پژوهش نگار

علم نور است که خداوند آنرا در قلب هرکه بخواهد هدایت می نماید

پژوهش نگار

علم نور است که خداوند آنرا در قلب هرکه بخواهد هدایت می نماید

مشخصات بلاگ
پژوهش نگار

یامبر اعظم(ص) درباره علم یادآوری فرموند:«علم آموزید که آموختنش کاری نیک است، گفتگو درباره آن تسبیح خداست، بحث و بررسی آن جهاد به شمار می آید، آموزشش به آن کس که نمی داند، صدقه محسوب می شود. بذل و بخشش آن به اهلش سبب تقرب به خدا می گردد؛ زیرا معیار شناسایی حلال و حرام است، و دانشجو را به راه های بهشت می کشاند و از هراس تنهایی می رهاند و در غربت دمساز او می گردد. [علم] راهنمای امور پنهانی است، اسلحه ای است برای مقابله با دشمنان، زیوری است برای دوستان. خداوند به خاطر علم، مردمی را سرفراز گرداند تا جایی که آنان را در امور خیر پیشوای دیگران سازد و از ایشان پیروی شود. و کارهایشان مورد توجه قرار گیرد و آثارشان قابل فراگیری گردد و فرشتگان شیفته دوستی آنانند، زیرا علم، احیاگر دل ها و روشنگر دیدگان از نابینایی است و سبب قدرت بدنی از سستی و تنبلی می شود و خداوند دارنده علم را به مقام محبان می رساند و همنشینی با نیکان را در دنیا و آخرت نصیبش گرداند. در سایه علم، خدا را فرمان برند و پرستش نمایند و در سایه علم، خداشناسی صورت پذیرد و به یگانگی شناخته شود و به وسیله علم صله رحم انجام گیرد...»

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

"سنوار" اسطوره جاوید

شنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۵۲ ب.ظ

"ایستاده در آوار" ؛ 7 نماد در سکانس پایانی که "سنوار" را اسطوره کرد

اولین تصویر منتشر شده  از پیکر بی جان "یحیی سنوار" او را "افتاده بر خاک" نشان نمی داد بلکه سنوار را "ایستاده در میان آوار" نمایش می داد، به بیان خلاصه، تصویر جنازه او، نه افقی که عمودی بود که از منظر نشانه شناسی، ایستادگی را به ذهن متبادر می کند.

عصر ایران - یحیی سنوار، که بیش از یک سوم عمر را در زندان های اسرائیل سپری کرده بود و زندگی اش سراسر مبارزه با اشغالگری بود، سرانجام در درگیری با نظامیان اسرائیلی به شهادت رسید. هر چند  قبل از او، بسیاری دیگر از رهبران و اعضای حماس شهید شده بودند ولی نحوه شهادت و نوع انتشار خبر و تصاویرش در واپسین لحظات زندگی اش، او را به اسطوره تبدیل کرد. در این نوشتار، از منظر نمادشناسی اشاره ای داریم به این موضوع که چرا آخرین لحظات حیات او بیش از همه زندگی اش از او یک نماد ساخت:

ایستاده در آوار

اولین تصویر منتشر شده  از پیکر بی جان "یحیی سنوار" او را "افتاده بر خاک" نشان نمی داد بلکه سنوار را "ایستاده در میان آوار" نمایش می داد، به بیان خلاصه، تصویر جنازه او، نه افقی که عمودی بود که از منظر نشانه شناسی، ایستادگی را به ذهن متبادر می کند.

شهادت یحیی سنوار

کشته شده در جنگ رو در رو

 او در حالی شهید شد که لباس رزم بر تن داشت و نه در پناهگاه  که در درگیری مستقیم با نظامیان اسرائیلی. کشته شدن در میدان جنگ، در میان همه ملل و فرهنگ ها، امری مقدس گونه تلقی می شود و کشتگان جنگ، مورد احترام ویژه قرار می گیرند.

 

تنها

سنوار هنگام شهادت تنها بود. گویا دو تن از همراهانش در درگیری با نظامیان اسرائیلی به شهادت رسیده بودند و فرمانده بزرگ حماس، در حالی که یکه و تنها می جنگید شهید شد. تنهایی فرمانده در هر نبردی، بار عاطفی ماجرا را تشدید می کند.

یحیی سنوار

نبرد تا آخرین نفس با تنی مجروح

 او قبل از شهادت، مجروح شده بود و یا تنی زخمی به نبرد ادامه داد. تصاویری که از پیکر وی منتشر شده است، نشان می دهد که دست راست او به شدت زخمی شده بود و او بالای زخم را با سیم، بسته بود تا خونریزی تشدید نشود. در آخرین لحظات نیز که گویا آخرین تیرهای کلاشنیکفش را شلیک کرده بود، وقتی کوادکوپتر اسرائیلی به او نزدیک شد، چوبی را که در دست داشت به سمت آن پرتاب کرد. او به معنای واقعی کلمه تا آخرین گلوله، تا آخرین قطره خون و تا آخرین نفس و به تنهایی جنگید. تصویری که از آخرین لحظات زندگی او ثبت شد، یک سکانس کامل و اثرگذار سینمایی بود و سنوار را ماندگارتر کرد.

 

تن و تانک

 حکایت سنوار ، روایت تصویری تقابل "تن و تانک" بود؛ گزارش ارتش اسرائیل و فیلم منتشره از شلیک گلوله تانک به سمت سنوار، موید این ماجرای خونین و حماسی است. 

 

 

یادگاری ها

 وسایل به جا مانده از او، مانند تفنگی که آنقدر کار کرده بود که سنوار با چسب برق، برخی اجزایش را به هم چسبانده بود، خشاب های خالی، کتاب ادعیه و تسبیح و عطر او ، مکمل تصویر شهادتش بود.

پیکر ناپیدا

 اسرائیلی ها، پیکر او را به جایی نامعلوم بردند و اگر پیکر و قبر او نیز برای همیشه ناپیدا باشد، خودش می شود یک اسطوره ناپیدا که همه جا هست و اگر جنازه اش را بازگردانند، آرامگاهش می شود نمادی از یک قهرمان که برای وطنش زیست، برای وطنش جنگید و برای وطنش کشته شد.

انتقال پیکر سنوار
و چقدر سکانس پایانی زندگی سنوار، شبیه این شعر معروف محمود درویش است:
محاصره را محاصره کن
راه فراری نیست
بازوان قطع شده ات را بردار
و دشمنت را با آن بزن
راه فراری نداری
من در کنارت افتاده ام؟
مرا بردار و با من دشمنت را بزن
که اکنون آزادی، آزاد

  • محمد هاشمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی