ویژگیهای استراتژی و رهبری امام خمینی(ره)
1ـ حقانیت و منطقی بودن مواضع:
مواضع سیاسی و شعارهای انقلابی امام خمینی(ره) در هر مقطعی، برخاسته از متن نیاز جامعه و کاملا مستدل و قابل قبول بود. در اتخاذ این مواضع، آنچه برای امام(ره) مهم بود، مبانی مسلم شرعی در چارچوب مستدل و منطقی آن مواضع و شعارها بود، نه ملاحظات محافظهکارانه یا رادیکال مآب. نخبگان جامعه نمیتوانستند در برابر استدلالهای محکم، شفاف و مبتنی بر بدیهیات عینی، نقض یا نقصی بر آن وارد سازند. وجدان عمومی جامعه و توده مردم هم منطقی بودن این مواضع و درستی آن را تشخیص میداد. هنگامی که امام(ره) برخلاف بسیاری از جریانها و سردمداران رقیب، شاه و آمریکا را منشاء همه مفاسد و مشکلات معرفی نمودند و شعار «شاه باید برود» را مطرح ساختند، این شعار، برای نخبگان جامعه مستدل و منطقی بود و برای مردم نیز، پذیرفتنی و قابل درک. همه میدیدند که موضعگیریهای دیگران، در برابر این شعار ناشی از ترس و محافظهکاری است. همانگونه که در برابر استراتژی مبارزه مسلحانه برخی گروهها، که برخاسته از تحلیلهای سطحی و انگیزههای غیرمنطقی و احساساتی بود، امام(ره) از هرگونه تأثیری خودداری ورزید و هیچگاه تحت تأثیر توصیهها و فشارهای حامیان آنان قرار نگرفت؛ دریافت عمومی جامعه نیز از موضعگیریها و روش سیاسی امام(ره) چنین بود که این مواضع، پخته، جدی، منطقی، مبتنی بر استدلال، دور از هیاهو زدگی و جوزدگی و کاملا منطبق با نیاز و مصلحت عمومی انقلاب و جامعه و همچنین متکی بر اصول، مبانی و ارزشهای اسلامی است.
2ـ صداقت و خلوص سیاسی:
آنچه امام(ره) را از دیگران جدا میساخت و حتی برای کسانی هم که با مشی
ایشان موافق نبودند نیز احترام و تحسین به همراه داشت، خلوص سیاسی و عدم
شائبههای قدرت طلبانه در ایشان بود. اساساً فضای بینشی امام (ره) درباره
مقوله سیاست، با آنچه در ذهن و دل بسیاری از فعالان برجسته و مشهور سیاسی
وجود داشت، متفاوت بود. انگیزه امام از ورود در عرصه سیاست و برعهده گرفتن
مسئولیت و رهبری یک انقلاب بزرگ، تنها انجام تکلیف الهی بود. البته این
انگیزه، هرگز با تدبیر، دوراندیشی و آینده نگری منافات ندارد. برخلاف برخی
برداشتهای ناقص و غلط درباره «تکلیف مداری» ـ که موجب نقد و رد موضوع
میشود ـ وجود این انگیزه در امام خمینی(ره) با توجه به معنی درست آن،
عمیقترین دوراندیشیها و آیندهنگریها را در تصمیمات و روش سیاسی ایشان،
ایجاد میکرد. امام در اندیشه انجام تکلیف الهی خود بود و همین انگیزه نیز
بسیاری از آفات و آسیبهایی را که تهدیدگر رهبران جنبشها و نهضتهای مردمی
است را رفع میکرد.
افراط و تفریط، ملاحظه جوسازیها و فضاسازیهای مصنوعی تبلیغاتی در داخل یا خارج از کشور، فروافتادن در دام زدو بندها و بده و بستانهای رایج سیاسی، جمود ورزیدن بر تصمیم یا تشخیص خاصی، پس از احساس ضرورت تغییر آن، تأثیرگذاری منافع شخصی در تصمیمگیریها، خودمحوری و خودکامگی، تلاش برای خروج رقبا از صحنه به هر قیمت، زندانی شدن در حصار حزب و گروه و جریان خاص، فراموش کردن اهداف، یأس و دلزدگی و احساس بن بست در فراز و نشیبها،... و آفات و آسیبهایی از این قبیل، برای کسی که تلاش سیاسی خود را به عنوان وظیفهای دینی و در چارچوب ارزشهای الهی، تعریف و تنظیم کرده است، تهدیدی بسیار کم بها و بیارزش محسوب میگردد. البته صداقت سیاسی، هرگز به معنی سادهلوحی و سادهاندیشی نیست، و هوش سرشار و فراست الهی امام(ره) هیچگاه اجازه نمیداد صداقت و خلوص سیاسی، به ساده لوحی و زودباوری و سادهاندیشی تبدیل شود.
وجود همین ویژگی در امام بود که تغییر مواضع بخش قابل توجهی از افرادی که در خدمت رژیم پهلوی بودند را به دنبال داشت، و در نتیجه توطئه آمریکایی کودتا علیه انقلاب و رودررو کردن ارتش و انقلابیون را خنثی ساخت.
3ـ قاطعیت و استواری در رفتار سیاسی:
نتیجه طبیعی منطقی بودن مواضع و تصمیمات و نیز تکلیف مداری، استواری و
ایستادگی برای رسیدن به اهداف و تحقق برنامههاست. امام خمینی(ره) در مقاطع
حساس و سرنوشت سازی ـ به خصوص در دوران اوجگیری و شتاب انقلاب ـ بر سر
راه انقلاب قرار میگرفت و با استواری و قاطعیت آنچه را تشخیص داده بود،
بیپروا و شجاعانه دنبال میکرد و از آنجا که متکی بر پشتوانه قوی ایمان و
انگیزه الهی بود، هرگز دچار سستی و تردید نمیشد. در شرایطی که برخی گروهها
و جریانهای سیاسی، با تغییر روشهای رژیم شاه یا عقبنشینیهای تاکتیکی و
یا تهدیدهای خارجی، به پیدا کردن راههای میانی و مذاکره و مصالحه با عوامل
رژیم رضایت میدادند، نهیب و هشدار قاطعانه امام بود که مردم را ه حرکت در
میآورد و راه را باز میکرد. نمونههای بارزی از این استحکام و قاطعیت
وجود دارد که تحلیل و بررسی موشکافانه هر کدام ـ با توجه به همه شرایط و
واقعیات آن دوران ـ انسان را به شگفتی وا میدارد. این ویژگی در رهبری امام
خمینی(ره)، گاهی برای یاران و شاگردان نزدیک ایشان هم شگفتانگیز مینمود.
تصمیم تاریخی امام برای بازگشت به کشور و نیز اعلام لغو حکومت نظامی در 21
بهمن 57 ـ که در تحقّق پیروزی انقلاب نقش اساسی داشت ـ دو نمونه از دهها
نمونهای است که ناشی از استواری و قاطعیت امام بود و در پیشبرد انقلاب و
عبور آن از گردنهها و پرتگاههای فراوان نیز تأثیر بارزی داشت.
4ـ ارائه طرح برای آینده:
پس از اوجگیری نهضت روحانیت و قیام 15 خرداد 42 و در شرایطی که نیروهای
انقلابی و مبارز، ضرورت تحولی اساسی را در جامعه احساس میکردند، یکی از
مهمترین دغدغهها، «طرح آینده» بود. حداقل دو تجربه ناکام در ذهن عمومی
جامعه وجود داشت که هر طرحی برای مبارزه را به چالش میکشید. مبارزات دوره
مشروطیت و انحراف آن به نفع استعمار انگلیس و استقرار رژیم پهلوی و نیز
مبارزات ملی شدن صنعت نفت و عدم مدیریت موفق آن در نیل به اهداف ـ که عملاً
دیکتاتوری و وابستگی بیقید و شرط شاه را به آمریکا در پی داشت ـ استراتژی
مبارزه و هدف آن را مواجه با دشواری میساخت. از طرفی مبارزه با استبداد و
وابستگی شاه در چارچوب قانون اساسی و رژیم سلطنتی، ناموفق مینمود و از
سوی دیگر، طرح هرگونه جایگزینی ـ در شرایط حاکمیت نظام دو قطبی در ساختار
سیاسی بینالملل و همسایگی دیوار به دیوار ایران با شوروی و نفوذ عمیق
آمریکا در لایههای مختلف اقتصاد و سیاست و فرهنگ کشور ـ بسیار حسّاس و
خطیر تلقی میشد. در این میان نظریه سیاسی امام خمینی(ره) در قالب کتاب
«ولایت فقیه یا حکومت اسلامی»، در سال 49 مخفیانه منتشر شد و خلاء طرح
جایگزین را پر کرد. این کتاب که مطالب درسهای امام در نجف اشرف بود دور از
چشم مأموران ساواک و دست به دست بین نیروهای مؤمن و انقلابی میگشت و
اندیشه استوار نظام سیاسی اسلام را القاء میکرد. اهمیت انتشار این کتاب در
آن زمان برای جهتدار کردن مبارزه و برانگیختن مباحث تحقیقاتی و علمی
پیرامون چگونگی تشکیل یک حکومت دینی، با توجه به اقتضائات زمان و تجربههای
بشری، و قابل عمل نشان دادن این هدف، و نیز تشدید و تقویت انگیزههای
اسلامی مبارزه، انکارناپذیر است. البته این کتاب حاوی استدلالهای فقهی
برای اثبات مسئله و ارکان و کلیات آن بود، ولی همین اصول و ارکان، در ارائه
دورنمایی از آینده ـ دورنمایی که از پشتوانهای دینی و اعتقادی و تاکید و
تأیید مرجع تقلیدی برجسته برخوردار است ـ بسیار موفق و مؤثر بود و نشان
میداد استراتژی مبارزه امام، استراتژی ای آیندهنگر، واقعبینانه و
درازمدت است و حرکت امام(ره) فراتر از جنبه سلبی، دارای جنبه اثباتی و
ایجابی هم هست. این عامل قطعاً در شکلگیری رهبری بلامنازع امام مؤثر بود و
چشمانداز روشنی را برای مبارزه ترسیم میکرد.
5 ـ شیوه رهبری امام (ره):
از آنجا که انگیزه، بینش و روش سیاسی امام(ره) برخاسته از ایمان و معرفت
عمیق دینی و الهی وی بود، شیوه رهبری ایشان نیز مختصات ویژهای داشت، که
اعمال همین شیوهها، موجب گسترش چتر رهبری ایشان و جذب و جلب اقشار و
نیروهای انقلابی میشد و حتی به تدریج رقبای ایشان را هم به همکاری و
همراهی وا میداشت. گرچه واقعیات پس از انقلاب، پرده از روی انگیزههای
بسیاری از این همراهیها برداشت، ولی نفس همراهی نشان دادن این چهرهها،
حکایت از توفیق شیوه رهبری ایشان داشت.
تأمل و تدبیر در تصمیمگیریها، مشورت با اهل نظر و شنیدن همه دیدگاهها،
سعهصدر در برخورد با مخالفان ـ تا جایی که به اصول و آرمانها لطمهای
وارد نسازد ـ صراحت در میان نظرات، امانتداری و حفظ اسرار یاران و همراهان،
استفاده و بهرهبرداری از همه نیروهای دارای حداقل صلاحیت، در سپردن امور
به آنان، برخورد متواضعانه، عاطفی و اخلاقی با همراهان و همکاران، رعایت
حیثیت و حرمت اجتماعی دستاندرکاران، اعمال شیوههای تربیتی و اخلاقی بیش
از شیوههای ادارای و حکومتی؛ از مهمترین نکاتی است که در روش رهبری امام
ملاحظه میشود. البته هیچکدام از این امور، مانع عمل امام به آنچه آن را
«تکلیف» تشخیص میدادند، نمیشد و چه بسا ـ چه قبل و چه پس از شکلگیری
نظام جمهوری اسلامی ـ نظر و عقیده دیگران را میشنیدند و مشورتهای لازم را
انجام میدادند، ولی در مواردی نیز به تشخیص و تصمیمی، برخلاف نظر مشاوران
میرسیدند و با توجه به اقتضائات و مصالح، همان را عملی میساختند. این
اصول و شیوه رهبری همواره به تحکیم و افزایش اعتماد به ظرفیت و توان رهبری
امام(ره) کمک میکرد و در شکلگیری رهبری بلامنازع ایشان مؤثر بود.
6 ـ موفقیت تدابیر امام (ره) در صحنه عمل:
رهبری یک انقلاب، آنگاه موفق است که در صحنه عمل و میدان تجربه، کارآمدی و
توفیق خود را بنمایاند، و این کارآمدی واقعیتی است که توده مردم و اقشار
انقلابی ـ بخصوص نخبگان و چهرههای شاخص جامعه ـ قادرند تا آن را لمس کنند و
دریابند. امام خمینی(ره) در طول شکلگیری انقلاب اسلامی، و در تعامل و
پیوند متقابل با انقلابیون و نیروهای مبارز، درستی استراتژی و تصمیمات خود
را نیز به منصه ظهور میرساندند. همانگونه که پس از پیروزی انقلاب هم،
هشدارها و رهنمودهای ایشان، در مدت زمانی کوتاه یا بلند ؛ اتقان و درستی
خود را مینمایاند. البته در این عرصه، غالباً اجماع و اتفاق نظر حقیقی بین
اقشار و آحاد جامعه به وجود نمیآید، زیرا مخالفان و رقبا هرگز موفقیتها
را بر نمیتابند، ولی حقیقت بالاخره خود را نشان میدهد. در جریان شکلگیری
و رشد یک انقلاب، موفقیت گامهایی که رهبری در پیشبرد انقلاب بر میدارد و
درستی تحلیلها، هشدارها و رهنمودهای او، خود به خود در تکوین و تحکیم
رهبری، نقشی اساسی داشته و بتدریج، اعتماد عمومی را به او جلب مینماید و
عملاً نیز برجستگی و شایستگی او را نشان خواهد داد.
نتیجه گیری
رهبری یک جنبش اجتماعی ـ بویژه هنگامی که به یک انقلاب واقعی تبدیل شود ـ
از مهمترین عناصر و عوامل توفیق یا ناکامی آن جنبش و انقلاب است. در جریان
شکلگیری و گسترش انقلاب اسلامی، که از سال 40 با نهضت روحانیت آغاز شد،
گرچه گروهها، شخصیتها و چهرههای موجه و سابقهدار سیاسی کم و بیش حضور
داشتند و جریانهای دیگری هم در این دوره 15 ساله به وجود آمد که همه خود
را شایسته رهبری حرکت مردم ایران میدانستند و حتی با برخورداری از
پشتوانههای حزبی و گروهی و یا حمایتهای تبلیغاتی خارجی، به رقابت با
جریان اسلامی و رهبری امام خمینی(ره) برانگیخته شدند، ولی در یک مسیر
تدریجی روبه شتاب، رهبری بلامنازع انقلاب، به شکلی بارز و برجسته، در شخص
امام خمینی متبلور شد. در این پدیده قطعاً جایگاه فقهی و شأن مرجعیت
امام(ره) و نیز خصوصیات معنوی ایشان بیتأثیر نبوده است، ولی هرگز نمیتوان
پیدایش این اجماع نخبگان و توده مردم را در چارچوب نظریه رهبری کاریزماتیک
به همین عوامل منحصر ساخت؛ بلکه عواملی همچون حقانیت و منطقی بودن مواضع
سیاسی، صداقت و خلوص، قاطعیت و استواری، ارائه طرحی برای آینده، شیوه رهبری
و توفیق عملی استراتژی مبارزه، در تکوین این رهبری مؤثر بوده و تحلیل واقع
بینانه این روند تدریجی، نشان میدهد که شکلگیری رهبری بلامنازع
امام(ره)، مسیری کاملاً منطقی و عقلانی داشته است. البته این روند بدون
تأییدات و الطاف الهی ـ که در مجموعه روند انقلاب اسلامی تا به امروز
همواره به طور معجزه آسایی پشتوانه این انقلاب بوده است ـ تحقق نمییافت.
والحمدللّه
( منبع : تبیان)