جمعهها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز
می خرم از پسرک هر چه تفأل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد
سیدحمیدرضا برقعی
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص)، آخرین پیامبر الهی در جامعه مُشرک شبه جزیره عربستان به دنیا آمد. در تاریخ میلاد پیامبر (ص) اقوال بین مسلمانان وجود دارد. عموم سیره نویسان معتقدند، تولد پیامبر گرامی (ص) در عام الفیل، در سال 570 میلادی بوده است. زیرا آن حضرت به طور قطع، در سال 632 میلادی در گذشته است، و سن مبارک او 62 تا 63 بوده است. بنابراین، میلاد پیامبر در حدود 570 میلادی خواهد بود. اکثر محدثان و مورخان بر این قول اتفاق دارند که تولد پیامبر، در ماه «ربیع الاول» بوده، ولی در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدثان شیعه این است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیع الاول، روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به دنیا گشود، و مشهور میان اهل تسنن این است که ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.[1] درباره روز تولد پیامبر اسلام(ص) میان علمای شیعه و اهل سنت دو دیدگاه اصلی وجود دارد: دوازدهم ربیع الاول و هفدهم ربیع الاول. یکی از علت های مهم این اختلاف نظر این است که اختلاف در رویدادهای تاریخی، از همان آغاز وجود داشته و امری عادی و طبیعی است.
فاصله میان این دو تاریخ، دوازدهم ربیع الاول و هفدهم ربیع الاول به عنوان «هفته وحدت» نامیده شده است. در هفته وحدت که بر محور پیامبر وحدت آفرین و ولادت خجسته او شکل گرفته است. میثاق ها مستحکم و پیمان ها، استوارتر می گردد و خون ها در هم می جوشد و دست ها و بازوها در هم قرار می گیرد و چهره ها بر یکدیگر لبخند پیروزی و صفا می زند، همه اقشار باهم اند و امت اسلامی سرود وحدت، سر می دهند. گرامی باد هفته وحدت، که همه نور و سرور است مایه انسجام ملت و فشردگی صفوف و بازدارنده جامعه از گسست و پراکندگی و رو در رویی که خواست دشمن است. گرامی باد هفته وحدت، که «پیام رسالت» و «ندای امامت» را به گوش انسان ها می رساند و در متن تاریخ و بستر زمان، جاودانه می سازد. هفته وحدت، چترتی مبارک، از شعور و شور و ایثار و فداکاری و اخوت و صمیمیت بر سر مردم می گشاید، الهام می بخشد، آرامش می دهد، روح پرور است و دل انگیز و زداینده کینه ها و کدورت ها و خودخواهی ها و خودبینی ها. هفته درس آموزی از کلاس معلم بشریت، حضرت ختمی مرتبت(ص) است که بر برکت میلادش، چهره جهان دگرگون شد و شرک ها و نفاق ها به یکرنگی گرایید و خصومت های چندین ساله به «اخوت اسلامی» مبدل گشت و مهاجر و انصار، برادر شدند و عرب و عجم و سیاه و سفید، یار و برادر گشتند. نعمت الهی در سایه میلاد پیامبر نور، بر مردم تکمیل شد و مردم «راه» را از «چاه» باز شناختند و در سایه هدایت های آن رسول وحدت و برادری، از «ضلالت» به «هدایت» و از «ظلمت» به «نور» و از «تفرقه» به «وفاق» رسیدند. اکنون نیز که پیش از چهارده قرن از آن تاریخ می گذرد، هم خاطره آن میلاد، شکوه آفرین و الفت بخش است، هم «وحدت» به صورت یک نیاز اساسی برای امت محمدی(ص)، چهره می نماید.
خداوند در قرآن تمامی پیروان ادیان توحیدی را به وحدت بر اساس مشترکات فرا می خواند. آیات فراوان در قرآن هست که تاکید بر وحدت مسلمانان و یکپارچگی آنان دارد. از نظر عقل و منطق هم، کسانی که خداوند را، پیامبرش را و کتاب پیامبر را قبول دارند؛ باید در یک جبهه واحد باشند. هر کتاب آسمانی مسلمانان، به همان اندازه که بر روی وحدت آنان تاکید شده، از تفرقه و جدایی میان مسلمانان نهی شده است. قرآن کریم دراین باره می فرماید: وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَیَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا.[2] همگی به رشته دین خدا چنگ زده، به راه های متفرق نروید و به یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید و خدا در دل های شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف خداوند همه، برادر دینی یکدیگر شدید، و در صورتی که در پرتگاه آتش بودید، خدا شما را نجات داد. همان گونه که با اتحاد قطرات آب، جوی های آب، و با به هم پیوستن جوی های کوچک به همدیگر، رودخانه ای عظیم ایجاد می شود، با اتحاد انسان ها نیز صف های بزرگی به وجود می آید که پشت هر دشمنی را می لرزاند و او را به وحشت می اندازد. اتحاد را می توان، نخ تسبیحی دانست که مهره ها را در کنار هم نگه می دارد و ارتباط منظمی بین آنها برقرار می سازد و آنها را از پراکندگی، دورافتادگی و گم شدن حفظ می کند و اگر این نخ پاره شود، انسجام مهره ها گسسته می شود و هر کدام به جانبی خواهد رفت.
«وحدت به معنای یگانه شدن، یکتایی و یگانگی است»[3] و «وحدت مسلمین، به معنای یگانگی و هماهنگی مسلمانان در سایه توحید و نبوت و قرآن و تکیه ننمودن آنها بر ممیّزات مذهبی و قومی است. همان امری که مجد و عظمت و شوکت آنان در گرو آن است و همان چیزی که پیامبر و قرآنِ مسلمانان با لحنی بلیغ و بیانی رسا، پیروانِ خود را بدان دعوت می کند».[4]
اسلام، جهانیان را به صلح و هم بستگی دعوت می کند و این یگانگی، سنگ بنیان اسلام بود که توانست آن را طی چهارده قرن، در برابر عوامل بنیان شکن نگاه دارد. در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام، تفرقه و دو دستگی میان مذاهب و ملت های اسلامی، از مسائل پیچیده و بنیان برافکنِ جوامع اسلامی بوده و همین عامل، خسارت های مادی و معنویِ جبران ناپذیری بر پیکر امت واحد اسلامی وارد کرده است. علی (ع) از اصحاب خود به دلیل تفرقه گلایه می کند و می فرماید: «به خدا سوگند! این واقعیت قلب انسان را می میراند و دچار غم و اندوه می کند که شامیان در باطل خود وحدت دارند و شما در حقّ خود متفرق اید.»[5] ایشان در جای دیگر می فرماید: «از پراکندگی بپرهیزید که انسانِ تنها، بهره شیطان است؛ آن گونه که گوسفندِ تنها، طعمه گرگ خواهد بود».[6]
اگر سخن از انسجام اسلامی می شود به این معناست که ملّت های منطقه اسلامی باید پیوندهای خود را چنان مستحکم و استوار کنند که راه نفوذ دشمن بسته شود. در کاربرد عربی، این واژه در جایی به کار می رود که شما لیوان آبی را با جوهری مخلوط و آمیخته کنید؛ به گونه ای که نوعی هم رنگی در آن نمودار گردد. اگر شخصی با شخصی دیگر در اندیشه و تفکر مشترک شد، گفته می شود که آرا و انظار آن دو با یک دیگر منسجم است؛ هرچند تفاوت های نامحسوسی نیز دیده می شود. این تفاوت ها در آن حد و اندازه نیست که بتواند دوگانگی میان آن را بنمایاند. گونه ای از یگانگی در میان دو چیز منسجم یافت می شود که جدایی میان آن دو کاری سخت و دشوار و گاه غیرممکن است. ملّت های اسلامی باید برای رسیدن به انسجام تلاش کنند. این وظیفه ای است که دین اسلام و قرآن بر گردن ایشان نهاده است. با آنکه آداب و رسوم و فرهنگ های هر ملّتی با ملّت دیگر تفاوت دارد، ولی به جهت مشترکات کلان فرهنگی و هدفی، این ملّت ها می توانند به انسجام دست یابند. امت اسلام، در عین آنکه ترکیبی از ملّت ها و نژادهای متعدد و متنوع است، از انسجامی برخوردار می باشد که این خرده فرهنگ ها را با یکدیگر یگانه می سازد. این همان چیزی است که در قرآن از آن با عنوان صبغه الله و رنگ الهی یاد شده است.
از اینجا دانسته شد که عوامل مقوم ملّت و تشکیل دهنده دولت های ملّی چیزی جز هدف، روش، تجربیات و فرهنگ مشترک نمی باشد. اما سخن در این است که اگر ما هدف همه اجتماعات را رسیدن به سعادت، یعنی آرامش و آسایش بدانیم، اختلاف ملّت نمی تواند به مسأله اختلاف در اهداف بازگردد. پس علّت اختلاف ملل و ایجاد ملّت ها و نیز دولت های ملّی چیست؟
بی گمان اختلافات روشی مهم ترین علّت و عامل ایجاد ملت ها و واگرایی گروهی، و هم گرایی گروه دیگر انسانی است؛ یعنی با آنکه انسان ها هدف مشترکی در ایجاد اجتماعات دارند و همگی رسیدن به سعادت، آرامش و آسایش را علت غایی آن می دانند، به جهت اختلافات جغرافیایی و شرایط زیستی و زیست محیطی هر گروهی از اجتماعات انسانی می کوشد تا روش ویژه ای برای رسیدن به این هدف بجوید. این گونه است که هر اجتماعی از تجربیات مشترکی سود می برد و در پی این تجربیات مشترک است که ملّت از فرهنگ خاصی برخوردار می گردد؛ تجربیات و فرهنگ خاصی که در شرایط زیستی و جغرافیایی دیگر پدیدار نمی گردد. همچنان که انسان ها از تنوع غذایی برخوردار می گردند و با توجه به موهبات زمینی سرزمین خود از الگوهای غذایی خاصی پیروی می کنند، دارای فرهنگ خاص پوششی، رفتاری و خلق وخو می شوند که موجبات جدایی ایشان از دیگران را سبب می شود. مردمانی که در کوهستان زندگی می کنند حتی در گام برداشتن با کسانی که در دشت ها و جلگه ها زندگی می کنند تفاوت دارند. این گونه است که خرده فرهنگ ها نیز پدیدار می گردد. آنچه ملّتی به مفهوم جدید را می سازد الگوهای مشترک زیستی و فرهنگی عام و فراگیر است که از آن به فرهنگ عمومی ملّت یاد می کنند که در کنار خرده فرهنگ ها از اصالت و تأثیرگذاری بیشتری سود می برد.
بنابراین ملّت ها، مردمانی هستند که به جهت ویژگی های زیستی و زیست محیط و عوامل بیرونی از روش، تجربه و فرهنگ خاصی سود می برند که آنان را از دیگران متمایز می سازد.
قرآن برای انسجام اسلامی آثار چندی را برمی شمارد که مهم ترین آن ها همان هدف اصلی تشکیل خانواده کوچک و بزرگ (ملّت) و ایجاد دولت می باشد. هدف از انسجام اسلامی در وهله نخست رسیدن به آرامش و آسایش است که قرآن نیز بر آن تأکید می ورزد (آل عمران/ 103؛ انعام/ 65)؛ چنان که برچیده شدن زمینه سلطه بیگانگان و استعمارگران مهم ترین هدف وحدت و انسجام اسلامی شمرده شده است (قصص/ 4) و قدرت و هیمنه مؤمنان را افزایش می دهد (انفال/ 46).
این اهداف جز با تأکید بر عوامل ایجادی آن پدیدار نخواهد شد. ازاین رو بر مسلمانان است که بر اصول دین اسلام تأکید ورزند و به ریسمان الهی (قرآن و پیامبر) چنگ زنند و از آن دور نشوند (آل عمران/ 103؛ نساء/ 59)، حقوق برادری را رعایت کنند، عیب یکدیگر نجویند، در حق یکدیگر گمان باطل نبرند (حجرات/ 11و 12)، امر به شایسته و معروف نمایند، از کار زشت و ناهنجار پرهیز کنند و دیگران را نیز باز دارند (آل عمران/ 104). این موارد و عوامل دیگری را قرآن برای رسیدن به انسجام اسلامی بیان کرده است که بدون آن ها نمی توان رنگ یک رنگی را دید و به امنیت، آرامش و آسایش دست یافت. باشد تا با تحقق بخشیدن به این تسمیه مقام معظم رهبری، یعنی اتحاد ملّی و انسجام اسلامی، به اهداف اصلی جامعه و اجتماع انسانی دست یابیم و رنگ و روی آسایش و آرامش را در کره خاکی زمین ببینیم و از صلح و صفا برخوردار گردیم.
در دنیای امروز، حضور بیش از یک میلیارد مسلمان و پیشرفت و تعالیِ بی سابقه بعضی از کشورهای اسلامی، به ویژه کشور ایران، زنگ خطری را برای استکبار جهانی به وجود آورده است و به یقین آنها آرام نخواهند نشست. دشمنان که از آغاز ظهور اسلام از این امتِ واحد ضربه های سنگینی خورده اند، در صورت غفلت مسلمانان، از اختلاف های آنان سود خواهند جست و به آن دامن خواهند زد. دوری از اسلام اصیل و قرآن کریم، تعصب و لجاجت بدون برهان و منطق، قومیت گرایی و نژادپرستی، دنیاگرایی و نیز تفرقه انگیزی قدرت های بزرگ به منظور سلطه بر مسلمانان و منابع مالی و فکری آنها را می توان بخشی از دلایل بروز اختلاف در میان مسلمانان دانست. در جهان اسلام، هر کس به دنبال وحدت مسلمانان باشد و در این راستا مجاهدت نماید، کاری خدایی انجام می دهد و در نقطه مقابل، هر کس با هر انگیزه و دلیلی به دنبال ایجاد تفرقه در میان مسلمانان باشد، کاری شیطانی انجام می دهد. تبعیت از کانون واحد و قرارگاه معین، یکپارچگی ایجاد می کند. موفقیت ها برای پیروان یک مکتب، با وحدت آنان به دست می آید. مسلمانان دارای اصول، مبانی و اهداف مشترک هستند. اگر با وجود برخورداری از کثرت جمعیت و تمامی مواهب الهی، گرفتار مصیبت ها و عقب ماندگی ها و فلاکت ها شده اند، دلیل اصلی آن در عدم پایبندی عملی به این اصول و مبانی است. دلیل اصلی مشکلات در جهان اسلام، تفرقه و عدم تبعیت و پیروی از آن کانون واحد و قرارگاه اصلی است.
طرح اندیشه وحدت جهان اسلام، از جمله دغدغه های فکری دیرینه و اساسی حضرت امام خمینی (ره) بود که در طول دوران فعالیت اجتماعی و سیاسی خود، چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه بعد از آن، لحظه ای از این موضوع غفلت نکرد. نام گذاری هفته وحدت، تشکیل کنفرانس ها و سمینارهای بین المللی وحدت اسلامی، و تأسیس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به فرمان مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای مدّ ظلّه العالی، بهترین شاهد گویا بر این مدعاست که جمهوری اسلامی ایران، همواره منادی راستین وحدت و اتحاد در جهان می باشد. کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، یکی از بزرگ ترین تجلی گاه های وحدت مسلمانان و ارزنده ترین همایشِ جهانیِ دانشمندان و اندیشمندانِ مذاهب اسلامی است که همه ساله برگزار می شود.
در زمان حاضر جریان تکفیر، بیشترین دشمنی را با موضوع وحدت در جهان اسلام به صورت عملی انجام می دهد. جریان تکفیر به شکل امروزی، به طور قطع ساخته دست استعمارگران و صهیونیزم بین الملل است. این جریان که در قالب گروه های تروریستی در سال های اخیر فعال شده، بیشترین ضربه را بر اسلام و مسلمین وارد ساخته است. گروه های تکفیری همانند داعش، کارکردی جز جلوگیری از وحدت مسلمین در راستای تامین منافع دشمنان اسلام ندارند. بر همین اساس است که دشمنان به تقویت آنان می پردازند. تصریح ترامپ مبنی بر اینکه، آمریکا موسس داعش است، نشان می دهد که آمریکایی ها و صهیونیست ها، چگونه از وحدت مسلمین وحشت دارند و برای جلوگیری از این وحدت، برای ایجاد اختلاف، جنگ و کشتار در جهان اسلام به دست خود مسلمانان، سرمایه گذاری می کنند. متاسفانه در داخل جهان اسلام، خاندانی که مدعی خادم حرمین شریفین است، پرچمدار این تفکر تکفیری وهابی می باشد. بررسی ها در دهه های اخیر نشان می دهد، رژیم آل سعود بیشترین خدمات را به بیگانگان و دشمنان مسلمانان داشته است. اگر بپذیریم که تنها راه رهایی مسلمانان از وضعیت اسف بار کنونی، رسیدن به وحدت و غلبه بر اختلافات است، باید یک نهضت فکری – فرهنگی در جهان اسلام علیه جریان تکفیر به راه افتد. مسلمانان باید به صورت یکپارچه علیه این تفکر و اندیشه انحرافی تفرقه افکن قیام کنند. برای شکل گیری این نهضت فکری – فرهنگی، علما، نخبگان و خواص در جهان اسلام، مسئولیتی بس سنگین بر عهده دارند. داعش از بعد نظامی در منطقه و خصوصا کشورهای عراق و سوریه شکست خورد و به تاریخ پیوست. اگر فکر و اندیشه داعش فرونریزد، روزی دیگر و در جایی دیگر، این اندیشه انحرافی در جهان اسلام، حمام های خون به راه خواهد انداخت. دشمنان مصمم هستند از این تفکر انحرافی برای ضربه به اسلام و مسلمین استفاده مستمر داشته باشند. تنها راه ناکام ساختن دشمنان، خشکاندن ریشه های این تفکر و اندیشه ضد وحدت در جهان اسلام است. با اتحاد و انسجام به دعوت قرآن و اسلام با شعار «وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ»[7] در هفته وحدت جامه عمل بپوشانیم تا در تمام عرصه ها پیروز میدان باشیم.
پی نوشت ها
[1] مقریزی، در «الامتاع»، ص 3، همه اقوالی را که در روز و ماه و سال تولد آن حضرت وجود دارد، آورده است.
[2] آل عمران/103
[3] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج 14، ص 20453.
[4] حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج 5، ص 321.
[5] نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، خطبه 27، ص 51.
[6] همان، خطبه 127، ص 171.
[7] آل عمران/103
پیاده روی اربعین از چنان جاذبه ای برخوردار است که افرادی از تمام سطوح جامعه را به سمت خود جذب کرده و هر سال این جاذبه پر رنگ تر می شود. دکتر حسن نیلی استاد تمام دانشگاه شیراز یکی دو سالی است که توفیق شرکت در پیاده روی اربعین را می یابد. ایشان معتقد است که این یکا تجربه منحصر به فردی است که هر کس باید خود را در این مسیر قرار دهد، تا از نسیم سحرگاهانی در مسیر پیاده روی می وزد و بوی بهشت می دهد، بهره مند گردد و نمی توان همه ابعاد معنوی و ملکوتی این واقعه عظیم را در غالب متن و یا بصورت تصویر منتقل نمود. و به قول وی "حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی". ولی از آنجا که ایشان به عکاسی علاقه مند است، همیشه دوربین خود را به همراه میبرد تا شاید از دریچه دوربین بتواند هم نوای کاروان اربعین گردد و مخاطبینی را در دوردستهای جغرافیا با این حرکت الهی هم نوا نماید. به پیوست تعدادی از تصاویر تهیه شده توسط ایشان ارائه می شود. همچنین در مسیر پیاده روی نجف تا کربلا متنی را نگاشته که به فهم ابعاد معنوی پیاده روی اربعین کمک می کند. وی با در کنار هم قرار دادن برخی از آیات قرآن کریم و همچنین بهره گیری از زیارات و ادعیه عباراتی که نگاشته و ترکیب جالبی را رقم زده که از ابعاد معنوی این حرکت رمز گشایی می نماید. مجموعه ای که ایشان تحت عنوان یک گام تا ملکوت در حال تدوین است، بخش هایی از آن در سایت رویش نیوز برای مخاطبین ارائه می شود.
اربعین یعنی حدیث عشق را بازخوانی کردن، اربعین یعنی از کثرت به وحدت رسیدن، اربعین یعنی حرکت همه هستی به سمت یک نقطه، و آن نقطه ای است که در آنجا "سبب متصل بین زمین و آسمان" قرار دارد. اربعین یعنی جنگ نرم امام حسین (ع) بر علیه تمامی ظلمه تاریخ. اربعین یعنی میعادگاه اصحاب الصراط السوی (طه 135). اربعین یعنی "کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً". اربعین یعنی استمرار و تحقق شعار "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا". اربعین یعنی: ای آب فرات از کجا می آیی؟ ناصاف ولی چه با صفا می آیی، خود را نرساندی به لب خشک حسین، دیگر زچه رو به کربلا می آیی؟؟!! اربعین یعنی یا لیتنا کنا معک. اربعین یعنی امواج دریا را همیشه در خروش دیدن. اربعین یعنی "فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ (هود 112)"، اربعین إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُو (فصلت 30
). اربعین یعنی سخن خداوند خطاب به ملائکه که إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره 30) اربعین یعنی ملائکه الهی به حیرت نشستن. اربعین یعنی لبیک یا حسین (ع). اربعین یعنی اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ؛. اربعین یعنی انی معکم من المنتظرین. اربعین یعنییک گام تا ملکوت. اربعین یعنی سری بر نیزه ای منزل به منزل، به همراهش هزاران کاروان دل. اربعین یعنی "ای قوم به حج رفته کجائید کجائید، معشوق همین جاست بیاید بیاید". اربعین یعنی تحقق "اهدنا الصراط المستقیم". اربعین یعنی؛ "آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد، کاش می آمد و از دور تماشا می کرد".
اربعین یعنی آنکه، مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما غافل از اینکه خدا هست در اندیشه ما
اربعین یعنی خورشید را از پشت ابر دیدن
اربعین یعنی پرچم قیام حسینی را همیشه برافراشتن
اربعین یعنی جمع شدن همه جهانیان در زیر خیمه حسینی
اربعین یعنی: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى سبا 46
یک یک و دو دو برای خدا قیام کردن
اربعین یعنی: علم از دست نینداختن
اربعین یعنی: یاد بوسه بر رگهای بریده را زنده نگه داشتن
اربعین یعنی:لاله این چمن آغشته به رنگ است هنوز
علم از دست نیانداز که جنگ است هنوز
اربعین یعنی، حرکت همه هستی به سمت یک نقطه
اربعین یعنی: ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست، عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
اربعین یعنی: یک گام تا ملکوت
اربعین حسینی چشمه جوشان حیات بشری و مجمع وحدت فلاح و رستگاری است.
ثواب گام های زائران اربعین در مسیر کربلا معنی حقیقت اثربخشی اسلام ناب محمدی است.
اربعین عامل حرکت پرقدرت جبهه مقاومت در منطقه و بلکه دنیا است.
اربعین بلوغ معارف حسینی برای احیای امر به معروف و نیهی از منکر است.
بخش اعتقادات شیعه تبیان
در متن سؤال از بیان سروش اضافه شده: «... این که غیر خودت، همه را مغضوب خداوند بدانی، اشتباه است، این دینداری عوضی است. باید از عاشورا باید درس ایستادگی، عشق، مروت و شجاعت و اعمال فرا فقهی بگیریم»
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): همین تحریفها سبب پیدایش دینداری عوضی شد و همین دینداری عوضی سبب ایجاد اعوجاج و انحراف در اذهان عمومی مسلمین گردید. بدیهی است که اگر «دینداری عوضی» نبود و همه به همان اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله ایمان آورده و یا دست کم تسلیم (مسلمان) میشدند، نه فرق امیرالمؤمنین علیهالسلام شکافته میشد، نه جگر امام حسن علیهالسلام پاره پاره میشد و نه امام حسین علیهالسلام به مسلخ کشیده میشد. جریانهای انحرافی که کارشان عاقبت به امام کشی رسید، هیچ یک بیدین نبودند، همه اهل نماز و حج و حتی جهاد بودند، اما دینداریشان عوضی شده بود. چرا که اساساً شناخت و باورشان از دین عوضی بود.
الف – در انسان «محبت و عشق» ریشه هر حرکتی است و در مقابلش «دشمنی و بغض» قرار دارد که سبب تحرکات دیگر میشود. گرایش و پرهیز هر دو لازمه حیات و رشد است. چنان چه در حیوان نیز «شهوت و غضب» غریزی، مادی و حیوانی ریشه حرکات است. این دو بال، باید هر دو برای پرواز سالم و قوی باشند. از امام صادق علیهالسلام پرسیدند: «آیا حبّ و بغض جزو ایمان است؟» فرمودند: «اصلاً ایمان چیزی جز حبّ و بغض نیست». – حبّ لله و بغض لله یعنی ایمان.
پس هر کس گمان میکند که بدون «بغض» میتواند صرفاً «حبّ» داشته باشد و بدون دشمنشناسی و دشمنی با دشمن، میتواند «دوست شناس» و سراسر محبت و عشق باشد، دروغ گفته میگوید و خود و دیگران را فریب میدهد. و اساساً همین حرفهایش نیز از دوست داشتن دشمن و نیز دشمن داشتن اسلام و مسلمین نشأت میگیرد.
محبت و دشمنی، فقط اختصاص به اسلام یا اهل بیت (ع) ندارد که اینها این گونه در تلاشاند تا بغض مسلمانان و شیعیان را نسبت به دشمنان کمرنگ کرده و به آنها القا کنند که همیشه باید دشمن را دوست بدارید، مقابل غضباش لبخند بزنید و گُل و بلبل و کیک و شرینی را سپر تیرهای مسموش نمایید، و اگر روبرو شدید، هدیهی باز شکاری یا قالیچه ابریشمی یادتان نرود.
مگر میشود کسی عقل را دوست داشته باشد، اما با جهل دشمن نباشد – سلامتی را دوست داشته باشد، اما با بیماری دشمن نباشد – امنیت روحی، روانی، جسمی، فردی و اجتماعی را دوست داشته باشد و مخل امنیّت را دشمن نداند؟!
ب – توجه به دوست، بدون توجه به دشمن و نیز محبت به دوست، بدون دشمنی و بغض نسبت به دشمن، حرف یا تاکتیک جدیدی نیست که آقای سروش مطرح کرده باشد. دست کم میدانیم که بنیانگذار این سیاست (به ویژه علیه اسلام)، شخص معاویه لعنةالله علیه بود.
پس از استقرار حکومت ظلمش بر مدینه و شهادت امام حسن علیهالسلام، به او گفتند که دیگر جهان اسلام یک پارچه در اختیار ماست و کسی باقی نمانده است، حال چه کنیم؟ آیا اعلام کنیم که اسلام تعطیل و تمام شد یا خیر؟ اگر خود را مسلمان بخوانیم، قاعدتاً نماز جماعت و جمعه و نیز وعظ و منبر و خطبه ادامه خواهد داشت و این میتواند بیدار کننده و خطرناک باشد، اما اگر خود را کافر بنامیم، ممکن است مردم مسلمان بر ما بشورند؟! معاویه پس از تأملی گفت: «خیر. نماز و خطبه و ... هم چنان بر پا باشد. منتهی به وعاظ بگویید که بر بالای منبر، هر چه دلشان خواست میتوانند از خدا بگویند، اما حق ندارند کلمهای از کفر و کافر حرف بزنند».
دقت شود که نگفت از خدا و اسلام و قرآن نگویید، بلکه گفت از آنها بگویید، اما از کفر و کافر نگویید! بدیهی است مسلمانانی که ندانند مشخصات، ویژگیها، اخلاق، مواضع و رفتار کفار و تاکتیکهای دشمن که هدفی جز نابودی آنها ندارد چگونه است، هیچ وقت دشمن شناس نخواهند بود و به معاویه و یزید نیز «امیرالمؤمنین» خواهند گفت. الی یوم القیامة.
ج – اگر آقای سروش و سایر طرفداران این عقیده، کمی – فقط کمی آیات قرآن کریم را از رو بخوانند، متوجه میشوند که سراسر دشمنشناسی و توصیه و تذکر به برحذر بودن و مقابله و ستیز با دشمن (عدوّ) است. آیا بدون دشمن شناسی و نیز بغض نسبت به دشمن، میتوان این اوامر، نواهی و تذکرات را محقق نمود؟!
آیا آقای سروش و امثال ایشان در قرآن کریم نخواندهاند که اولین ویژگی یک مسلمان و کسی که با پیامبر اکرم صلوات الله و آله میباشد، نماز و روزه و اظهار فضل نیست، دعا، ذکر، وعظ، کتابت و تدریس هم نیست، بلکه «دشمنی و شدت با کفار» است؟
«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ ...» (الفتح، 29)
ترجمه: محمد [ص] پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سختگیر (شدید) [و] با همدیگر مهربانند.
البته اسلام و قرآن آنها، با آن چه خداوند متعال نازل نموده است، بسیار متفاوت و حتی مغایر است، هر چند ظاهری شبیه دارند.
د – آقای سروش در این افاضات میفرماید: «از عاشورا باید درس ایستادگی، عشق، مروت و شجاعت و اعمال فرا فقهی بگیریم» - سؤال میکنیم که ایستادگی در مقابل کی و چی – مقابل اسلام و مسلمین؟! مروّت نسبت به کی، به دشمن؟! شجاعت در چی، در دوست داشتن دشمن؟! ... و تازه این همه چه ربطی به فاصله گرفتن از «فقه» دارد؟! کجای نهضت امام حسین و یاران باوفایش و حتی اسرا به هنگام اسارات، «فرا فقهی» بوده است؟! اتفاقاً همه درس فقه است. منتهی فقه اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله، نه اسلام یزیدی و امریکایی.
ﻫ – حادثه، ماجرا یا در واقعه فاجعهی کربلا و عاشورا، صحنهی تجلی کامل دوستان و دشمنان خدا و ستیز آنها با یک دیگر بود. لذا زیارت عاشورا نیز سراسر اعلام بینش، دانش، بصیرت و بالتبع مواضع زایر در مقابل دوست و دشمن است. مواضعی آگاهانه، محکم و پویا الی یوم القیامة. و اساساً درس نهضت امام حسین علیهالسلام همین است:
«یا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ»
ترجمه: اى اباعبداللّه من تسلیمم و در صلحم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قیامت.
مگر میشود کسی حبّ خدا را در دل داشته باشد، اما بغض شیطان را نداشته باشد – یا حبّ به ایمان و اسلام داشته باشد، اما بغض کفر و الحاد را نداشته باشد – یا حبّ حضرت محمّد و امامان صلوات الله علیهم اجمعین را داشته باشد، اما بغض دشمنان آنان را نداشته باشد؟!
این همان «اسلام معاویهای، اسلام یزیدی، اسلام امریکایی، اسلام صهیونیستی ... و یا همان اسلام عوضی» است که هدفی جز تحمیق و تحقیر مسلمانان و ایجاد اعوجاج در تعقل، تفکر، بینش و دانش آنها ندارد و همیشه سعیاش این بوده که دشمنشناسی و دشمنی با دشمن و نگاه مسلمین به دشمنان را چنان تلطیف کند، تا به خواب غفلت رفته و دشمنان بر آنها یورش برده و دار و ندارشان را به غارت ببرند و حتی از سرزمینهایشان اخراج کنند.
آموزههای قرآنی کاملاً مغایر با آموزههای آقای سروش و امثال ایشان به نام اسلام است:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاء مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیل» (الممتحنة، 1)
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگیرید [به طورى] که با آنها اظهار دوستى کنید، و حال آن که قطعاً آنها به آن حقیقتی که براى شما آمده کافرند؛ [و] پیامبر [خدا] و شما را [از مکّه – سرزمینتان] بیرون مىکنند که [به این جرم که چرا] به خدا، پروردگارتان ایمان آوردهاید؟! اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بیرون آمدهاید (با آنها سازش و دوستی مکنید). [شما] پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار مىکنید در حالى که من به آنچه پنهان داشتید و آنچه آشکار نمودید داناترم. و هر کس از شما چنین کند، قطعاً از راه درست منحرف گردیده است.
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ» (التوبه، 73)
ترجمه: اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است، و چه بد سر انجامى است.
پس یک مسلمان باید همیشه آگاه، هوشیار، با بصیرت، دوست شناس و دشمن باشد. با دشمنان (کفار) شدید و با مسلمانان دلسوز و مهربان باشد.
ما هیچ گاه غیر خود را مغضوب نمیدانیم، اما مغضوب خدا را میشناسیم و مغضوب میدانیم و دست کم روزی ده مرتبه در پنج نماز یومیه از خداوند کریم مسئلت میداریم که ما را از آنان قرار ندهد «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّین».
خیلی از شیعیان خود را شیعه یا دوستدار اهل بیت(ع) می دانند، ولی به شرایط مودت اهل بیت(ع) که در قران واجب شمرده شده (شوری، ایه 23) توجهی ندارند و عمل نمی کنند. شکی نیست که مودت و محبت با اطاعت بروز و ظهور می یابد و اطاعت، نیازمند شناخت کامل از سنت و سیره و سبک زندگی انان است. وقتی می خواهیم دوستی خود را به کسی نشان دهیم می کوشیم حتی در لباس و رفتار و خلق و خو به او نزدیک شویم؛ زیرا در او چیزی را یافته ایم که موجب دوستی و مودت و محبت ما شده و می خواهیم با همسان سازی خود با محبوب به او نزدیک شده و محبت خود را نشان دهیم.
البته شرایط شیعه گری بسیار سخت تر و شدیدتر است. اگر ابراهیم(ع) خود را شیعه حضرت نوح(ع) می داند، می کوشد تا در سنت و سیره و سلوک و خلق و خو به ایشان نزدیک شود.(صافات، ایه 83) شیعه کسی است که پا جای پای امام و پیشوای خود می گذارد. پس نه از امام پیش می افتد و نه چنان عقب که دور گردد بلکه همواره ملازم و همراه اوست؛ چنانکه در صلوات شعبانیه امده است: المتقدم لهم مارق و المتاخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق؛ هر کس از شما خاندان عصمت و طهارت جلو بیفتد هم چون تیر دور افتاده است و هر کسی عقب بیفتد و پشت سر شما حرکت نکند، نیست و نابود می شود و هر کسی با شما ملازم شد، به شما خواهد رسید.
شیعه گری ان است که انسان فرهنگ اهل بیت(ع) را بشناسد و به ان عمل کند. این فرهنگ در حوزه رفتار اجتماعی بیشترین نمود را دارد و کسی که در رفتار اجتماعی به این حداقل ها توجه نکند، در حقیقت بویی از شیعه بودن نبرده و رنگی از ان نگرفته است.
در کتاب السرایر از کتاب العیون و المحاسن شیخ مفید از امام صادق(ع) روایت است که فرمود: به دوستداران و اهل ولایت ما سلام برسان و به انان سفارش تقوای الهی و عمل صالح را داشته باش. اینکه سالمان به عیادت بیماران بروند و ثروتمند به عیادت فقیر رفته و کمک و یاری کند و زندگان بر جنازه مردگانشان حاضر شوند و در خانه های یکدیگر به ملاقات هم بروند و علم دین را با هم در میان گذارند؛ چرا که اینها همان حیات و زنده نگه داشت امر ما است. خداوند بنده ای که امر ما را احیا کند رحمت کند. ای خثیمه! انان را اگاه کن که ما از ایشان جزعمل صالح نخواستیم؛ زیرا ولایت ما جز به ورع به دست نمی اید و بدترین مردم در عذاب قیامتی کسی است که عدلی را توصیف کرده ولی خود بر خلاف ان عمل کند. (بحارالانوار، ج 68، ص 187)
و جالب است در جای دیگر نیز پیامبر اسلام در بیان برتری و فضیلت امام علی(ع) به رمضان و شب قدر اشاره کرده اند و فرموده اند: فضل علیّ علی هذه الامه کفضل شهر رمضان علی سائر الشهور، و فضل علیّ علی هذه الأمه کفضل لیله القدر علی سائر اللیالی، و فضل علیّ بن أبی طالب علی هذه الأمه کفضل الجمعه علی سائر الأیام، فطوبی لمن آمن به و صدق بولایته… (إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۵، ص ۷۰)
روزه داری با نگاهی نو
روزه داری یک عادت تکراری شده نیست که سال به سال به آن روی بیاوریم و بعد فراموشش کنیم یا حتی زمانی از آن خسته شویم و رهایش کنیم. این نکته را امام علی از قول رسول اکرم(ص) به ما آموخته اند که إِن أَیْسَرَ مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَی الصَّائِمِ فِی صِیَامِهِ تَرْکُ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ. (وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص۱۶۴)
در یافتن پاسخ این سوال که روزه گرفتن چیست، یک سخن از مولای متقیان راهگشاست. مانند این که: الصِّیَامُ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ کَمَا یَمْتَنِعُ الرَّجُلُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۷، ص۳۶۷ ) یعنی: روزه، دوری کردن از محارم است همان طوری که فرد از خوردن و نوشیدن دوری می کند.
و چقدر حیف است اگر شخص روزه داری جزء آن دسته از تشنگان و گرسنگانی باشد که جز تشنگی و گرسنگی اتفاق خاصی برایش حاصل نشده است.
افطاری با هدف های چندگانه
مولای متقیان در ماه رمضان، افطار را فرصتی برای دیدار از نزدیکان خود می دانستند و در منابع آمده است ایشان در آخرین رمضان، هر افطار را در خانه یکی از فرزندان خود یعنی امام حسن یا امام حسین یا حضرت زینب سپری می کردند. این افطارها به صورت اتفاقی یا فقط برای مهمانی و… نبوده، بلکه از آن می توان رفتاری تاکید شده دریافت کرد.
یک جمله از حضرت رسول آن هم از زبان مولای متقیان می تواند انگیزه کافی برای افطاری دادن ایجاد کند: فطرک لأخیک المسلم و إدخالک السرور علیه أعظم أجراً من صیامک (مسند الإمام علی، ج۳) مضمون حدیث این است که افطاری دادن به مومنین از مصادیق شاد کردن قلوب آنهاست و خشنود کردن مومنین اجری کمتر از روزه داری ندارد.
بعضی از ما بسیار دوست داریم دیگران را به افطار دعوت کنیم، ولی یادمان باشد پاسخ گفتن به دعوت افطاری دیگران نیز نیکوست، بخصوص اگر چنین مراسمی کم زحمت و باشد. یعنی افطاری بدهیم، ولی هزینه هایش را کم کنیم تا هم تعداد افطاری دادن ها زیاد باشد و هم این که مبادا موجب شویم کسی به خاطر مال اندک خجالت زده شود. در منابع نیز آمده شرط امام علی(ع) برای پذیرش دعوت دیگران سادگی در پذیرایی بوده است.
افطاری های ساده، آثار تربیتی متفاوتی در درون ما می تواند داشته باشد، بخصوص افطارهایی با دعای زیبا. امام علی(ع) به این دعای پیامبر هنگام افطار نیز اشاره کرده اند: اللَّهُمَ لَکَ صُمْنَا وَ عَلَی رِزْقِکَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا ذَهَبَ الظَّمَأُ وَ ابْتَلَّتِ الْعُرُوقُ وَ بَقِیَ الْأَجْرُ. (الکافی، ج۴، ۹۵)
می توان حتی غذای انتخابی برای افطار را به سبک مولایمان تغییر داد زیرا دستوراتی نیز در این زمینه به دستمان رسیده است؛ مثلا ایشان به افطار با شیر سفارش کرده اند. گفته اند: أنّ علیاً (علیه السلام) کان یستحبّ أن یفطر علی اللبن.
حتی شیوه انتخاب بین افطار کردن و نماز خواندن را هم به ما آموزش داده اند: اگر غذای افطار آماده بود، ابتدا چیزی بخورید و بعد نماز مغرب را برپا دارید. ایشان می فرمایند: السنّه تعجیل الفطر و تأخیر السحور، والابتداء بالصلاه ـ یعنی صلاه المغرب قبل الفطر ـ إلاّ أن یحضر الطعام، فإن حضر بُدئ به ثمّ صلّی، ولم یدع الطعام ویقوم إلی الصلاه.
از چند نکته ریز درباره افطاری گفتیم ولی مهم ترین یا یکی از مهم ترین نکته ها آن است که افطاری از غذای حلال باشد. یک بار، امام علی غذای خود را داخل کیسه ای مهر شده نگه داری کرده بودند. کسی این کار ایشان را حمل بر بخل حضرت کرد که بر کیسه نان خود مهر می زنند. حضرت خنده ای کردند و گفتند: نه، چرا که من دوست دارم تنها از غذایی استفاده کنم که راه به دست آمدن آن را بدانم. سپس امام مهر را شکستند و غذا را از آن خارج کردند و درون ظرفی ریختند و قبل از خوردن آن دعای بسم الله اللّهمّ لک صمنا و علی رزقک أفطرنا فتقبّل منّا إنّک أنت السمیع العلیم را خواندند.
زندگی در رمضان
تعداد روزهای رمضان اندک نیست که براحتی از کنارش بگذریم. برای ۳۰ روز در سالمان باید برنامه ریزی داشته باشیم و باید بدانیم آیا لازم است از حجم کارهای همیشگی مان بکاهیم یا اتفاقا خود را تقویت کنیم تا بیش از پیش فعال باشیم. امام علی(ع) کارهایشان را در رمضان تعطیل نمی کردند. در منابع تاریخی آمده است ایشان در سال های پایانی عمر حضرت رسول اکرم به یمن رفته بودند تا مردم را با دین اسلام آشنا کنند. ایشان در این سفر تبلیغی خود با مدارا با مردم برخورد می کردند.
از جمله رفتارهای شخصی که مولایمان به آن تاکید کرده اند، استغفار و دعای بسیار در رمضان است: عَلَیْکُمْ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بِکَثْرَه الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاءِ فَأَمَّا الدُّعَاءُ فَیَدْفَعُ عَنْکُمُ الْبَلَاءَ وَ أَمَّا الِاسْتِغْفَارُ فَتُمْحَی بِهِ ذُنُوبُکُمْ. (من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۱۰۸)
هرچند باید درصدد باشیم معنای دعا و استغفار را نیز درک کنیم. دعا آن نیست که بنشینیم و تنبلی کنیم و از خدا بخواهیم ناگهان همه چیز خودش درست شود و استغفار آن نیست که چیزی بر زبان پیاپی جاری شود و تلاشی برای اصلاح آن صورت نگیرد.
بدی را به پای دین نگذاریم
ما گاهی اوقات از روی بی حالی یا نخواستن یا هر دلیل دیگر دین را گزینشی عمل می کنیم و بعد بر آن اشکال می گیریم. ولی یادمان باشد اگر ما تغییری در دین ایجاد کردیم که بعد موجب زحمت شد، آن را به پای اسلام نگذاریم. آن کس که از بوی دهان در رمضان شاکی است یادش بماند پیش از نارضایتی او، از سوی مولایش دستور به مسواک زدن در رمضان آمده است. ایشان می فرمایند: لَا بَأْسَ بِأَنْ یَسْتَاکَ الصَّائِمُ بِالسِّوَاکِ الرَّطْبِ فِی أَوَّلِ النَّهَارِ. (بحار الأنوار، ج۹۳، ص ۲۷۲) یعنی بر روزه دار ایرادی نیست که در طول روز مسواک بزند.
انجام دادن کارهایی را که می دانیم موجب ضعف و اذیت شدنمان نیز می شود باید کنار گذاشت. این توصیه از سوی امیرالمومنین بوده است که مثلا روزه دار نباید حجامت کند، زیرا ترس آن می رود بسیار تشنه شود تا حدی که روزه اش را افطار کند. (مسند الإمام علی، ج۳)
اسلام از تسلیم می آید و رمضان ملاک خوبی برای اعتدال سنجی مومنین است. برای مثال آن کس که نباید روزه بگیرد و برایش ضرر دارد و اتفاقا اصرار بر روزه گرفتن دارد، یعنی تسلیم و بندگی ندارد. گاهی نیز کسی می تواند روزه بگیرد و با دلایل واهی از این کار خودداری می کند. هم افراط ها و هم تفریط ها در این ماه می تواند در خلوتمان میزان طاعت ما را مشخص کند. در این ماه نباید کارهای خوب ما به نماز و روزه منحصر شود، بلکه باید از نماز و روزه منتشر شود یعنی باید نماز و روزه ما به سایر رفتارها و کردارهایمان سرایت کند.
خلاصه آن که رمضان خود جشنی مبارک است که باید از رسیدن آن شادمان شویم و حتی می توانیم خود اسباب شادمانی آن را فراهم کنیم. مثلا بخشی از خریدهای دوست داشتنی برای خود و فرزندانمان را به این ماه موکول کنیم و اگر حتی در تمام سال فرصت دور هم جمع شدن هایمان و نشست و برخاست های شیرینمان با خانواده کم است، این ماه را فرصتی برای دوست داشتنی های حلالمان بدانیم، باشد که چنین امری در زندگی هر روزمان جاری باشد.
منبع: سخن تاریخ