده و بستان‏های رایج سیاسی، جمود ورزیدن بر تصمیم یا تشخیص خاصی، پس از احساس ضرورت تغییر آن، تأثیرگذاری منافع شخصی در تصمیم‏گیری‏ها، خودمحوری و خودکامگی، تلاش برای خروج رقبا از صحنه به هر قیمت، زندانی شدن در حصار حزب و گروه و جریان خاص، فراموش کردن اهداف، یأس و دلزدگی و احساس بن بست در فراز و نشیب‏ها،... و آفات و آسیب‏هایی از این قبیل، برای کسی که تلاش سیاسی خود را به عنوان وظیفه‏ای دینی و در چارچوب ارزش‏های الهی، تعریف و تنظیم کرده است، تهدیدی بسیار کم بها و بی‏ارزش محسوب می‏گردد. البته صداقت سیاسی، هرگز به معنی ساده‏لوحی و ساده‏اندیشی نیست، و هوش سرشار و فراست الهی امام(ره) هیچگاه اجازه نمی‏داد صداقت و خلوص سیاسی، به ساده لوحی و زودباوری و ساده‏اندیشی تبدیل شود.

وجود همین ویژگی در امام بود که تغییر مواضع بخش قابل توجهی از افرادی که در خدمت رژیم پهلوی بودند را به دنبال داشت، و در نتیجه توطئه آمریکایی کودتا علیه انقلاب و رودررو کردن ارتش و انقلابیون را خنثی ساخت.

3ـ قاطعیت و استواری در رفتار سیاسی:
نتیجه طبیعی منطقی بودن مواضع و تصمیمات و نیز تکلیف مداری، استواری و ایستادگی برای رسیدن به اهداف و تحقق برنامه‏هاست. امام خمینی(ره) در مقاطع حساس و سرنوشت سازی ـ به خصوص در دوران اوج‏گیری و شتاب انقلاب ـ بر سر راه انقلاب قرار می‏گرفت و با استواری و قاطعیت آنچه را تشخیص داده بود، بی‏پروا و شجاعانه دنبال می‏کرد و از آنجا که متکی بر پشتوانه قوی ایمان و انگیزه الهی بود، هرگز دچار سستی و تردید نمی‏شد. در شرایطی که برخی گروهها و جریان‏های سیاسی، با تغییر روش‏های رژیم شاه یا عقب‏نشینی‏های تاکتیکی و یا تهدیدهای خارجی، به پیدا کردن راههای میانی و مذاکره و مصالحه با عوامل رژیم رضایت می‏دادند، نهیب و هشدار قاطعانه امام بود که مردم را ه حرکت در می‏آورد و راه را باز می‏کرد. نمونه‏های بارزی از این استحکام و قاطعیت وجود دارد که تحلیل و بررسی موشکافانه هر کدام ـ با توجه به همه شرایط و واقعیات آن دوران ـ انسان را به شگفتی وا می‏دارد. این ویژگی در رهبری امام خمینی(ره)، گاهی برای یاران و شاگردان نزدیک ایشان هم شگفت‏انگیز می‏نمود. تصمیم تاریخی امام برای بازگشت به کشور و نیز اعلام لغو حکومت نظامی در 21 بهمن 57 ـ که در تحقّق پیروزی انقلاب نقش اساسی داشت ـ دو نمونه از دهها نمونه‏ای است که ناشی از استواری و قاطعیت امام بود و در پیشبرد انقلاب و عبور آن از گردنه‏ها و پرتگاه‏های فراوان نیز تأثیر بارزی داشت.

4ـ ارائه طرح برای آینده:
پس از اوج‏گیری نهضت روحانیت و قیام 15 خرداد 42 و در شرایطی که نیروهای انقلابی و مبارز، ضرورت تحولی اساسی را در جامعه احساس می‏کردند، یکی از مهم‏ترین دغدغه‏ها، «طرح آینده» بود. حداقل دو تجربه ناکام در ذهن عمومی جامعه وجود داشت که هر طرحی برای مبارزه را به چالش می‏کشید. مبارزات دوره مشروطیت و انحراف آن به نفع استعمار انگلیس و استقرار رژیم پهلوی و نیز مبارزات ملی شدن صنعت نفت و عدم مدیریت موفق آن در نیل به اهداف ـ که عملاً دیکتاتوری و وابستگی بی‏قید و شرط شاه را به آمریکا در پی داشت ـ استراتژی مبارزه و هدف آن را مواجه با دشواری می‏ساخت. از طرفی مبارزه با استبداد و وابستگی شاه در چارچوب قانون اساسی و رژیم سلطنتی، ناموفق می‏نمود و از سوی دیگر، طرح هرگونه جایگزینی ـ در شرایط حاکمیت نظام دو قطبی در ساختار سیاسی بین‏الملل و همسایگی دیوار به دیوار ایران با شوروی و نفوذ عمیق آمریکا در لایه‏های مختلف اقتصاد و سیاست و فرهنگ کشور ـ بسیار حسّاس و خطیر تلقی می‏شد. در این میان نظریه سیاسی امام خمینی(ره) در قالب کتاب «ولایت فقیه یا حکومت اسلامی»، در سال 49 مخفیانه منتشر شد و خلاء طرح جایگزین را پر کرد. این کتاب که مطالب درسهای امام در نجف اشرف بود دور از چشم مأموران ساواک و دست به دست بین نیروهای مؤمن و انقلابی می‏گشت و اندیشه استوار نظام سیاسی اسلام را القاء می‏کرد. اهمیت انتشار این کتاب در آن زمان برای جهت‏دار کردن مبارزه و برانگیختن مباحث تحقیقاتی و علمی پیرامون چگونگی تشکیل یک حکومت دینی، با توجه به اقتضائات زمان و تجربه‏های بشری، و قابل عمل نشان دادن این هدف، و نیز تشدید و تقویت انگیزه‏های اسلامی مبارزه، انکارناپذیر است. البته این کتاب حاوی استدلال‏های فقهی برای اثبات مسئله و ارکان و کلیات آن بود، ولی همین اصول و ارکان، در ارائه دورنمایی از آینده ـ دورنمایی که از پشتوانه‏ای دینی و اعتقادی و تاکید و تأیید مرجع تقلیدی برجسته برخوردار است ـ بسیار موفق و مؤثر بود و نشان می‏داد استراتژی مبارزه امام، استراتژی ای آینده‏نگر، واقع‏بینانه و درازمدت است و حرکت امام(ره) فراتر از جنبه سلبی، دارای جنبه اثباتی و ایجابی هم هست. این عامل قطعاً در شکل‏گیری رهبری بلامنازع امام مؤثر بود و چشم‏انداز روشنی را برای مبارزه ترسیم می‏کرد.

5 ـ شیوه رهبری امام (ره):
از آنجا که انگیزه، بینش و روش سیاسی امام(ره) برخاسته از ایمان و معرفت عمیق دینی و الهی وی بود، شیوه رهبری ایشان نیز مختصات ویژه‏ای داشت، که اعمال همین شیوه‏ها، موجب گسترش چتر رهبری ایشان و جذب و جلب اقشار و نیروهای انقلابی می‏شد و حتی به تدریج رقبای ایشان را هم به همکاری و همراهی وا می‏داشت. گرچه واقعیات پس از انقلاب، پرده از روی انگیزه‏های بسیاری از این همراهی‏ها برداشت، ولی نفس همراهی نشان دادن این چهره‏ها، حکایت از توفیق شیوه رهبری ایشان داشت.
تأمل و تدبیر در تصمیم‏گیری‏ها، مشورت با اهل نظر و شنیدن همه دیدگاهها، سعه‏صدر در برخورد با مخالفان ـ تا جایی که به اصول و آرمان‏ها لطمه‏ای وارد نسازد ـ صراحت در میان نظرات، امانتداری و حفظ اسرار یاران و همراهان، استفاده و بهره‏برداری از همه نیروهای دارای حداقل صلاحیت، در سپردن امور به آنان، برخورد متواضعانه، عاطفی و اخلاقی با همراهان و همکاران، رعایت حیثیت و حرمت اجتماعی دست‏اندرکاران، اعمال شیوه‏های تربیتی و اخلاقی بیش از شیوه‏های ادارای و حکومتی؛ از مهم‏ترین نکاتی است که در روش رهبری امام ملاحظه می‏شود. البته هیچکدام از این امور، مانع عمل امام به آنچه آن را «تکلیف» تشخیص می‏دادند، نمی‏شد و چه بسا ـ چه قبل و چه پس از شکل‏گیری نظام جمهوری اسلامی ـ نظر و عقیده دیگران را می‏شنیدند و مشورت‏های لازم را انجام می‏دادند، ولی در مواردی نیز به تشخیص و تصمیمی، برخلاف نظر مشاوران می‏رسیدند و با توجه به اقتضائات و مصالح، همان را عملی می‏ساختند. این اصول و شیوه رهبری همواره به تحکیم و افزایش اعتماد به ظرفیت و توان رهبری امام(ره) کمک می‏کرد و در شکل‏گیری رهبری بلامنازع ایشان مؤثر بود.

6 ـ موفقیت تدابیر امام (ره) در صحنه عمل:
رهبری یک انقلاب، آنگاه موفق است که در صحنه عمل و میدان تجربه، کارآمدی و توفیق خود را بنمایاند، و این کارآمدی واقعیتی است که توده مردم و اقشار انقلابی ـ بخصوص نخبگان و چهره‏های شاخص جامعه ـ قادرند تا آن را لمس کنند و دریابند. امام خمینی(ره) در طول شکل‏گیری انقلاب اسلامی، و در تعامل و پیوند متقابل با انقلابیون و نیروهای مبارز، درستی استراتژی و تصمیمات خود را نیز به منصه ظهور می‏رساندند. همان‏گونه که پس از پیروزی انقلاب هم، هشدارها و رهنمودهای ایشان، در مدت زمانی کوتاه یا بلند ؛ اتقان و درستی خود را می‏نمایاند. البته در این عرصه، غالباً اجماع و اتفاق نظر حقیقی بین اقشار و آحاد جامعه به وجود نمی‏آید، زیرا مخالفان و رقبا هرگز موفقیت‏ها را بر نمی‏تابند، ولی حقیقت بالاخره خود را نشان می‏دهد. در جریان شکل‏گیری و رشد یک انقلاب، موفقیت گام‏هایی که رهبری در پیشبرد انقلاب بر می‏دارد و درستی تحلیل‏ها، هشدارها و رهنمودهای او، خود به خود در تکوین و تحکیم رهبری، نقشی اساسی داشته و بتدریج، اعتماد عمومی را به او جلب می‏نماید و عملاً نیز برجستگی و شایستگی او را نشان خواهد داد.

نتیجه‏ گیری
رهبری یک جنبش اجتماعی ـ بویژه هنگامی که به یک انقلاب واقعی تبدیل شود ـ از مهم‏ترین عناصر و عوامل توفیق یا ناکامی آن جنبش و انقلاب است. در جریان شکل‏گیری و گسترش انقلاب اسلامی، که از سال 40 با نهضت روحانیت آغاز شد، گرچه گروه‏ها، شخصیت‏ها و چهره‏های موجه و سابقه‏دار سیاسی کم و بیش حضور داشتند و جریان‏های دیگری هم در این دوره 15 ساله به وجود آمد که همه خود را شایسته رهبری حرکت مردم ایران می‏دانستند و حتی با برخورداری از پشتوانه‏های حزبی و گروهی و یا حمایت‏های تبلیغاتی خارجی، به رقابت با جریان اسلامی و رهبری امام خمینی(ره) برانگیخته شدند، ولی در یک مسیر تدریجی روبه شتاب، رهبری بلامنازع انقلاب، به شکلی بارز و برجسته، در شخص امام خمینی متبلور شد. در این پدیده قطعاً جایگاه فقهی و شأن مرجعیت امام(ره) و نیز خصوصیات معنوی ایشان بی‏تأثیر نبوده است، ولی هرگز نمی‏توان پیدایش این اجماع نخبگان و توده مردم را در چارچوب نظریه رهبری کاریزماتیک به همین عوامل منحصر ساخت؛ بلکه عواملی همچون حقانیت و منطقی بودن مواضع سیاسی، صداقت و خلوص، قاطعیت و استواری، ارائه طرحی برای آینده، شیوه رهبری و توفیق عملی استراتژی مبارزه، در تکوین این رهبری مؤثر بوده و تحلیل واقع بینانه این روند تدریجی، نشان می‏دهد که شکل‏گیری رهبری بلامنازع امام(ره)، مسیری کاملاً منطقی و عقلانی داشته است. البته این روند بدون تأییدات و الطاف الهی ـ که در مجموعه روند انقلاب اسلامی تا به امروز همواره به طور معجزه آسایی پشتوانه این انقلاب بوده است ـ تحقق نمی‏یافت. والحمدللّه
( منبع : تبیان)

  • محمد هاشمی

عصر امام خمینی، قطعه ای نورانی از تاریخ بشر است که از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار است. در این جا به پاره ای از آن ها اشاره می کنیم:

امام خمینی

الف- تجدید حیات دینی و معنوی انسان معاصر

موهبت آسمانی انقلاب عظیم اسلامی که در حقیقت سرآغاز عصر جدیدی در حیات بشری گردید مبدأ زمانی تجدید هویت معنوی و دینی و اسلامی انسان معاصر محسوب می گردد، چنان که مقام معظم رهبری فرمودند:

«انقلاب اسلامی هویت اسلامی را در دنیای اسلام و هویت معنوی را در کل جهان زنده کرد.»(1)

تحلیل گران زیادی به مانند رهبر حکیم انقلاب بر این اعتقادند که تجدید حیات معنوی و دینی بشر «با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آغاز شده است و به این لحاظ دهه شصت را باید اولین دهه از این تجدید عهد محسوب داشت.»(2)

به همین جهت باید گفت:

اگر بنا باشد تاریخی را برای احیای هویت دینی (در جهان معاصر) در نظر بگیریم آن تاریخ 1979 میلادی است؛ یعنی مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که خیزش عظیمی را برای تفکرات دینی در تمام ادیان به وجود آورده است.

آخرین آمارها در مورد احیای تفکر دینی که در سال 1990 م صورت پذیرفته نشان می دهد که تقریباً 70% مردم اروپا احساس دینداری می کنند. در تمام ادیان از هندوئیسم گرفته تا بودیسم و ... و انواع فرقه های مسیحیت همه از یک نوع بازگشت به تفکر دینی خبر می دهند و انقلاب اسلامی ایران موجب احیای تفکر دینی در جهان گشت. (3)

صاحب نظران زیادی بر این اعتقادند که تاثیرات انقلاب اسلامی بر تجدید حیات هویت دینی بشر بسیار عمیق می باشد. دکتر سعید محمدالشهابی سردبیر مجله معروف پرتیراژ العالم در این باره می گوید:

«انقلاب اسلامی ایران نه تنها در جامعه اسلامی بلکه در اکثر جوامع تاثیر اساسی بنیادی داشته است. بی شک طی بیست سال گذشته هیچ حرکتی به اندازه انقلاب ایران نتوانست بر جامعه بشری تاثیرگذار باشد، دین نقش اساسی و حیاتی در اجتماع دارد و انقلاب اسلامی این نور را بر بشریت تاباند و روشنی بخشید.»

اگر بنا باشد تاریخی را برای احیای هویت دینی (در جهان معاصر) در نظر بگیریم آن تاریخ 1979 میلادی است؛ یعنی مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که خیزش عظیمی را برای تفکرات دینی در تمام ادیان به وجود آورده است.

وی اضافه نمود:

«انقلاب اسلامی سبب شد تا روشنفکران و متفکرین ضرورت توجه به مسائل دینی و تاثیر آن بر وجدان بشریت و افکار سیاسی- اجتماعی را به خوبی مورد توجه قرار دهند. ما در عصر انقلاب اسلامی شاهد رجوع و تمسک مسلمین و غیرمسلمین به اهل دین شدیم.(4)

تاثیرات گسترده حضرت امام خمینی و انقلاب اسلامی بر حیات دینی و معنوی انسان معاصر، توجه تحلیل گران بین المللی را به شدت به خود جلب نموده است. شبکه اول تلویزیونی بی بی سی انگلیس در یکی از قسمت های مجموعه برنامه مستند خود به نام «قرن دوم» که به مناسبت نزدیک شدن قرن 21 تهیه کرده بود به بحث و بررسی پیرامون موضوع مورد اشاره پرداخته می گوید:

«آن چه در ایران در سال 1979 رخ داد نه تنها برای ایرانیان بلکه برای تمام ادیان جهانی نقطه عطفی که از بازگشت میلیون ها نفر در سراسر دنیا به اصول گرایی مذهبی خبر می دهد.»

به گفته این شبکه: «در سراسر جهان، پیروان دیگر ادیان مانند مسیحیت، یهودیت و هندو نیز به اصول گرایی مذهبی روی آوردند؛ حتی در ترکیه نیز که هفتاد سال قبل با مذهب وارد جنگ شده بود روند بازگشت به اصول اسلامی سرعت گرفته است.(5)

امام خمینی

ب- بطلان نظریه های ضد دینی

در سال های متمادی پیش از انقلاب اسلامی «پیروزی نظریات مادی آن چنان حتمی به نظر می رسید که اندیشوران قرن هیجدهم مانند «بیل» و فلاسفه دائره المعارفی فرانسه به طور کلی، مکان و منزلتی برای دین در آینده قائل نبودند، به همین نحو در قرن نوزدهم فلسفه هایی پدید آمد که یا به طور کلی منکر دین می شد مانند فلسفه مارکس و یا خود مذهبی دروغین را جایگزین ادیان آسمانی می کرد.(6)

در قرن بیستم ماتریالیست های شرقی و غربی به بسط مبارزه علنی خود با دین و باورهای دینی در سطح جوامع پرداختند اما سیر تحولات تاریخی و وقوع انقلاب اسلامی ایران آن چنان شرایط موجود را در آخرین سال های قرن بیستم تغییر داد که نظریه پردازان بین المللی و جامعه شناسان ... با اعتراف به حیات مجدد دین در جوامع بشری به طرح نظریه «تجدید حیات دینی در قرن بستم» به عنوان یک نظریه معتبر علمی، طی سال های اخیر پرداخته اند؛ از آن جمله گیدنز، جامعه شناس مشهور انگلیسی، در فصلی از کتاب خود با عنوان پدیده نوزایی دینی می نویسد:

«در گذشته سه غول فکری جامعه شناسی یعنی «مارکس»، «دورکیم» و «ماکس وبر» با کم و بیش اختلافاتی فرآیند عمومی جهانی را به سمت سکولاریزیسیون و به حاشیه رفتن دین می دیدند ولی از آغاز دهه هشتاد و با انقلاب اسلامی ایران شاهد تحقق عکس این قضیه هستیم؛ یعنی فرآیند عمومی جهان روند معکوسی را آغاز و به سمت دینی شدن پیش می رود.» (7)

به بیان دیگر با وقوع معجزه انقلاب اسلامی به رهبری امام عظیم الشأن و گسترش خیره کننده حوزه نفوذ ادیان بزرگ الهی- به ویژه دین مبین اسلام- امروز دیگر تحلیل گران وقایع سیاسی و تحولات اجتماعی به خود جرأت انکار جایگاه رفیع دین در اجتماع بشری و پیش بینی انزوای آن را در آینده جهان معاصر نمی دهند بلکه با چرخشی 180 درجه ای از مواضع پیشینیان خود تصریح می نمایند:

«بازی قدرت جهانی که در دهه های آینده پدید خواهد آمد بدون در نظر گرفتن قدرت روزافزون اسلام، مذاهب کاتولیک و مذاهب دیگر قابل درک نیست. (8)

پیتر. ال. برگر (9) (Peter L Berger) از مشهورترین جامعه شناسان دینی و استاد دانشگاه بوستون (آمریکا) و مدیر موسسه مطالعات فرهنگ اقتصاد در این دانشگاه در این زمینه می نویسد:

«جهان امروز جهانی به شدت دینی است و نمی توان آن را چنان که بسیاری از تحلیلگران نوگرا (خواه از روی تفنن و خواه از روی یأس) اعلام کرده اند جهانی سکولار نامید.

... میل به دین همواره در بشر وجود داشته است و از میان بردن آن عملاً امری محال است. البته متفکران تندرو عصر روشنگری و اخلاف امروزی آن ها به چنین چیزی اندیشیده و می اندیشند، ولی تاکنون این میل از میان نرفته است.»

«آنان که از نقش دین در تحلیل مسائل جهان معاصر غفلت می ورزند، مرتکب خطای بزرگی می شوند.» (10)

امام خمینی

ج- برائت جهانی از عقاید الحادی

با پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر بی اعتبار شدن مکاتب مادی و الحادی زمینه فروپاشی نظام های الحادی و تجدیدنظر تئوری پردازان این گونه نظام ها در عقاید مبنایی خود، فراهم گردید. چنان که با گذشت یک دهه از پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از سران احزاب و نظام های کمونیستی و شخصیت های مارکسیست، با پشت پا زدن به عقاید باطل خود، از هرگونه عقیده ای که در تعارض مسلم با ایمان مذهبی، اعلام برائت نمودند.

برای نمونه، الکساندر زوگانف رهبر حزب کمونیست روسیه، در اظهارنظرهای صریح خود گفت:

«ما از افکاری که وجود خداوند را انکار می کند دست برداشته ایم.»(11)

فیدل کاسترو، رهبر قدرتمند یکی از مقاوم ترین نظام های کمونیستی در دنیا، با افتاخار اعلام می دارد:

«تا وقتی که خدا بخواهد اداره کشور را در دست خواهم داشت. ابتدا خواست و اراده خدا، و پس از آن خواست و اراده مردم بالاتر از هر چیزی است!»(12)

حشمت اوزال، شاعر برجسته و مارکسیست معاصر ترکیه نیز که سال ها به خاطر اعتقاداتش در زندان به سر برده، ضمن روی آوردن به اسلام اظهار داشت:

«اصلاً از اعتقادات جدیدم (اسلام) پشیمان نیستم، زیرا در زندان این فرصت را داشتم که ارزش اعتقادات خود را بیابم.»

وی می گوید:

«هموطنان من از گرسنگی ماوراء الطبیعه رنج می برند؛ گرسنگی که فقط با قرآن رفع می شود.» (13)

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه هم در گفت و گو با روزنامه فرانسوی فیگارو بعد از یادآوری این مطلب که «اجرای فرایض دینی در شوروی سابق بدون خطر نبوده اما مادرش او را در کلیسا غسل تعمید داده است» می گوید:

«من به نوبه خودم از این که به کلیسای ارتدوکس روسیه تعلق دارم افتخار می کنم. این تعلق مرا غنی می کند و یک ارتباط شخصی با ملتم و فرهنگش به وجود می آورد.» (14)

امام خمینی

د- احیای فکر دینی در میان سیاستمداران

امروزه بر اثر قیام امام خمینی (ره) بار دیگر ارزش های دینی در کانون توجهات جهانی قرار گرفته است، تا آن جا که حتی بسیاری از سران کشورها و دولت ها در شرق و غرب عالم با همسو دیدن فضای حاکم بر دنیا و کشورهای خود با حرکت ولو آرام به سوی حقیقت دین و ... به تجلیل از دین و اعتقادهای دینی پرداخته اند، و دین به عنصری برای تحت تاثیر قرار دادن بسیاری از سیاست های جاری دولت های جهان مبدل گشته است.

نیکلای چرون از سیاست مداران معروف و رئیس حزب ملی لیبرال دموکراتیک رومانی در دیدار با سفیر جمهوری اسلامی در این کشور با بیان این مطلب که «انقلاب اسلامی پدیده ای بی نظیر در تاریخ است» اظهار داشت:

«انقلاب اسلامی ایران هدف مهمی چون احیای ارزش های دینی در جامعه را دارد و رومانی امروز نیاز مبرم به احیای ارزش های دینی داشته و ما خواهان بهره گیری از تجربیات ایران هستیم.»(15)

دکتر ولایتی، مشاور مقام معظم رهبری در امور بین الملل، با نقل خاطره ای در این باره اظهار می دارد:

«من یک موقعی با آقای لخ والسا رئیس جمهور لهستان و رهبر قبلی جنبش همبستگی ملاقاتی داشتم و این در زمانی بود که او رئیس جمهور شده بود، ایشان به من می گفت:

«انقلاب شما روی ما هم اثر گذاشت و ما خوشحالیم از این که در کشور شما یک انقلاب بر اساس دین صورت گرفته است. پیروزی انقلاب اسلامی موجب احیای فکری دینی حتی در سطح حکومت ها شد؛ ولو در کشورهای مسیحی.»(16)

امام خمینی

هـ) حیات مجدد دین و اعترافات غربی ها

پیروزی انقلاب اسلامی در عرصه های مختلف و رجعت دوباره بشر معاصر به باورهای دینی تحلیل گران غرب را به بیان اعترافات صریحی در خصوص غفلت قدرت های جهانی از پتانسیل عظیم دین واداشته است.

دانیل پاپیز ((Daniel Pipes رئیس انجمن سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در کنفرانسی در اسلامبول ترکیه گفت:

«باید اعتراف کنیم که بیش از پیروزی انقلاب اسلامی ما برای افکار دینی و مذهبی هیچ جایی باز نکرده بودیم ولی از این پس برای ما آمریکایی ها ضروری است که زمینه ای جهت مطالعه و تحقیق پیرامون مذهب فراهم آوریم.» (17)

سخنان بری رابین از روزنامه نگاران معروف غربی (و نویسنده مقاله اسلام نرمال) در جلسه روزنامه نگاران معروف غربی در شهر بروکسل، وجه دیگری از واقعیت مورد اشاره ما می باشد، وی در این جلسه گفت:

«واشنگتن در سال های گذشته اهمیت دین در ارتباطات سیاسی و دیپلماسی را درک نکرده بود و این مسئله مشکلات فراوانی را برای ما آمریکایی ها به وجود آورد که برای واشنگتن گران تام شد.»

رابین افزود:

«اگر بخواهیم در آینده با این مشکلات مواجه نباشیم باید این مطلب را بپذیریم و آن را درک کنیم که دین یک واقعیت اساسی و زیربنایی جوامع بشری است.»(18)

به واسطه شرایط جدید جهانی و تاثیرات رو به افزایش دین در جهان معاصر «بعد از انقلاب اسلامی تحولی عظیم در ارزیابی دین در آمریکا به وجود آمده است؛ به طوری که امروز دین در همه مجامع (علمی، فرهنگی و سیاسی و ...) مورد بحث است.»(19) و تحقیقات متنوعی در این باره به صورت مداوم صورت می پذیرد چنان که:

«پنج سال پیش در آمریکا مسئله اصول گرایی دینی در جهان را بررسی کردند و پنج کتاب مختلف از ادیان متفاوت (اسلام، مسیحیت، یهود و ...) در خصوص آن منتشر کردند و جالب این که همه کتب یاد شده مسئله ریشه دار بودن دین و اعتقادات در جامعه را بررسی و مورد توجه قرار داده اند.»(20)

در هر حال نقش اساسی انقلاب اسلامی در این خصوص، غیرقابل انکار بوده و «این موارد قبل از پیروزی انقلاب اسلامی وجود نداشت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نمودار شد».(21)

چنان که نویسنده و تحلیل گر روزنامه تایمز چاپ لندن می نویسد:

«... در پاییز 1357 دنیای غرب به دلیل انقلاب ایران بار دیگر اسلام را کشف کرد... و ما غربی ها خیلی زود فهمیدیم که الله اکبر به معنای خدا بزرگ تر است، می باشد.»(22)

امام خمینی

و- افزایش تلاش جهانی برای آشنایی با اسلام

در عصر امام خمینی، اشتیاق وصف ناپذیری از سوی شخصیت ها و مجامع علمی و تحقیقاتی جهان برای شناخت ابعاد مختلف اسلام و نیز تلاش برای شناسایی مقوله دین و دیگر ادیان الهی، ظهور یافته است.(23)

گرچه تلاش های وسیعی که امروزه در جهت شناخت بیش از پیش اسلام از سوی ملت ها و دولت ها و موسسه های تحقیقاتی و ... مصروف می گردد، هر کدام اغراض خاص خود را تعقیقب می کند اما نکته این جاست که این تلاش ها به هر جهت، بخشی از تاثیرات شگرفت انقلاب الهی و یکی از ویژگی های عصر جدیدی است که با قیام خالصانه روح خدا- خمینی کبیر(ره)- آغاز گردید.

انقلاب شما روی ما هم اثر گذاشت و ما خوشحالیم از این که در کشور شما یک انقلاب بر اساس دین صورت گرفته است. پیروزی انقلاب اسلامی موجب احیای فکری دینی حتی در سطح حکومت ها شد؛ ولو در کشورهای مسیحی.

به عنوان نمونه می توان اشاره کرد که: «در بیست سال گذشته اسلام شناسی در آمریکا فقط در بعضی از دانشگاه های بزرگ تدریس می شد ولی در حال حاضر تمام دانشگاه های کوچک و بزرگ درس اسلام شناسی دارند و این نشان دهنده تاثیر انقلاب اسلامی ایران است.»(24)

توشیو کوردا محقق و تازه مسلمان ژاپنی هم در همین زمینه می گوید:

«قبل از انقلاب اسلامی ایران هر کتابی که با عنوان و محتوای اسلامی در ژاپن چاپ می شد دارای تیتراژی کمتر از هزار نسخه بود. الحمدالله بعد از پیروزی انقلاب کتاب های اسلامی در ژاپن رو به گسترش رفته است.»

وی اضافه نمود:

«مدتی پیش کتابی در مورد روح و معنویت اسلام به زبان ژاپنی نوشتم که در عرض یک ماه بیش از بیست هزار نسخه آن به فروش رفت.»(25)

«در کره جنوبی نیز کتاب های مربوط به اسلام، سالانه بیش از یکصد هزار جلد به فروش می رسد؛ محمد اوزاکپ رئیس بنیاد فرهنگی (Afifinity Intercultural) (تقریب بین فرهنگ ها) استرالیا هم در این خصوص می گوید: در استرالیا مردم گروه گروه به مساجد می آیند و در مورد اسلام سوال و تحقیق می کنند.»(26)

امام خمینی

ز- آهنگ عزیمت انسان به قلمرو تاریخی دیگر

امام خمینی(ره) با پایه گذاری و هدایت انقلاب عظیم اسلامی، دگرگونی بزرگ تری را در عرصه حیات بشری رقم زدند و عصر جدیدی را به وجود آوردند.

عصری که در آن رویکرد گسترده و بی سابقه ای به حوزه معارف توحیدی و دینی برای بازخوانی مجدد مفاهیمی آغاز گردید که نقش اساسی در شکل دهی به حیات معنوی و مادی بشر دارند.

گویا انسان سرخورده از آرزوهای بی حد و حصر مادی، برای ورود به ساحت جدیدی از حیات تاریخی خود آماده می گردد.

بسیاری از صاحب نظران بین المللی به این واقعیت اذعان دارند که «سال های پایانی قرن بیستم حرکت های مذهبی شکل دیگری به خود گرفت و دین با ارائه مجدد پیام های مذهبی و دگرگون سازی ساختار مذهبی وارد میدان شده است.»(27)

به واقع می توان گفت: «بشر کنونی همه امیدش به دین و معنویت است، و بشر سرش به دیوار خورده، بازگشته خود را بیابد، غرب هم همه امیدش الان به دین است، پوپر و امثال او یعنی پوزیتیوریست ها که پشت به دین کرده اند پنبه غفلت در گوششان است. به وضع معاصر غرب نظری بیندازد: غالب متفکران معاصر چه اهل دین و چه غیر اهل دین توضیحاتی راجع به دین و معنویت دارند.»(28)

بحران همه جانبه دنیای مدرن بشر معاصر را در مخمصه پیچیده ای قرار داده است، و انسان عصر جدید آمال متعالی و معنوی خود را در غوغای نفس گیر ماده پرستی، از دست رفته می بیند از همین روست که انسان آهنگ عزیمت به قلمرو تاریخی دیگری را دارد.

«گفته اند- و شاید هم نه بی دلیل- که همه اصول نوآورانه عصر جدید اکنون خود در وضعیت بحرانی قرار گرفته اند، و در تایید این نظر دلایلی چند وجود دارد که نشان می دهد انسان اروپایی مشغول جمع کردن خیمه و خرگاه خویش از سرزمین نوینی است که طی سیصد سال گذشته در آن رحل اقامت افکنده بود، این انسان آهنگ عزیمت به قلمرو تاریخی و شیوه زیستی دیگری دارد.»(29)

 

پی نوشت:

1- در دیدار وزیر امور خارجه و نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی ایران در خارج کشور با معظم له، 25/5/78

2- سید مرتضی آوینی، آغازی بر یک پایان، ص 36

3- پروفسور محمدحسین هدی، اندیشمند مسلمان مقیم اتریش، در مصاحبه با روزنامه کیهان، 25 و 29/11/76

4- روزنامه کیهان 15/11/75

5- فصل نامه حضور، شماره 19، به نقل از خبرگزاری جمهوری اسلامی، 28/11/75

6- دکتر سید حسین نصر، محمد خاتم پیامبران(ص)، ج1، ص9

7- آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، ص 75

8- الوین تافلر، تغییر ماهیت قدرت، ص 659

9- افکار وی در میان اندیشمندان حوزه اجتماعی جایگاه ویژه ای دارد. او کتاب های متعددی در زمینه تئوری جامعه شناختی، جامعه شناسی دین و توسعه جهان سم به رشته تحریر درآورده است که به ده ها زبان در کشورهای مختلف جهان ترجمه و منتشر گردیده است. از جمله: عظمتی در آینده: اعتقاد در عصر خوش باوری (1993)- خنده آزاد(1997).

10- پیتر. ال. برگر، افول سکولاریزم، دین خیزش گر و سیاست جهانی، ترجمه افشار امیری، ص 25، 29، 33

11- روزنامه ابرار، 24/10/74

12- روزنامه جمهوری اسلامی، 11/6/77

13- همان، 16/1/69 به نقل از روزنامه های تانئا، چاپ آتن، یونان

14- روزنامه کیهان، 9/8/79

 15- روزنامه جمهوری اسلامی، 29/2/75

 16- در مصاحبه با روزنامه کیهان، 17/11/78

17- روزنامه جمهوری اسلامی، 20/9/68، به نقل از مجله العالم

18- جراید، 15/1/69

19- دکتر عبدالعزیز سادشادنیا، از اساتید دانشگاه ویرجینیای آمریکا، سخنرانی در کنگره بین المللی امام خمینی(ره) و احیای تفکر دینی، روزنامه جمهوری اسلامی، 13/3/76

20- دکتر سعید محمد الشهابی، سردبیر مجله العالم، روزنامه کیهان، 15/11/75

21- روابط عمومی سازمان بهزیستی مازندران، امام و انقلاب در آیینه اندیشه جهان، ص 71و 72

22- دکتر عبدالعزیز شاشادنیا، از اساتید دانشگاه ویرجینیای آمریکا، روزنامه جمهوری اسلامی، 13/3/76

23- در مصاحبه با روزنامه کیهان 11/9/78

24- روزنامه ینی شفق، 21/9/80، ماهنامه غرب در آئینه فرهنگ (سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی) بهمن 80، ش 16

25- ژیل کپل، اراده خداوند، ترجمه عباس آگاهی، ص 11

26- دکتر رضا داوری، کیهان، 20/5/69

27- خوسو آرتگای ای گاست، انسان و بحران، ترجمه احمد تدین، ص3

  • محمد هاشمی