پژوهش نگار

علم نور است که خداوند آنرا در قلب هرکه بخواهد هدایت می نماید

پژوهش نگار

علم نور است که خداوند آنرا در قلب هرکه بخواهد هدایت می نماید

مشخصات بلاگ
پژوهش نگار

یامبر اعظم(ص) درباره علم یادآوری فرموند:«علم آموزید که آموختنش کاری نیک است، گفتگو درباره آن تسبیح خداست، بحث و بررسی آن جهاد به شمار می آید، آموزشش به آن کس که نمی داند، صدقه محسوب می شود. بذل و بخشش آن به اهلش سبب تقرب به خدا می گردد؛ زیرا معیار شناسایی حلال و حرام است، و دانشجو را به راه های بهشت می کشاند و از هراس تنهایی می رهاند و در غربت دمساز او می گردد. [علم] راهنمای امور پنهانی است، اسلحه ای است برای مقابله با دشمنان، زیوری است برای دوستان. خداوند به خاطر علم، مردمی را سرفراز گرداند تا جایی که آنان را در امور خیر پیشوای دیگران سازد و از ایشان پیروی شود. و کارهایشان مورد توجه قرار گیرد و آثارشان قابل فراگیری گردد و فرشتگان شیفته دوستی آنانند، زیرا علم، احیاگر دل ها و روشنگر دیدگان از نابینایی است و سبب قدرت بدنی از سستی و تنبلی می شود و خداوند دارنده علم را به مقام محبان می رساند و همنشینی با نیکان را در دنیا و آخرت نصیبش گرداند. در سایه علم، خدا را فرمان برند و پرستش نمایند و در سایه علم، خداشناسی صورت پذیرد و به یگانگی شناخته شود و به وسیله علم صله رحم انجام گیرد...»

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

حدیث اول 

امام رضا علیه السلام 

إنَّ الإمامةَ اُسُّ الإسلامِ النّامی، و فَرْعُهُ السّامی  

امامت ریشه بالنده اسلام و شاخه برافراشته آن است.

الکافی :ج1، ص200، ح1

حدیث دوم

امام باقر علیه السلام

حُبُّنا أهلَ البیتِ نِظامُ الدِّینِ 

 دوست داشتن ما خاندان، رشته دین است.

بحار الأنوار : ج75، ص183، ح8 

حدیث سوم

امام صادق علیه السلام

مَنْ ماتَ و لیسَ عَلَیْهِ إمامٌ  ماتَ مِیتةً جاهِلیّةً 

 هر که بمیرد و در فرمان امام نباشد به مرگ جاهلى مرده است.

الاختصاص : 269

حدیث چهارم

امام صادق علیه السلام 

ما تَبْقَى الأرضُ یوما واحدا بِغَیْرِ إمامٍ مِنّا تَفْزَعُ إلَیْهِ الاُمّةُ

زمین، بدون امامى از ما که امّت بدو پناه برد، حتى یک روز باقى نمى ماند.

بحار الأنوار: ج23،ص42،ح82  

حدیث پنجم

امام صادق علیه السلام 

مَن عَرَفَنا کانَ مُؤمنا ، و مَن أنْکَرَنا کانَ کافرا

 هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که ما را انکار کند کافر است.

الکافی : ج1،ص187،ح1 

حدیث ششم

 پیامبر خدا صلى الله علیه و آله

لا طاعةَ لِمَنْ لَمْ یُطِعِ اللّه

 از کسى که فرمانبردار خدا نیست، نباید فرمان برد.

کنز العمّال : 14872

حدیث هفتم

امام رضا علیه السلام 

إنّ الإمامةَ زِمامُ الدِّینِ ، و نِظامُ المُسلِمینَ، و صَلاحُ الدُّنیا، و عِزُّ المُؤمِنینَ

 امامت، زمام دین است و رشته مسلمانان و اصلاح و آبادانى دنیا و عزّت مؤمنان.

الکافی : ج1 ،ص200،ح1

حدیث  هشتم

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله 

اسْمَعُوا و أطِیعُوا لِمَنْ وَلاّهُ اللّه الأمْرَ ، فإنَّهُ نِظامُ الإسلامِ 

 از کسى که خداوند او را ولى امر شما کرده است، شنوایى و اطاعت داشته باشید که او رشته کار اسلام است.

الأمالی للمفید : ص14 ،ح2 

حدیث نهم

امام صادق علیه السلام 

مَنْ أشْرَکَ مَعَ إمامٍ إمامتُهُ مِنْ عِنْدِ اللّه مَنْ لَیسَتْ إمامَتُهُ مِنَ اللّه کانَ مُشْرِکا باللّه

 هر کس پیشواى غیر الهى را با پیشوایى که امامتش از جانب خداست شریک گرداند به خدا شرک ورزیده است.

الکافی : ج1 ،ص373 ،ح6 

حدیث دهم 

 امام صادق علیه السلام

نَحْنُ قومٌ قَدْ فَرَضَ اللّه طاعَتَنا، و إنَّکُمْ لَتَأْتَمُّونَ بِمَنْ لا یُعْذَرُ النّاسُ بِجَهالَتِهِ

 ماییم آن خاندانى که خداوند فرمانبرى از ما را واجب کرده است. شما به کسانى اقتدا مى کنید که مردم در نشناختن آنان معذور نیستند.

بحار الأنوار :ج 96 ،ح 211 ،ص13  

حدیث یازدهم

امام باقر علیه السلام

إنّما یَعرِفُ اللّه عزّ و جلّ و یَعْبُدُهُ مَن عَرَفَ اللّه و عَرَفَ إمامَهُ مِنّا أهلَ البیتِ

 تنها آن کس خداوند عزّ و جلّ را مى شناسد و مى پرستد که خدا و امامش از میان ما اهل بیت را بشناسد.

الکافی : ج1 ،ص181 ،ح 4 

حدیث دوازدهم

امام باقر علیه السلام

بُنِیَ الإسلامُ على خَمْسٍ : عَلى الصَّلاةِ ، و الزَّکاةِ ، و الصَّومِ ، و الحَجِّ ، و الوَلایةِ ، و لَمْ یُنادَ بِشَیْءٍ کَما نُودِیَ بالوَلایةِ

  اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت؛ و بر هیچ چیز به اندازه ولایت تأکید نشده است.

الکافی :  ج2،ص 18 ،ح 3 

حدیث سیزدهم

امام صادق علیه السلام 

إنَّ الأرضَ لا تَخْلُو إلاّ وَ فِیها إمامٌ، کَیْما إنْ زادَ المُؤمنونَ شَیْئا رَدَّهُمْ ، و إنْ نَقَصُوا شَیْئا أتَمَّهُ لَهُم

 زمین هیچگاه خالى از امام نمى ماند تا اگر مؤمنان چیزى [به دین ]افزودند، آنها را [از این کژ راهه ]برگرداند و اگر چیزى را کاستند برایشان کامل کند.

الکافی : ج1 ،ص178 ،ح2 

 

 

حدیث چهاردهم

امام باقر علیه السلام 

لَو أنّ الإمامَ رُفِعَ مِنَ الأرضِ ساعةً لَماجَتْ بأهْلِها کَما یَمُوجُ البَحْرُ بأهلِهِ

 اگر براى لحظه اى وجود امام از زمین برداشته شود، زمین ، ساکنان خود را چنان به تلاطم مى اندازد که امواج دریا دریانشینان را.

الکافی : ج 1 ،ص179 ،ح 12

حدیث پانزدهم 

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله

إنّما مَثَلُ أهلِ بیتی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفینةِ نُوحٍ ؛ مَنْ رَکِبَها نَجا، و مَنْ تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ

همانا مَثَل خاندان من در میان شما به کشتى نوح مى ماند که هر که بر آن سوار شد نجات یافت و هر که از آن بازماند غرق شد.

بحار الأنوار : ج23 ،ص105،ح 3 

حدیث شانزدهم

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله 

الْزَمُوا مَودَّتَنا أهلَ البیتِ ••• فَوالّذی نَفْسُ مُحمّدٍ بِیَدِهِ ، لا یَنْفَعُ عَبْدا عَمَلُهُ إلاّ بِمَعْرِفَتِنا و وَلایَتِنا

 به دوستى ما خاندان چنگ در زنید ••• زیرا سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست، عمل هیچ بنده اى به حال او سودمند نمى افتد مگر با معرفت و ولایت ما.

الأمالی للمفید : ص140 ،ح 4

حدیث هفدهم 

امام باقر علیه السلام 

إنَّ أئمَّةَ الجَورِ و أتْباعَهُمْ لَمَعْزولونَ عَن دِینِ اللّه و الحَقِّ ، قَد ضَلُّوا بأعمالِهِمُ الّتی یَعْمَلونَها ، کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بهِ الرِّیحُ فی یومٍ عاصِفٍ

همانا پیشوایان ستم و پیروان آنها از دین خدا و از حق به دورند. کارهایى که مى کنند بر باد رفته است، همچون خاکسترى که باد آن را در یک روز طوفانى از هم مى پراکند.

بحار الأنوار : ج 25 ،ص 110 ،ح 2 .

 حدیث هجدهم 

امام على علیه السلام

حَقٌّ على الإمامِ أنْ یَحْکُمَ بما أنْزَلَ اللّه و أنْ یُؤدّیَ الأمانةَ ، فإذا فَعَلَ فَحَقٌّ علَى النّاسِ أنْ یَسْمَعوا لَهُ و أنْ یُطیعوا و أنْ یُجیبوا إذا دُعوا

 امام وظیفه دارد بر طبق آنچه خدا نازل کرده است حکومت کند و امانت را ادا نماید. چون چنین کند مردم وظیفه دارند سخنش را بشنوند، فرمانش را ببرند و هرگاه آنان را فرا خواند، اجابت کنند.

کنز العمّال : 14313

 

 

 

حدیث نوزدهم

امام صادق علیه السلام 

ثَلاثَةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّه یومَ القِیامَةِ و لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ ألِیمٌ : مَنِ ادّعى إمامةً مِنَ اللّه لَیسَتْ لَهُ ، و مَنْ جَحَدَ إماما مِنَ اللّه ، و مَنْ زَعَمَ أنّ لَهُما فی الإسلامِ نَصیبا

 سه کس اند که خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمى گوید و بر [صداقت ]آنان مهر تأیید نمى زند، و عذابى دردناک دارند: هر که به دروغ ادّعاى امامت از جانب خدا کند، و هر که امامِ از جانب خدا را انکار کند و هر که بپندارد که این دو کس از اسلام بهره اى دارند.

الکافی : ج1،ص373،ح4

حدیث بیستم

امام زین العابدین علیه السلام 

اللّهُمَّ إنّکَ أیّدتَ دِینَکَ فی کُلِّ أوانٍ بإمامٍ أقَمْتَهُ عَلَما لِعِبادِکَ و مَنارا فی بِلادِکَ ، بَعْدَ أن وَصَـلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِکَ ، و جَعَلْتَهُ الـذَّریعةَ إلى رِضْوانِکَ

پروردگارا! تو در هر زمان دین خود را با امامى پشتیبانى کردى، که او را نشانه اى براى بندگانت و روشنى بخش سرزمینهایت قرار دادى و این، پس از آن بود که ریسمان [ارتباط ]آن امام را به ریسمان خودت پیوند زدى و او را وسیله رسیدن به خشنودى ات قرار دادى.

اقبال،ج2،ص92

احادیث عیدغدیر/ عید ولایت و امامت و بایسته و شایسته های این روز عزیز

1-عید ولایت
 قیل لابى عبد الله (ع) :
للمؤمنین من الاعیاد غیر العیدین و الجمعة ؟
قال : نعم لهم ما هو اعظم من هذا ، یوم اقیم امیرالمؤمنین (ع) فعقد له رسول الله الولیة فى  اعناق الرجال والنساء بغدیر خم . ( وسائل الشیعه ، 7: 325، ح .5 )
 به امام صادق (ع) گفته شد :
یا مؤمنان غیر از عید فطر و قربان و جمعه، عید دیگرى دارند ؟ فرمود :
آرى ، آنان عید بزرگتر از اینها هم دارند و آن روزى است که امیرالمؤمنین (ع) در غدیر خم بالا برده شد و رسول خدا مسأله ولایت را بر گردن زنان و مردان قرار داد .
2- روز تجدید بیعت
 عن عمار بن حریز قال دخلت على ابى عبد الله (ع) فى  یوم الثامن عشر من ذى الحجة فوجدته صائما فقال لى :
هذا یوم عظیم عظم الله حرمته على المؤمنین و کمل لهم فیه الدین و تمم علیهم النعمة و جدد لهم ما أخذ علیهم من العهد و المیثاق . ( مصباح المتهجد : .737 )
 عمار بن حریز گوید :
روز هجدهم ماه ذیحجه خدمت امام صادق (ع) رسیدم و آن حضرت را روزه یافتم . امام به من فرمود : امروز ، روز بزرگى است ، خداوند به آن عظمت داده و آن روز دین مؤمنان را کامل ساخت و نعمت را بر آنان تمام نمود و عهد و پایمان قبلى را تجدید کرد .

3- عید آسمانى
قال الرضا (ع) : حدثنى ابى ، عن ابیه (ع) قال :
إن یوم الغدیر فى السماء اشهر منه فى الارض . ( مصباح المتهجد : .737 )
 امام رضا (ع) فرمود :
پدرم به نقل از پدرش ( امام صادق (ع) ) نقل کرد که فرمود :روز غدیر در آسمان مشهورتر از زمین است .
4- عید بى  نظیر
 قال على (ع) :
إن هذا یوم عظیم الشأن ، فیه وقع الفرج ، ورفعت الدرج و وضحت الحجج و هو یوم الیضاح والافصاح من المقام الصراح ، و یوم کمال الدین و یوم العهد المعهود ... ( بحارالانوار ، 97: .116 )
على (ع) فرمود :
امروز ( عید غدیر ) روز بس بزرگى است .
در این روز گشایش رسیده و منزلت ( کسانى که شایسته آن بودند ) بلندى گرفت و برهان  هاى خدا روشن شد و از مقام پاک با صراحت سخن گفته شد و امروز روز کامل شدن دین و روز عهد و پیمان است .
5- عید پربرکت
 عن الصادق (ع) :
والله لو عرف الناس فضل هذا الیوم بحقیقته لصافحتهم الملائکة فى کل یوم عشر مرات ...
و ما اعطى الله لمن عرفه ما لیحصى بعدد . ( مصباح المتهجد : .738 )
 امام صادق (ع) فرمود :
به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعى « روز غدیر » را مى  شناختند ، فرشتگان روزى ده  بار با آنان مصافحه مى  کردند و بخشش هاى خدا به  کسى  که  آن روز را شناخته ، قابل  شمارش نیست .
6- عید فروزان
 قال ابو عبد الله (ع) :
...
و یوم غدیر بین الفطر والاضحى  و یوم الجمعة کالقمر بین الکوکب . ( اقبال سید بن طاووس : .466 )
 امام صادق (ع) فرمود :
...
روز غدیر خم در میان روز هاى عید فطر و قربان و جمعه همانند ماه در میان ستارگان است .

7- یکى  از چهار عید الهى
 قال ابو عبد الله (ع) :
اذا کان یوم القیامة زفت اربعة یام الى  الله عز و جل کما تزف العروس الى خدرها :
یوم الفطر و یوم الاضحى و یوم الجمعةو یوم غدیر خم . ( اقبال سید بن طاووس : .466 )
 امام صادق (ع) فرمود :
هنگامى که روز قیامت برپا شود چهار روز بسرعت بسوى خدا مى  شتابند همانطور که عروس به حجله  اش بسرعت مى  رود .
آن روزها عبارتند از :
روز عید فطر و قربان و جمعه و روز غدیر خم .

8- روز کفالت
 عن امیر المؤمنین (ع) قال :
...
فکیف بمن تکفل عددا من المؤمنین والمؤمنات و أنا ضمینه على  الله تعالى الامان من الکفر والفقر

( وسائل الشیعه 7: .327 )
امیر مؤمنان (ع) فرمود :
...
چگونه خواهد بود حال کسى که عهده  دار هزینه زندگى تعدادى از مردان و زنان مؤمن ( در روز غدیر ) باشد ، در صورتى که من پیش خدا ضامنم که از کفر و تنگدستى در امان باشد .
9- روز سپاس و شادى
 قال ابو عبد الله (ع) :
...
هو یوم عبادة و صلوة و شکر لله و حمد له ، و سرور لما من الله به علیکم من ولایتنا ، و انى احب لکم ان تصوموه . ( وسائل الشیعه 7: 328، ح .13 )
 امام صادق (ع) فرمود :
عید غدیر ، روز عبادت و نماز و سپاس و ستایش خداست و روز سرور و شادى است به خاطر ولایت ما خاندان که خدا بر شما منت گذارد و من دوست دارم که شما آن روز را روزه بگیرید

10- روز نیکوکارى
 عن الصادق (ع) :
...
و لدرهم فیه بألف درهم لإخوانک العارفین ، فأفضل على اخوانک فى هذا الیوم  و سر فیه کل مؤمن و مؤمنة . ( مصباح المتهجد : .737 )
 از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود :
یک درهم به برادران با ایمان و معرفت ، دادن در روز عید غدیر برابر هزار درهم است ، بنابرین در این روز به برادرانت انفاق کن و هر مرد و زن مؤمن را شاد گردان .
11- روز سرور و شادى
 قال ابو عبد الله (ع) :
انه یوم عید و فرح و سرورو یوم صوم شکرا لله تعالى . ( وسائل الشیعه 7: 326، ح .10 )
 امام صادق (ع) فرمود :
عید غدیر ، روز عید و خوشى و شادى است و روز روزه  دارى به عنوان سپاس نعمت الهى است .

12- روز تبریک و تبسم
 عن الرضا (ع) قال :
...
و هو یوم التهنئة یهنئ بعضکم بعضا ، فاذا لقى المؤمن أخاه یقول :
«
الحمد لله الذى جعلنا من المتمسکین بولیة أمیر المؤمنین و الائمة (ع) »
و هو یوم التبسم فى وجوه الناس من اهل الایمان ... ( اقبال : .464 )
 امام رضا (ع) فرمود :
عید غدیر روز تبریک و تهنیت است . هر یک به دیگرى تبریک بگوید ، هر وقت مؤمنى برادرش را ملاقات کرد ، چنین بگوید : « حمد و ستایش خدیى را که به ما توفیق چنگ زدن به ولایت امیرمؤمنان و پیشویان عطا کرد » آرى عید غدیر روز لبخند زدن به چهره مردم با ایمان است ...

13- پایه  هاى اسلام
 عن ابى جعفر (ع) قال :
بنى الاسلام على خمس :
الصلوة و الزکوة و الصوم و الحج و الولیةو لم یناد بشى ء ما نودى بالولیة یوم الغدیر . ( کافى 2، 21، ح .8 )
 امام باقر (ع) فرمود :
اسلام بر پنج پایه استوار شده است : نماز ، زکات ، روزه ، حج و ولایت و به هیچ چیز به اندازه آنچه در روز غدیر به ولایت تاکید شده ، ندا نشده است .
14- ولایت جاودانه
 عن ابى الحسن (ع) قال :
ولیة على (ع) مکتوبة فى صحف جمیع الانبیاء ولن یبعث  الله رسولا الا بنبوة محمد و وصیة على (ع). ( سفینة البحار 2: .691 )
 امام کاظم (ع) فرمود :
ولایت على (ع) در کتاب هاى همه پیامبران ثبت شده است و هیچ پیامبرى مبعوث نشد ، مگر با میثاق نبوت محمد (ص) و امامت على (ع).
15- ولایت و توحید
 قال رسول الله (ص) :
ولیة على بن ابى طالب ولیة الله  و حبه عبادة الله و اتباعه فریضة الله و اولیاؤه اولیاء الله و اعداؤه اعداء الله  و حربه حرب الله و سلمه سلم الله عز و جل . ( امالى صدوق : .32 )
 رسول خدا (ص) فرمود :
ولایت على بن ابیطالب (ع) ولایت خداست ، دوست داشتن او عبادت خداست ، پیروى کردن او واجب الهى است و دوستان او دوستان خدا و دشمنان او دشمنان خدایند ، جنگ با او ، جنگ با خدا و صلح با او ، صلح با خداى متعال است .

16- روز ناله نومیدى شیطان
 عن جعفر ، عن ابیه (ص) قال :
ان ابلیس عدوالله رن اربع رنات :
یوم لعن ، و یوم اهبط الى الارض ، و یوم بعث النبى (ص) و یوم الغدیر . ( قرب الاسناد : .10 )
 امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش امام باقر (ع) نقل کرد که فرمود :
شیطان دشمن خدا چهار بار ناله کرد : روزى که مورد لعن خدا واقع شد و روزى که به زمین هبوط کرد و روزى که پیامبر اکرم (ص) مبعوث شد و روز عید غدیر .
17- ولایت علوى دژ توحید
 عن النبى (ص) :
یقول الله تبارک و تعالى
ولیة على بن ابى طالب حصنى ، فمن دخل حصنى أمن من نارى . ( جامع الاخبار : 52، ح .7 )
 پیامبر اکرم (ص) فرمود :
خداوند مى فرماید : ولایت على بن ابیطالب دژ محکم من است ، پس هر کس داخل قلعه من گردد ، از آتش دوزخم محفوظ خواهد بود .
18- جانشین پیامبر
 قال رسول الله (ص) :
 
یا على انا مدینة العلم و انت بابها و لن تؤتى المدینة الا من قبل الباب ... انت امام امتى و خلیفتى علیها بعدى ، سعد من اطاعک و شقى من عصک ، و ربح من تولک و خسر من عادک . ( جامع الاخبار : 52، ح .9 )
 رسول خدا (ص) فرمود :
اى على من شهر علمم و تو درب آن هستى ، به شهر جز از راه درب آن وارد نشوند . ... تو پیشواى امت من و جانشین من در این شهرى ، کسى که اطاعت تو کند سعادتمند است ، و کسى که تو را نافرمانى کند ، بدبخت است ، و دوستدار تو سود برده و دشمن تو زیان کرده است .

19- اسلام در سایه ولایت
 قال الصادق (ع) :
اثافى الاسلام ثلاثة :
الصلوة و الزکوة و الولیة ، لا تصح واحدة منهن الا بصاحبتیها . ( کافى : 2، ص .18 )
 امام صادق (ع) فرمود :
سنگ هاى زیربناى اسلام سه چیز است :
نماز ، زکات و ولایت که هیچ یک از آنهابدون دیگرى درست نمى  شود .
20- على (ع) ، مفسر قرآن
 عن النبى (ص) فى احتجاجه یوم الغدیر :
على تفسیر کتاب الله ، و الداعى الیه ، الا و ان الحلال و الحرام کثر من أن احصیهما و اعرفهما ، فآمر بالحلال و أنهى عن الحرام فى مقام واحد، فأمرت أن آخذ البیعة علیکم و الصفقة منکم ، بقبول ما جئت به عن الله عز و جل فى على امیر المؤمنین و الائمة من بعده ، معاشر الناس تدبروا و افهموا یاته ، و انظروا فى محکماته و لا تتبعوا متشابهه ، فو الله لن یبین لکم زواجره ، و لا یوضع لکم عن تفسیره الا الذى انا آخذ بیده . ( وسایل الشیعه : 18، 142، ح .43 )
پیامبر اکرم (ص) روز عید غدیر فرمود :
على (ع) تفسیر کتاب خدا ، و دعوت کننده به سوى خداست ، آگاه باشید که حلال و حرام بیش از آنست که من معرفى و به آنها امر و نهى کنم و بشمارم . پس دستور داشتم که از شما عهد و پایمان بگیرم که آنچه را در مورد على امیرمؤمنان ، و پیشویان بعد او از طرف خداوند بزرگ آوردم ، بپذیرید .
اى مردم ! اندیشه کنید و آیات الهى را بفهمید ، در محکمات آن دقت کنید و متشابهات آن را دنبال نکنید . به خدا قسم هرگز کسى نداهاى قرآن را نمى  تواند بیان کند و تفسیر آن را روشن کند ، جز آن کسى که من دست او را گرفته  ام ( و او را معرفى کردم ) .

  • محمد هاشمی

  • محمد هاشمی

حدیث اول: توجّـه بـه خــدا

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

اَلْقَصْدُ اِلىَ اللّه ِ تَعـالى بِالْقـُلُوبِ اَبْلَغُ مِنِ اتْعابِ الْجَوارِحِ بِالْأعْمالِ.

(بحـارالانوار 78/364.)

امام جواد علیه السلام فرمودتـوجـه قلبى بـه خـدا، رسـاتر است از زحمت دادن اعضاء و جوارح به عمل.

حدیث دوم: توکّل بر خــدا

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

الثِّقَةُ بِاللّه ِ ثَمَنٌ لِکُلِّ غالٍ وَسـُلَّمٌ اِلى کُلِّ عـالٍ.

(بحارالانوار، 78، 364.)

امام محمد تقى علیه السلام فرموداطمینان و توکل بر خدا بهاى هر چیز گرانقیمت و نـردبان هر مقام بـالا و رفیعى است.

حدیث سوم: قضـاى الهى

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

إذا نَزَلَ الْقَضاءُ ضاقَ الْفَضاءُ.

(بحار 78/364)

امام جواد علیه السلام فرمودآنـگاه کـه قضـاى الهى فرا رسـد، فضا هم بر انسان تنگ مى شـود.

حدیث چهارم: مـواهب الهى

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

... اِنَّ أنْفـُسَنا و َأَمـْوالَنـا مِنْ مَواهِبِ اللّه ِ ألْهَنیئَةِ وَعواریهِ المُسْتَوْدَعَةِ یُمَتـِّعُ بِما مَتـَّعَ مِنْها فیسـُرُورٍ وَ غِبْـطَةٍ وَ یـَأخُذُ ما اَخـَدَ مِنْها فى اَجْرٍ و حِسْبَـةٍ. فَمَنْ غَلَبَ جَزَعُهُ عَلى صَبْرِهِ حَبِطَ أَجْرُهُ وَنـَعـُوذُ بِاللّه ِ مِنْ ذلِکَ.

(تحف العقول، 726.)

امام محمد تقى علیه السلام فرمودهمانا جانها و مالهایمان از موهبتهاى گوارا و امانتهاى سپرده خداوند است، هر چه بخواهد، با خوشحالى وخرسندى از آنها بهره مندمان مى گرداند، و هر چه را که بخواهد، با دادن ثواب و پاداش مى گیرد، آنکه بى تابیش بر تحمل و استقامت وى افزون شود، اجر او از بین رفته است و از این حالت به خدا پناه مى بریم.

حدیث پنجم: دوستى و دشمنى با خـدا

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

لاتَکُنْ وَلیّا لِلّهِ فىِ الْعَلانِیّةِ، عَـدُوّا لَهُ فِى السِّـرِ.

(بحار الانوار 78/365.)

امام جواد علیه السلام فرموداینگونه مباش که در ظاهر با خدا دوستى کنى و در پنـهانى دشـمنى

حدیث ششم: نیـازهاى مـؤمن

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

اَلْمُؤمِنُ یَحْتاجُ اِلى تَوْفیقٍ مِنَ اللّه ِ وَواعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَقَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ(تحف العقول، ص 729.)

امام محمد تقى علیه السلام فرمودمـؤمن به سه چـیز مـحتاج است: ۱ ـ توفیق الهى، که کارها را بخوبى به پیش ببرد. ۲ ـ واعظ درونى که هرلحظه او را پند و انذار دهد. ۳ ـ پذیرش نصحیت کسى که او را پند مى دهد.

حدیث هفتم: تـولىّ و تبـرّى

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

اَوْحَى اللّه ُ اِلى بَعْضِ الأنبِیاءِ: أمّا زُهْدُکَ فی الدُّنیا فَتُعَجِّلُکَ الرّاحَةَ وَامّا انْقِطاعُکَ اِلىَّ فَیُعَزِّزُکَ بی، وَلکِنْ هَلْ عادَیْتَ لی عَدُوّا وَ والَیْتَ لی وَلیّا.

(تحف العقول، ص 726.)

امام محمد تقى علیه السلام فرمودخـداوند به یکى از پیامبران وحـى کرد: امّا زُهد تو، آسایشى را به دنبال دارد که به زودى به تو خواهد رسید، امّا جدایى از دیگران و پیوستنت به من، تو را عزیز خواهد کرد، (اینها براى خودت بود) امّا آیا براى من با دشمنم دشمنى کردى؟ و با دوستم رفاقت کردى؟

حدیث هشتم: هـمراهى با امـامان

عَنْ اِسْماعیلِ بنِ سَهْلٍ قال:

کَتَبْتُ اِلى اَبىجَعفرِالثّانى علیه السلام: عَلِّمِنى شَیْئا إذا أنَا قُلْتُهُ کُنْتُ مَعَکُمْ فِى الدُّنیا وَالآخِرةِ، قالَ: فَـکَتَبَ بِخَـطِّهِ أَعْـرِفْهُ: اَکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ «إنّا أنزَلْناهُ» وَرَطِّبْ شَفَتَیْکَ بِالأسْتِغْفارِ.

(ثواب الاعـمال، ص 197.)

اسماعیل بن سهل گویدخدمت امام جواد علیه السلام نوشتم، چیزى به من تعلیم فرما که اگر آن را بگویم (بخوانم) در دنیا و آخرت با شما باشم. حضرت به خط خود نوشت: سـوره «انا انزالناه» را زیـاد بخـوان و لبهایت به گفتن استغـفار « تـر » باشـد، (یعنى آنقدر استغفار کُنى که هیچگاه لبت خشک نشود).

حدیث نهم: شناخت نعمتهاى پروردگار

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

ما عَظُمَتْ نِعَمُ اللّه ِ عَلى اَحَدٍ إلاّ عَظُمَتْ إلَیْهِ حوائِجُ النّاسِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْکَ الْمَعُونَةَ عَرَّضَ تِلْکَ النـِّعمَةَ لِلزَّوالِ.

(الفصول المهمة 274/275.)

امام جواد علیه السلام فرمودعظمت و بزرگى نعمتهاى الهى بر کسى معلوم نمى شود مگر آنکه مردم از او درخواستهاى بزرگى بکنند و هر کس این سخن (درخواستهاى مردم) را تحمل نکند، (پاسخ نگوید) آن نعمت خداوندى را در معرض نابودى قرار داده است.

حدیث دهم: هشـت حـکمت

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

اَلدّینُ عِزٌّ وَالْعِلمُ کَنزٌ وَالصَّمْتُ نُورٌ وَغایَةُ الزُّهدِ ألوَرَعُ وَلاهَدْمَ لِلدّینِ مِثْلُ الْبِدَعَ وَلااَفسَدَ لِلرَّجُلِ مِنَ الطـَّمَعِ وَبِالرّاعى تَصْلِحُ الرَّعِیـَّةُ وَبِالدُّعاءِ تُصْرَفُ الْبَلِیَّةُ.

(الفصول المهمة 274/275 ؛ مسند امام جواد 246.)

امام جواد علیه السلام فرموددین سرفرازى است، و دانش، گنج است، و سکوت نورى است، و نهایت زهد پاکدامنى است، و هیچ چیز مثل بدعت دین را از بین نمى برد، و هیچ چیز مثل طمع مرد را تباه نمى کند، و به واسطه رؤساء مردم هم اصلاح مى شوند، و بلا به وسیله دعا بر طرف مى گردد.

حدیث یازدهم: توصیه امـام جواد علیه ‏السلام

وَ قالَ لِأبیجَعْفرِالْجَوادُ علیه السلام رَجُلٌ:أوصِنی، قالَ علیه السلام: وَتَقْبَلُ؟ قالَ: نَعَمْ. قالَ:

تَوَسَّدِ الصَّـبْرَ وَاعْتـَنِقِ الْفـَقْرَ وَارْفَضِ الشَّهَواتِ وَخالِفِ الهَوى وَاعْلَمْ أنَّکَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَیْنِ اللّه ِ فـَانْظُرْ کَیْفَ تـَکُونَ.

(تحف العقول، ص 726.)

مردى از امام جواد علیه السلام درخواست نصیحت کرد. حضرت فرمود: مى پذیرى؟ گفت: آرى. فرمودصبر را بالش خودساز، فقر را در آغوش بگیر، لذتهـا را رهـا کن، بـا هـوس مخـالفت کـن ، و بدان که هرگز از دید خداوند بیرون نیستى، پس آنـگاه ببین در چـه حـالتى هسـتى.

حدیث دوازدهم: توصیه‏ هاى امام جواد علیه ‏السلام

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

ثَـلاثٌ یَبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّه ِ تَعالى: کِثْـرَةُ الاْءسْتِغفـارِ وَلِینُ الْجانِبِ وَکَثْرةُ الصَّدَقَةِ. وَثَـلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ لَمْ یَنْـدَمْ: تَرْکُ الْعَجَلةِ وَالمْشَوَرَةِ وَالتَّوَکُّلِ عَلىَ اللّه ِ عِنْدَ الْعَزْمِ.

(الفصول المهمه 274/275)

امام جواد علیه السلام فرمودسه چیز است که اگر در کسى باشد سبب خوشنودى خداست: * زیاد استغفار کردن * و همنشینى خوب * زیاد صدقه دادن و سه چیز است که هرکس دارا باشد پشیمان نمى شود : * پرهیز از عجله و شتاب * مشورت در کارها * توکل بر خدا وقتى تصمیم به انجام کارى گرفت.

حدیث سیزدهم: توصـیه ‏هاى امام جواد علیه‏ السلام

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

لاتُـعاجِلُوا الْأمْرَ قَبْلَ بُـلُوغِهِ فَتَـنْدَمُوا وَلایَطُولَنَّ عَلَیْکُمُ الْأمَدُ فَتَقْسُو قُلُوبُکمْ وَارْحَـمُوا ضُـعَفـاءَکُـمْ وَاطْلُبُوا مِنَ اللّه ِ الرَّحْمَةَ بِالرَّحْمَةِ فیهمْ.

(العقول المهمة 274/275)

امام جواد علیه السلام فرموددر هیچ کارى قبل از آنکه وقتش برسد عجله نکنید که پشیمان خواهید شد و زمان انجام آن طولانى نشود که سنگدل خواهید شد و به ضعیفان رحم کنید، و با این کار رحمت خدا را به دست آورید (یعنى اگر به افراد ناتوان رحم کردید، خـداوند به شـما رحـم خواهـد کرد)

حدیث چهاردهم: توصـیه امام جواد علیه ‏السلام

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

تَأْخیرُالتَّوْبَةِ اغْتِرارٌ وَطُولُ التَسـْویفِ حَـیْرَةٌ وَالاْءعُتِـلالُ عَـلىَ اللّه ِ هَـلَـکَةٌ وَالاْءصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ أَمْنٌ لِمَکْرِ اللّه ِ «وَلایَـأمَنُ مَکْرَ اللّه ِ إلاَّ الْقَومُ الخاسِروُنَ»

(تحف العقول، ص 729.)

امام محمد تقى علیه السلام فرمودتأخیر توبه و پشیمانى، غرور است، و ادامه تأخیر، حیرت و سرگردانى، و امروز و فردا کردن با خدا، هلاکت، و تکرار گناه، ایمنى از مکر خداست، «و از مکر خدا جز زیانکاران ایمن نباشند»(ـ قرآن کریم ـ سوره اعراف، آیه 99.)

حدیث پانزدهم: مسـئولیت گـوش

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

مَنْ اَصْـغى اِلى نـاطِـقٍ فَقَدْ عَبَـدَهُ، فَإنْ کانَ النـّاطِقُ عَنِ اللّه ِ فَقـَدْ عَبَدَاللّه َ، وَاِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبْلِیسَ فَـقَـدْ عَبَـدَ إبْـلیـسَ.

(تحف العقول، ص 726.)

امام محمد تقى علیه السلام فرمودهرکس به گوینده اى گوش دهد (از او حرف شنوى داشته باشد) او را پرستیده، پس اگر گوینده سخن از خدا بگوید، او نیز خدا را عبادت کرده است، و اگر از شیـطان بـگوید، او هم بنده شیطان شده است.

حدیث شانزدهم: کارهـاى خـام

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

إظْهارُ الشَّیْى ءِ قَبْلَ اَنْ یُستَحْکَمَ مَفْسَـدَةٌ لَـهُ.

(تحف العقول، ص 729.)

امام محمد تقى علیه السلام فرمودآشکار کردن هرچیزى پیش از استحکام یافتن، سبـب خـرابى آن خـواهد بـود.

حدیث هفدهم: رضایت و کراهت در امور

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

مَنْ شَهِدَ أمْرا فَکَرِهَهُ کانَ کَمَنْ غابَ عَنْهُ ومَنْ غابَ عَنْ اَمرٍ فَرَضِیَهُ کانَ کَمَنْ شَهِدَهُ.

(تحف العقول 726.)

امام محمد تقى علیه السلام فرمودهرکس در کارى شرکت داشته باشد ولى از آن کار ناراضى باشد مثل کسى است که در آن کار دست ندارد، و آن که غایب باشد و راضى، مانند کسى که در آن کار شریک است.

حدیث هجدهم: روزگار افشـاگر

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

اَلْأیّامُ تَهْتِکُ لَکَ الاَْمْرَ عَنِ الأسْرارِ الْکامِنَةِ.

(بحارالانوار 78/365.)

امام محمد تقى علیه السلام فرمودروزگار از رازهاى نهفته برایت پرده بر مى دارد.

حدیث نوزدهم: گنـاه نابخشـودنى

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

راکِبُ الشَّهَواتِ لاتُسْتَقالُ لَهُ عَثْرَةٌ.

(بحارالانوار 70/78.)

امام جواد علیه السلام فرمودکسى که بر مرکب شهوت سوار است، هیچ لغزشى، از او بخـشوده نمى شود.

حدیث بیستم: امیـدوارى و ناامیـدى

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

مـَنْ أمِـلَ فـاجِـرا کانَ اَدْنى عُقُوبَتِهِ الْحِرْمانُ.

(العقول المهمة 274/275؛ مسند امام جواد 248.)

امام جواد علیه السلام فرمودهر کس به انسان بدکارى امید داشته باشد، کمـترین عقـوبت او محرومیت و نرسیدن به آرزوى خود است.

حدیث بیست و یکم: اطمیـنان بدون آزمایش

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

مَـنْ انْـقادَ اِلى الطُّـمَأْنینَةِ قَبْلَ الْخُـبْرَةِ فَقَدْ عَرَّضَ نَفْسَهُ لِلْهَلَکَةِ وَالْعاقِبَةِ الْمُتِعْبَةِ.

(بحار 71/340.)

امام جواد علیه السلام فرمودهر کس قبل از آزمایش نسبت به چیزى اطمینان پیدا کند (بدون آگاهى اعتماد کند) خودش را در معرض نابودى و عاقبتى دردناک قرار داده است.

حدیث بیست و دوم: عـزّت نفـس

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

عِـزُّ الْمُؤمِـنِ، غِـناهُ عَنِ النّاسِ.

(بحار 75/109.)

امام جواد علیه السلام فرمودعزّت مؤمن در بى نیازى از مردم است (یعنى خود را نیازمنـد خـدا بداند)

حدیث بیست و سوم: هـمراهى با نیـکان

وَ کَتَبَ ابُوجَعفَر الثانى علیه السلام اِلى بَعضِ أولیائِهِ:

اَمّا هذِهِ الدُّنیا فَإنّا فیها مُغْتَرِقُونَ وَلکِنْ مَنْ کانَ هَواهُ هَوى صاحِبِهِ ودانَ بِدینِهِ فَهُوَ مَعَهُ حَیْثُ کانَ، وَالاْخِرَةُ هِىَ دارُالقَرارِ.

(تحف العقول، ص 726.)

امام جواد به یکى از دوستان خود نوشتما همه در این دنیا با هم آشناییم و با هم زندگى مى کنیم ولى هرکس با دوستش همفکر باشد و از مکتب و مرام او پیروى کند، هرجا برود با اوست و خانه همیشگى، آخرت است. (یعنى اگر با ما همفکر باشى و از ما پیروى کنى همیشه با مایى حتى در آخرت).

 

حدیث بیست و چهارم: دوسـتان نـاباب

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

إیّـاکَ وَ مُصـاحَبَةَ الشَّـریرِ فَاِنَّهُ کَالسَّیْفِ یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ ویَقْبَحُ اَثَرُهُ.

(بحار، ج 17، ص 214.)

امام جواد علیه السلام فرموداز رفـاقت با تبـهکار بپـرهـیز که مانند شمشیر، ظاهرى خوب واثرى زشت دارد.

حدیث بیست و پنجم: سـپاس و ناسپاسى

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

کُفْرُ النِّعْمَةِ داعِیَةٌ لِلْمَقْتِ وَ مـَنْ جـازاکَ بِالشـُّکْرِ فَقَدْ أعْطاکَ اَکْثَرَ مِمّا اَخَذَ مِنْکَ.

(الفصول المهمة 274/275)

امام جواد علیه السلام فرمودنـاسـپاسى نعـمت سبب دشمنى اسـت و هرکس پاداش تو را با شکر نعمت بدهد، پـس آنچـه بـه تـو داده اسـت بیش از آن چیزى است که از تو گرفته.

حدیث بیست و ششم: دشـمن شـناسى

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

قَد عاداکَ مَنْ سَتَرَ عَنْکَ الرُّشْدَ اتّبـاعا لِما تـَهْـواهُ.

(بحار الانوار 78/364.)

امام جواد علیه السلام فرمودکسى که به دلخواه تو راههاى رشد و ترقّى را از تو پنهان کند، با تو دشمنى کرده است. (یعـنى اگر با تـو دوسـت باشـد راههاى خیر و صلاح را به تو نشان خواهد داد).

حدیث بیست و هفتم: سـخن تفـرقه انگیز

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

لَوْ سَکَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ.

(الفصول المهمة 274/275)

امام محمد تقى علیه السلام فرموداگر نادان سخن نگوید. مردم اختلاف نمى کنند (سخنان ناآگانه سبب بسیارى از اختلافات است).

حدیث بیست و هشتم: حُسـن نیّت

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

مَنْ لَمْ یَرْضَ مِنْ أخیهِ بِحُسْنِ النِّیَّةِ لَـمْ یَـرْضَ بِالْعَـطِیَّـةِ.

(بحارالانوار 78/364.)

امام جواد علیه السلام فرمودکسى که حسن نیت برادر مؤمن خود را نپسندد هـدیه و بخشش او را نخـواهـد پسندید، (ارزش نیّت خیر از هدیه مادى بهتر است)

حدیث بیست و نهم: حفـاظت

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

اَلتَّحَـفُّـظُ عَلى قَدْرِ الْخَـوْفِ.

(بحار 78/365.)

امام جواد علیه السلام فرمودحفاظت به مقـدار ترس لازم است. (یعنى به مقدارى که خطر وجود دارد حفاظت باید کرد و نه بیشتر و زیاده روى درست نیست).

حدیث سی ام: ثمـره تقـوا

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

لَؤْکانَتِ السَّمواتُ وَالْأرْضُ رَتْقَا عَلى عَبْدٍ ثُمَّ اتَّقىَ اللّه َ تَعالى لَجَعَلَ مِنْها مَخْـرَجا.

(الفصول المهمة 274/285)

امام جواد علیه السلام فرموداگر آسمانها و زمین بر شخصى بسته باشد، ولى تقـواى الهى پیـشه کـند، خداوند گشایشى از آنها برایش قرار مى دهد.

حدیث سی و یکم: صـبر پر مُصیـبت

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

ألصَّبْرُ عَلىَ المُصیبَةِ مُصیبَةٌ لِلشّامِتِ.

(الفصول المهمة 274/275)

امام جواد علیه السلام فرمودتحمّل مصیبت، مصیبتى است بر ملامت گران، ( یعنى اگر انسان در سختیها، صبر پیشه کند، صبر او مصیبتى خواهد بود براى کسى که انسان را سرزنش مى کند ).

 

حدیث سی و دوم:زینـتهاى سـیزده‏ گانه

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

ألعِفافُ زینَةُ الْفَقْرِ وَالشُّکْرُ زینَةُ الْغِنى وَالصَّبْرُ زینَةُ البَلاءِ وَالتَّواضُعُ زینَةُ الْحَسَبِ وَالفَصاحَةُ زینَةُ الْکَلامِ وَالْحِفظُ زینَةُ الرِّوایَةِ وَخَفْضُ الْجِناحِ زینَةُ الْعِلْمِ وَحُسْنُ الْأدَبِ زینَةُ العَقْلِ وَبَسْطُ الْوَجْهِ زینَةُ الکَرَمِ وَتَرکُ الْمَنِّ زینَةُ الْمَعْرُوفِ وَالخُشُوعِ زینَةُ الصَلّوةِ وَالتَّنَفُّلُ زینَةُ القَناعَةِ وَتَرْکُ ما یُعنى زینَةُ الْوَرَعِ.

(الفصول المهمه 274/275)

امام جواد علیه السلام فرمود: * زینت فقر پاکدامنى است * زینت غنى (بى نیازى) شکر است * زینت بلا و سختى صبر است * زینت سخن فصاحت است * زینت روایت حفظ (از برداشتن) است * زینت علم تواضع است * زینت عقل، ادب است * زینت بزرگوار خوشرویى است * زینت نیکوکارى منّت نگذاشتن است * زینت نماز خشوع (توجه قلبى) است. * زینت قناعت انفاق بیش از وظیفه است * زینت ورع ترک خواسته هاست.

حدیث سی و سوم: شـرکت در زشـتی ها

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبیحا کانَ شَریـکا فـیهِ.

(الفصول المهمه 274/275)

امام جواد علیه السلام فرمودهر کس کار زشتى را نیکو بداند، او هـم در آن کار شریـک است.

حدیث سی و چهارم: خواسـتگار دینـدار

عَنِ الْحُسْینِ بْنِ بَشّارِ الواسِطى قالَ:

کَتَبْتُ إلى أبى جَعْفرِ الثّانى علیه السلام أسْأَلُهُ عَنِ النِّکاحِ، فَکَتَبَ علیه السلاممَنْ خَطِبَ إلیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَامانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةً فى الْأرْضِ وَ فَسادٍ کَبیرٍ.

(التهذیب، ج 7، ص 369.)

حسین بن بشار گوید، به امام جواد علیه السلام نامه اى نوشته ام تا در مورد ازدواج از او سؤال کنم، حـضرت در جوابم نگاشتاگر خواستگارى برایتان آمد که از دیانت و امانت او راضى هستید، به او زن بدهید. و اگر او را ردّ کنید (و این دو شرط را در نظر نداشته باشید) سبب فتنه و فساد بزرگى خواهد شد.

حدیث سی و پنجم: خـائن کیـست؟

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

کَفى بِالْمـَرْءِ خِیانَةٌ أنَ یَکُونَ أمینا لِلْخَوَنَةِ.

(بحارالانوار 75/380.)

امام جواد علیه السلام فرموددر خائن بودن شخص همین بس کـه امین خیـانتـکاران بـاشـد، (کسى که امین خیانتکاران باشد، خود خائن است)

حدیث سی و ششم: ضـرورت تخصص در کار

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

مَنْ عَمِلَ عَلى غَیْرِ عِلْمٍ ما یُفْسِدُ اَکْثَرَ مِمّا یُصْلِحْ.

(بحار 78/346.)

امام جواد علیه السلام فرمودهـر کس بـدون آگاهى کـار کـند، بیش از آنکه درست کند، خراب مى کند.

حدیث سی و هفتم: زیـارت قبـور

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

مَنْ زارَ قَبْرَ اَخیهِ الْمُؤْمِنَ فَجَلَسَ عَنْ قَبْرِهِ وَاسْتَـقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَوَضَـعَ یَـدَهُ عَلىَ الْقَـبْرِ وَقَرَأَ «اِنّا اَنْزَلْناهُ فى لَیْلَةِ الْقَدرِ» سَبْعَ مَرّاتٍ أَمِنَ مِنَ الْفـَزَعِ الْأکْبَرِ.

(مسند امام جواد، ص 215.)

امام جواد علیه السلام فرمودهر کس به زیارت قبر برادر مؤمن خود برود و کـنـار قـبر رو بـه قـبـله بنشیـند و دسـت خـود را بـر قـبر بـگذارد و سوره «قدر» را هفت مرتبه بخواند، از عـذاب بزرگ در امـان خواهد بود.

حدیث سی و هشتم: پیـروى از هواى نفس

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

مـَنْ اَطاعَ هـَواهُ اَعْطى عَدُوَّهُ مُناهُ.

(سفینة البحار، ص 728.)

امام جواد علیه السلام فرمودکسى که از هواى نفس خود اطاعت کند آرزوهاى دشمن خویش را برآورده است.

 

حدیث سی و نهم: مــرگ چیست؟

وَ قیل لِمُحمّدِبنِ عَلىٍ علیه السلام:

مَا المَوْتُ؟ قالَهُوَ النَّوْمُ الَّذى یَأْتیکُمْ کُلَّ لَیْلَةٍ اِلاّ اَنَّهُ طَویلٌ مُدَّتُهُ لایُنتَبَهُ مِنْهُ اِلاّ یَوْمَ الْقِیامَةِ.

(بحارالانوار، ج 3، ص 134.)

از حضرت جواد علیه السلام سؤال شد: مرگ چیست؟ در پاسخ فرمودمرگ همان خواب است که هرشب سراغ شما مى آید جز آنکه مـدت خـواب مـرگ طـولانى اسـت و آدمى از آن خواب بیدار نمى شود، جز روز قیامت.

حدیث چهلم: عــمر و عـمل

وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام:

مَوْتُ الاْءنسانِ بِالذُّنُوبِ أکْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأجَلِ وَحَیاتُهُ بِالْبِّرِ أکْثَرُ مِنْ حَیاتِهِ بِالْعُمْرِ.

(الفصول المهمه 274 ـ 275)

امام جواد علیه السلام فرمودمرگ انسان به سبب گناه بیش از مگر با اجل است و زنـدگى به خـاطر نیـکوکارى بیش از زندگى عُمر و سال است (برخى از گناهان سبب کوتاهى عمر وبرخى از کارهاى نیک سبب طول عمر انسان مى شود).

منبع : چهل حدیث « گهرهاى تقوى » علیه السلام‏ ، محمدحسین فلاح زاده

  • محمد هاشمی

ایران استوار،44 سال اقتدار| هدفگذاری‌ تولید سالانه 71 میلیون تن فولاد‌/ دانش فنی کشور در حوزه فولاد پیش از انقلاب کم بود‌

کارشناس اقتصادی گفت: در زمینه دانش فنی و مدیریت فولاد قبل از انقلاب تقریبا پیشرفت چندانی نداشتیم، اما در حال حاضر ظرفیت تولید فولاد در کشور ۴۵ میلیون تن است که با برنامه‌ریزی‌های انجام شده این رقم به ۷۱ میلیون تن خواهد رسید.

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس،‌ صنعت فولاد از صنایع استراتژیک و راهبردی است و هر کشوری که می‌خواهد در مسیر صنعت گام بردارد، باید صنعت فولاد قوی و توسعه‌یافته داشته باشد‌.

این صنعت ماده اولیه صنایع دیگر مانند خودروسازی، لوازم خانگی، صنعت ساختمان،‌پل سازی، سد سازی و صدها صنعت دیگر را فراهم می‌کند، لنابراین به عنوان پیشران صنایع دیگر به شمار می‌رود.

پیش از انقلاب اسلامی و در دوران پهلوی از آن منظر که ‌کشوری صرفا واردکننده بودیم، به توسعه صنایع فولاد توجهی نمی‌شد؛ در این زمینه بهرام عبادپور، کارشناس اقتصاد و فعال در صنعت فولاد‌، به خبرنگار فارس می‌گوید: عملیات اجرایی ایجاد ذوب‌آهن اصفهان جهت تولید فولاد از طریق احیاء سنگ آهن توسط کک زغال‌سنگ از سال 1346 در دشت طبس استان اصفهان آغاز شد که در نهایت در سال 1350 تولید فولاد در ذوب‌آهن اصفهان به بهره برداری رسید.

وی ادامه داد: شرکت ملی صنایع فولاد ایران جهت تولید فولاد از طریق احیاء سنگ آهن به وسیله گاز طبیعی با دو واحد فولاد خوزستان و فولاد بندرعباس (فولاد مبارکه ) در سال 1349 تاسیس شد، واحد فولاد خوزستان در سال 1356 به بهره برداری رسید و عملیات اجرایی تکمیلی به علت وقوع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی با تاخیر و بهره برداری از آن به سال 1370 موکول شد.

کارشناس صنعت فولاد‌ تصریح کرد: فولاد بندرعباس در سال 1358 با مصوبه شورای انقلاب به شهر مبارکه اصفهان منتقل و تحت نام فولاد مبارکه فعالیت‌های اجرایی آن ادامه یافت؛ قابل ذکر است که بعد از انقلاب اسلامی دو شرکت ذوب‌آهن ایران و صنایع فولاد ایران در هم ادغام شده و شرکت ملی فولاد ایران تاسیس شد و این کل فولاد ایران در قبل از انقلاب به شمار می‌رود.

عبادپور در مورد وضعیت کنونی صنعت فولاد در ایران گفت: الان واحدهای تولید فولاد شامل فولاد خراسان در نیشابور، فولاد هرمزگان در بندرعباس ، فولاد چادرملو و فولاد ارفع در اردکان یزد، فولاد گل گهر در گل گهر سیرجان ، فولاد زرند کرمان و فولادهای هشتگانه در نقاط مختلف کشور از جمله قاین ، سبزوار، سپید دشت چهارمحال، نیریز فارس ، میانه، بافت کرمان ، شادگان خوزستان و بافق یزد قرار دارند.

وی در مورد تولید فولاد آلیاژی در کشور بیان ‌کرد: همچنین دو واحد فولادی جهت تولید فولادهای آلیاژی یکی در اصفهان به ظرفیت سالانه 60 هزار تن و دیگری در یزد به نام شرکت فولاد آلیاژی ایران با ظرفیت سالانه 240 هزارتن در حال حاضر بهره‌برداری می‌شوند، اما در حال حاضر ظرفیت تولید فولاد در کشور ۴۵ میلیون تن است که با برنامه‌ریزی‌های انجام شده، این ظرفیت به ۷۱ میلیون تن خواهد رسید.

کارشناس اقتصادی در مورد وضعیت تکنولوژی تولید فولاد و وابستگی این صنعت مادر به کارشناسان خارجی قبل و بعد از انقلاب نیز گفت: در زمینه دانش فنی و مدیریت فولاد قبل از انقلاب تقریبا پیشرفت چندانی نداشتیم و پهلوی تکنولوژی تولید فولاد را از شوروی سابق آورد، اما امروز هم تکنولوژی تولید فولاد و هم تجهیزات فولادی را در کشور با هم داریم و صنعت مهم فولاد به دست متخصصان داخلی اداره می‌شود و بسیاری از قطعات و تجهیزات داخلی‌سازی شده‌اند

  • محمد هاشمی

  • محمد هاشمی

جمعه‌ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
 

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد
 

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد
 

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
 

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

می خرم از پسرک هر چه تفأل دارد
 

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
 

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد
 

سیدحمیدرضا برقعی

  • محمد هاشمی

میلاد پیامبر اکرم (ص)

پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص)، آخرین پیامبر الهی در جامعه مُشرک شبه جزیره عربستان به دنیا آمد. در تاریخ میلاد پیامبر (ص) اقوال بین مسلمانان وجود دارد. عموم سیره نویسان معتقدند، تولد پیامبر گرامی (ص) در عام الفیل، در سال 570 میلادی بوده است. زیرا آن حضرت به طور قطع، در سال 632 میلادی در گذشته است، و سن مبارک او 62 تا 63 بوده است. بنابراین، میلاد پیامبر در حدود 570 میلادی خواهد بود. اکثر محدثان و مورخان بر این قول اتفاق دارند که تولد پیامبر، در ماه «ربیع الاول» بوده، ولی در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدثان شیعه این است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیع الاول، روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به دنیا گشود، و مشهور میان اهل تسنن این است که ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.[1] درباره روز تولد پیامبر اسلام(ص) میان علمای شیعه و اهل سنت دو دیدگاه اصلی وجود دارد: دوازدهم ربیع الاول و هفدهم ربیع الاول. یکی از علت های مهم این اختلاف نظر این است که اختلاف در رویدادهای تاریخی، از همان آغاز وجود داشته و امری عادی و طبیعی است.

هفته وحدت و همدلی

فاصله میان این دو تاریخ، دوازدهم ربیع الاول و هفدهم ربیع الاول به عنوان «هفته وحدت» نامیده شده است. در هفته وحدت که بر محور پیامبر وحدت آفرین و ولادت خجسته او شکل گرفته است. میثاق ها مستحکم و پیمان ها، استوارتر می گردد و خون ها در هم می جوشد و دست ها و بازوها در هم قرار می گیرد و چهره ها بر یکدیگر لبخند پیروزی و صفا می زند، همه اقشار باهم اند و امت اسلامی سرود وحدت، سر می دهند. گرامی باد هفته وحدت، که همه نور و سرور است مایه انسجام ملت و فشردگی صفوف و بازدارنده جامعه از گسست و پراکندگی و رو در رویی که خواست دشمن است. گرامی باد هفته وحدت، که «پیام رسالت» و «ندای امامت» را به گوش انسان ها می رساند و در متن تاریخ و بستر زمان، جاودانه می سازد. هفته وحدت، چترتی مبارک، از شعور و شور و ایثار و فداکاری و اخوت و صمیمیت بر سر مردم می گشاید، الهام می بخشد، آرامش می دهد، روح پرور است و دل انگیز و زداینده کینه ها و کدورت ها و خودخواهی ها و خودبینی ها. هفته درس آموزی از کلاس معلم بشریت، حضرت ختمی مرتبت(ص) است که بر برکت میلادش، چهره جهان دگرگون شد و شرک ها و نفاق ها به یکرنگی گرایید و خصومت های چندین ساله به «اخوت اسلامی» مبدل گشت و مهاجر و انصار، برادر شدند و عرب و عجم و سیاه و سفید، یار و برادر گشتند. نعمت الهی در سایه میلاد پیامبر نور، بر مردم تکمیل شد و مردم «راه» را از «چاه» باز شناختند و در سایه هدایت های آن رسول وحدت و برادری، از «ضلالت» به «هدایت» و از «ظلمت» به «نور» و از «تفرقه» به «وفاق» رسیدند. اکنون نیز که پیش از چهارده قرن از آن تاریخ می گذرد، هم خاطره آن میلاد، شکوه آفرین و الفت بخش است، هم «وحدت» به صورت یک نیاز اساسی برای امت محمدی(ص)، چهره می نماید.

وحدت توصیه الهی در قرآن کریم

خداوند در قرآن تمامی پیروان ادیان توحیدی را به وحدت بر اساس مشترکات فرا می خواند. آیات فراوان در قرآن هست که تاکید بر وحدت مسلمانان و یکپارچگی آنان دارد. از نظر عقل و منطق هم، کسانی که خداوند را، پیامبرش را و کتاب پیامبر را قبول دارند؛ باید در یک جبهه واحد باشند. هر کتاب آسمانی مسلمانان، به همان اندازه که بر روی وحدت آنان تاکید شده، از تفرقه و جدایی میان مسلمانان نهی شده است. قرآن کریم دراین باره می فرماید: وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَیَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا.[2] همگی به رشته دین خدا چنگ زده، به راه های متفرق نروید و به یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید و خدا در دل های شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف خداوند همه، برادر دینی یکدیگر شدید، و در صورتی که در پرتگاه آتش بودید، خدا شما را نجات داد. همان گونه که با اتحاد قطرات آب، جوی های آب، و با به هم پیوستن جوی های کوچک به همدیگر، رودخانه ای عظیم ایجاد می شود، با اتحاد انسان ها نیز صف های بزرگی به وجود می آید که پشت هر دشمنی را می لرزاند و او را به وحشت می اندازد. اتحاد را می توان، نخ تسبیحی دانست که مهره ها را در کنار هم نگه می دارد و ارتباط منظمی بین آنها برقرار می سازد و آنها را از پراکندگی، دورافتادگی و گم شدن حفظ می کند و اگر این نخ پاره شود، انسجام مهره ها گسسته می شود و هر کدام به جانبی خواهد رفت.

«وحدت به معنای یگانه شدن، یکتایی و یگانگی است»[3] و «وحدت مسلمین، به معنای یگانگی و هماهنگی مسلمانان در سایه توحید و نبوت و قرآن و تکیه ننمودن آنها بر ممیّزات مذهبی و قومی است. همان امری که مجد و عظمت و شوکت آنان در گرو آن است و همان چیزی که پیامبر و قرآنِ مسلمانان با لحنی بلیغ و بیانی رسا، پیروانِ خود را بدان دعوت می کند».[4]

دعوت اسلام به وحدت و انسجام

اسلام، جهانیان را به صلح و هم بستگی دعوت می کند و این یگانگی، سنگ بنیان اسلام بود که توانست آن را طی چهارده قرن، در برابر عوامل بنیان شکن نگاه دارد. در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام، تفرقه و دو دستگی میان مذاهب و ملت های اسلامی، از مسائل پیچیده و بنیان برافکنِ جوامع اسلامی بوده و همین عامل، خسارت های مادی و معنویِ جبران ناپذیری بر پیکر امت واحد اسلامی وارد کرده است. علی (ع) از اصحاب خود به دلیل تفرقه گلایه می کند و می فرماید: «به خدا سوگند! این واقعیت قلب انسان را می میراند و دچار غم و اندوه می کند که شامیان در باطل خود وحدت دارند و شما در حقّ خود متفرق اید.»[5] ایشان در جای دیگر می فرماید: «از پراکندگی بپرهیزید که انسانِ تنها، بهره شیطان است؛ آن گونه که گوسفندِ تنها، طعمه گرگ خواهد بود».[6]

اگر سخن از انسجام اسلامی می شود به این معناست که ملّت های منطقه اسلامی باید پیوندهای خود را چنان مستحکم و استوار کنند که راه نفوذ دشمن بسته شود. در کاربرد عربی، این واژه در جایی به کار می رود که شما لیوان آبی را با جوهری مخلوط و آمیخته کنید؛ به گونه ای که نوعی هم رنگی در آن نمودار گردد. اگر شخصی با شخصی دیگر در اندیشه و تفکر مشترک شد، گفته می شود که آرا و انظار آن دو با یک دیگر منسجم است؛ هرچند تفاوت های نامحسوسی نیز دیده می شود. این تفاوت ها در آن حد و اندازه نیست که بتواند دوگانگی میان آن را بنمایاند. گونه ای از یگانگی در میان دو چیز منسجم یافت می شود که جدایی میان آن دو کاری سخت و دشوار و گاه غیرممکن است. ملّت های اسلامی باید برای رسیدن به انسجام تلاش کنند. این وظیفه ای است که دین اسلام و قرآن بر گردن ایشان نهاده است. با آنکه آداب و رسوم و فرهنگ های هر ملّتی با ملّت دیگر تفاوت دارد، ولی به جهت مشترکات کلان فرهنگی و هدفی، این ملّت ها می توانند به انسجام دست یابند. امت اسلام، در عین آنکه ترکیبی از ملّت ها و نژادهای متعدد و متنوع است، از انسجامی برخوردار می باشد که این خرده فرهنگ ها را با یکدیگر یگانه می سازد. این همان چیزی است که در قرآن از آن با عنوان صبغه الله و رنگ الهی یاد شده است.

دلایل پیدایش اختلاف بین ملّت ها

از اینجا دانسته شد که عوامل مقوم ملّت و تشکیل دهنده دولت های ملّی چیزی جز هدف، روش، تجربیات و فرهنگ مشترک نمی باشد. اما سخن در این است که اگر ما هدف همه اجتماعات را رسیدن به سعادت، یعنی آرامش و آسایش بدانیم، اختلاف ملّت نمی تواند به مسأله اختلاف در اهداف بازگردد. پس علّت اختلاف ملل و ایجاد ملّت ها و نیز دولت های ملّی چیست؟

بی گمان اختلافات روشی مهم ترین علّت و عامل ایجاد ملت ها و واگرایی گروهی، و هم گرایی گروه دیگر انسانی است؛ یعنی با آنکه انسان ها هدف مشترکی در ایجاد اجتماعات دارند و همگی رسیدن به سعادت، آرامش و آسایش را علت غایی آن می دانند، به جهت اختلافات جغرافیایی و شرایط زیستی و زیست محیطی هر گروهی از اجتماعات انسانی می کوشد تا روش ویژه ای برای رسیدن به این هدف بجوید. این گونه است که هر اجتماعی از تجربیات مشترکی سود می برد و در پی این تجربیات مشترک است که ملّت از فرهنگ خاصی برخوردار می گردد؛ تجربیات و فرهنگ خاصی که در شرایط زیستی و جغرافیایی دیگر پدیدار نمی گردد. همچنان که انسان ها از تنوع غذایی برخوردار می گردند و با توجه به موهبات زمینی سرزمین خود از الگوهای غذایی خاصی پیروی می کنند، دارای فرهنگ خاص پوششی، رفتاری و خلق وخو می شوند که موجبات جدایی ایشان از دیگران را سبب می شود. مردمانی که در کوهستان زندگی می کنند حتی در گام برداشتن با کسانی که در دشت ها و جلگه ها زندگی می کنند تفاوت دارند. این گونه است که خرده فرهنگ ها نیز پدیدار می گردد. آنچه ملّتی به مفهوم جدید را می سازد الگوهای مشترک زیستی و فرهنگی عام و فراگیر است که از آن به فرهنگ عمومی ملّت یاد می کنند که در کنار خرده فرهنگ ها از اصالت و تأثیرگذاری بیشتری سود می برد.

بنابراین ملّت ها، مردمانی هستند که به جهت ویژگی های زیستی و زیست محیط و عوامل بیرونی از روش، تجربه و فرهنگ خاصی سود می برند که آنان را از دیگران متمایز می سازد.

آثار انسجام اسلامی

قرآن برای انسجام اسلامی آثار چندی را برمی شمارد که مهم ترین آن ها همان هدف اصلی تشکیل خانواده کوچک و بزرگ (ملّت) و ایجاد دولت می باشد. هدف از انسجام اسلامی در وهله نخست رسیدن به آرامش و آسایش است که قرآن نیز بر آن تأکید می ورزد (آل عمران/ 103؛ انعام/ 65)؛ چنان که برچیده شدن زمینه سلطه بیگانگان و استعمارگران مهم ترین هدف وحدت و انسجام اسلامی شمرده شده است (قصص/ 4) و قدرت و هیمنه مؤمنان را افزایش می دهد (انفال/ 46).

 این اهداف جز با تأکید بر عوامل ایجادی آن پدیدار نخواهد شد. ازاین رو بر مسلمانان است که بر اصول دین اسلام تأکید ورزند و به ریسمان الهی (قرآن و پیامبر) چنگ زنند و از آن دور نشوند (آل عمران/ 103؛ نساء/ 59)، حقوق برادری را رعایت کنند، عیب یکدیگر نجویند، در حق یکدیگر گمان باطل نبرند (حجرات/ 11و 12)، امر به شایسته و معروف نمایند، از کار زشت و ناهنجار پرهیز کنند و دیگران را نیز باز دارند (آل عمران/ 104). این موارد و عوامل دیگری را قرآن برای رسیدن به انسجام اسلامی بیان کرده است که بدون آن ها نمی توان رنگ یک رنگی را دید و به امنیت، آرامش و آسایش دست یافت. باشد تا با تحقق بخشیدن به این تسمیه مقام معظم رهبری، یعنی اتحاد ملّی و انسجام اسلامی، به اهداف اصلی جامعه و اجتماع انسانی دست یابیم و رنگ و روی آسایش و آرامش را در کره خاکی زمین ببینیم و از صلح و صفا برخوردار گردیم.

اتحاد و وحدت مسلمانان در عصر حاضر

در دنیای امروز، حضور بیش از یک میلیارد مسلمان و پیشرفت و تعالیِ بی سابقه بعضی از کشورهای اسلامی، به ویژه کشور ایران، زنگ خطری را برای استکبار جهانی به وجود آورده است و به یقین آنها آرام نخواهند نشست. دشمنان که از آغاز ظهور اسلام از این امتِ واحد ضربه های سنگینی خورده اند، در صورت غفلت مسلمانان، از اختلاف های آنان سود خواهند جست و به آن دامن خواهند زد. دوری از اسلام اصیل و قرآن کریم، تعصب و لجاجت بدون برهان و منطق، قومیت گرایی و نژادپرستی، دنیاگرایی و نیز تفرقه انگیزی قدرت های بزرگ به منظور سلطه بر مسلمانان و منابع مالی و فکری آنها را می توان بخشی از دلایل بروز اختلاف در میان مسلمانان دانست. در جهان اسلام، هر کس به دنبال وحدت مسلمانان باشد و در این راستا مجاهدت نماید، کاری خدایی انجام می دهد و در نقطه مقابل، هر کس با هر انگیزه و دلیلی به دنبال ایجاد تفرقه در میان مسلمانان باشد، کاری شیطانی انجام می دهد. تبعیت از کانون واحد و قرارگاه معین، یکپارچگی ایجاد می کند. موفقیت ها برای پیروان یک مکتب، با وحدت آنان به دست می آید. مسلمانان دارای اصول، مبانی و اهداف مشترک هستند. اگر با وجود برخورداری از کثرت جمعیت و تمامی مواهب الهی، گرفتار مصیبت ها و عقب ماندگی ها و فلاکت ها شده اند، دلیل اصلی آن در عدم پایبندی عملی به این اصول و مبانی است. دلیل اصلی مشکلات در جهان اسلام، تفرقه و عدم تبعیت و پیروی از آن کانون واحد و قرارگاه اصلی است.

ایران اسلامی، منادی وحدت

طرح اندیشه وحدت جهان اسلام، از جمله دغدغه های فکری دیرینه و اساسی حضرت امام خمینی (ره) بود که در طول دوران فعالیت اجتماعی و سیاسی خود، چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه بعد از آن، لحظه ای از این موضوع غفلت نکرد. نام گذاری هفته وحدت، تشکیل کنفرانس ها و سمینارهای بین المللی وحدت اسلامی، و تأسیس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به فرمان مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای مدّ ظلّه العالی، بهترین شاهد گویا بر این مدعاست که جمهوری اسلامی ایران، همواره منادی راستین وحدت و اتحاد در جهان می باشد. کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، یکی از بزرگ ترین تجلی گاه های وحدت مسلمانان و ارزنده ترین همایشِ جهانیِ دانشمندان و اندیشمندانِ مذاهب اسلامی است که همه ساله برگزار می شود.

ضرورت وحدت و اتحاد فراگیردر جهان اسلام

در زمان حاضر جریان تکفیر، بیشترین دشمنی را با موضوع وحدت در جهان اسلام به صورت عملی انجام می دهد. جریان تکفیر به شکل امروزی، به طور قطع ساخته دست استعمارگران و صهیونیزم بین الملل است. این جریان که در قالب گروه های تروریستی در سال های اخیر فعال شده، بیشترین ضربه را بر اسلام و مسلمین وارد ساخته است. گروه های تکفیری همانند داعش، کارکردی جز جلوگیری از وحدت مسلمین در راستای تامین منافع دشمنان اسلام ندارند. بر همین اساس است که دشمنان به تقویت آنان می پردازند. تصریح ترامپ مبنی بر اینکه، آمریکا موسس داعش است، نشان می دهد که آمریکایی ها و صهیونیست ها، چگونه از وحدت مسلمین وحشت دارند و برای جلوگیری از این وحدت، برای ایجاد اختلاف، جنگ و کشتار در جهان اسلام به دست خود مسلمانان، سرمایه گذاری می کنند. متاسفانه در داخل جهان اسلام، خاندانی که مدعی خادم حرمین شریفین است، پرچمدار این تفکر تکفیری وهابی می باشد. بررسی ها در دهه های اخیر نشان می دهد، رژیم آل سعود بیشترین خدمات را به بیگانگان و دشمنان مسلمانان داشته است. اگر بپذیریم که تنها راه رهایی مسلمانان از وضعیت اسف بار کنونی، رسیدن به وحدت و غلبه بر اختلافات است، باید یک نهضت فکری – فرهنگی در جهان اسلام علیه جریان تکفیر به راه افتد. مسلمانان باید به صورت یکپارچه علیه این تفکر و اندیشه انحرافی تفرقه افکن قیام کنند. برای شکل گیری این نهضت فکری – فرهنگی، علما، نخبگان و خواص در جهان اسلام، مسئولیتی بس سنگین بر عهده دارند. داعش از بعد نظامی در منطقه و خصوصا کشورهای عراق و سوریه شکست خورد و به تاریخ پیوست. اگر فکر و اندیشه داعش فرونریزد، روزی دیگر و در جایی دیگر، این اندیشه انحرافی در جهان اسلام، حمام های خون به راه خواهد انداخت. دشمنان مصمم هستند از این تفکر انحرافی برای ضربه به اسلام و مسلمین استفاده مستمر داشته باشند. تنها راه ناکام ساختن دشمنان، خشکاندن ریشه های این تفکر و اندیشه ضد وحدت در جهان اسلام است. با اتحاد و انسجام به دعوت قرآن و اسلام با شعار «وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ»[7] در هفته وحدت جامه عمل بپوشانیم تا در تمام عرصه ها پیروز میدان باشیم.

پی نوشت ها


[1] مقریزی، در «الامتاع»، ص 3، همه اقوالی را که در روز و ماه و سال تولد آن حضرت وجود دارد، آورده است.

[2] آل عمران/103

[3] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج 14، ص 20453.

[4] حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج 5، ص 321.

[5] نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، خطبه 27، ص 51.

[6] همان، خطبه 127، ص 171.

[7] آل عمران/103

  • محمد هاشمی

پیاده روی اربعین از چنان جاذبه ای برخوردار است که افرادی از تمام سطوح جامعه را به سمت خود جذب کرده و هر سال این جاذبه پر رنگ تر می شود. دکتر حسن نیلی استاد تمام دانشگاه شیراز یکی دو سالی است که توفیق شرکت در پیاده روی اربعین را می یابد. ایشان معتقد است که این یکا تجربه منحصر به فردی است که هر کس باید خود را در این مسیر قرار دهد، تا از نسیم سحرگاهانی در مسیر پیاده روی می وزد و بوی بهشت می دهد، بهره مند گردد و نمی توان همه ابعاد معنوی و ملکوتی این واقعه عظیم را در غالب متن و یا بصورت تصویر منتقل نمود. و به قول وی  "حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی". ولی از آنجا که ایشان به عکاسی علاقه مند است، همیشه دوربین خود را به همراه می‌برد تا شاید از دریچه دوربین بتواند هم نوای کاروان اربعین گردد و مخاطبینی را در دوردستهای جغرافیا با این حرکت الهی هم نوا نماید. به پیوست تعدادی از تصاویر تهیه شده توسط ایشان ارائه می شود. همچنین در مسیر پیاده روی نجف تا کربلا متنی را نگاشته که به فهم ابعاد معنوی پیاده روی اربعین کمک می کند. وی با در کنار هم قرار دادن برخی از آیات قرآن کریم و همچنین بهره گیری از زیارات و ادعیه عباراتی که نگاشته و ترکیب جالبی را رقم زده که از ابعاد معنوی این حرکت رمز گشایی می نماید. مجموعه ای که ایشان تحت عنوان یک گام تا ملکوت در حال تدوین است، بخش هایی از آن در سایت رویش نیوز برای مخاطبین ارائه می شود.

اربعین یعنی حدیث عشق را بازخوانی کردن، اربعین یعنی از کثرت به وحدت رسیدن، اربعین یعنی حرکت همه هستی به سمت یک نقطه، و آن نقطه ای است که در آنجا "سبب متصل بین زمین و آسمان" قرار دارد. اربعین یعنی جنگ نرم امام حسین (ع) بر علیه تمامی ظلمه تاریخ. اربعین یعنی میعادگاه اصحاب الصراط السوی (طه 135). اربعین یعنی "کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً". اربعین یعنی استمرار و تحقق شعار "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا". اربعین یعنی: ای آب فرات از کجا می آیی؟ ناصاف ولی چه با صفا می آیی، خود را نرساندی به لب خشک حسین، دیگر زچه رو به کربلا می آیی؟؟!! اربعین یعنی یا لیتنا کنا معک. اربعین یعنی امواج دریا را همیشه در خروش دیدن. اربعین یعنی "فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ  (هود 112)"، اربعین إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُو  (فصلت 30
). اربعین یعنی سخن خداوند خطاب به ملائکه که إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره 30) اربعین یعنی ملائکه الهی به حیرت نشستن. اربعین یعنی لبیک یا حسین (ع). اربعین یعنی اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ؛. اربعین یعنی انی معکم من المنتظرین. اربعین یعنییک گام تا ملکوت. اربعین یعنی سری بر نیزه ای منزل به منزل، به همراهش هزاران کاروان دل. اربعین یعنی "ای قوم به حج رفته کجائید کجائید، معشوق همین جاست بیاید بیاید". اربعین یعنی تحقق "اهدنا الصراط المستقیم". اربعین یعنی؛ "آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد، کاش می آمد و از دور تماشا می کرد".

اربعین یعنی آنکه، مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما  غافل از اینکه خدا هست در اندیشه ما

alt

اربعین یعنی خورشید را از پشت ابر دیدن

 

alt

اربعین یعنی پرچم قیام حسینی را همیشه برافراشتن

 

alt

اربعین یعنی جمع شدن همه جهانیان در زیر خیمه حسینی

 

alt

اربعین یعنی: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى سبا 46

یک یک و دو دو برای خدا قیام کردن

 

alt

اربعین یعنی: علم از دست نینداختن

 

alt

اربعین یعنی: یاد بوسه بر رگهای بریده را زنده نگه داشتن

 

alt

اربعین یعنی:لاله این چمن آغشته به رنگ است هنوز

علم از دست نیانداز که جنگ است هنوز

 

alt

اربعین یعنی، حرکت همه هستی به سمت یک نقطه

 

alt

اربعین یعنی: ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست، عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

 

alt

اربعین یعنی: یک گام تا ملکوت

  • محمد هاشمی

اربعین حسینی چشمه جوشان حیات بشری و مجمع وحدت فلاح و رستگاری است.

ثواب گام های زائران اربعین در مسیر کربلا معنی حقیقت اثربخشی اسلام ناب محمدی است.

راهپیمایی اربعین، آمریکا و اسرائیل را بیچاره کرده است.

اربعین عامل حرکت پرقدرت جبهه مقاومت در منطقه و بلکه دنیا است.

اربعین بلوغ معارف حسینی برای احیای امر به معروف و نیهی از منکر است.

 

  • محمد هاشمی

پاسخ این شبهه از سروش را می‌خواهم: «درس‌هایی از عاشورا برای زندگی امروز - واقعه عاشورا نباید به ما نفرت افکنی را یاد بدهد، این را باید پاک کنیم ... این دینداری عوضی است»

بخش اعتقادات شیعه تبیان

عاشورا

در متن سؤال از بیان سروش اضافه شده: «... این که غیر خودت، همه را مغضوب خداوند بدانی، اشتباه است، این دینداری عوضی است. باید از عاشورا باید درس ایستادگی، عشق، مروت و شجاعت و اعمال فرا فقهی بگیریم»

پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): همین تحریف‌ها سبب پیدایش دینداری عوضی شد و همین دین‌داری عوضی سبب ایجاد اعوجاج و انحراف در اذهان عمومی مسلمین گردید. بدیهی است که اگر «دینداری عوضی» نبود و همه به همان اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله ایمان آورده و یا دست کم تسلیم (مسلمان) می‌شدند، نه فرق امیرالمؤمنین علیه‌السلام شکافته می‌شد، نه جگر امام حسن علیه‌السلام پاره پاره می‌شد و نه امام حسین علیه‌السلام به مسلخ کشیده می‌شد. جریان‌های انحرافی که کارشان عاقبت به امام کشی رسید، هیچ یک بی‌دین نبودند، همه اهل نماز و حج و حتی جهاد بودند، اما دینداری‌شان عوضی شده بود. چرا که اساساً شناخت و باورشان از دین عوضی بود.

الف – در انسان «محبت و عشق» ریشه هر حرکتی است و در مقابلش «دشمنی و بغض» قرار دارد که سبب تحرکات دیگر می‌شود. گرایش و پرهیز هر دو لازمه حیات و رشد است. چنان چه در حیوان نیز «شهوت و غضب» غریزی، مادی و حیوانی ریشه حرکات است. این دو بال، باید هر دو برای پرواز سالم و قوی باشند. از امام صادق علیه‌السلام پرسیدند: «آیا حبّ و بغض جزو ایمان است؟» فرمودند: «اصلاً ایمان چیزی جز حبّ و بغض نیست». – حبّ لله و بغض لله یعنی ایمان.

پس هر کس گمان می‌کند که بدون «بغض» می‌تواند صرفاً «حبّ» داشته باشد و بدون دشمن‌شناسی و دشمنی با دشمن، می‌تواند «دوست شناس» و سراسر محبت و عشق باشد، دروغ گفته می‌گوید و خود و دیگران را فریب می‌دهد. و اساساً همین حرف‌هایش نیز از دوست داشتن دشمن و نیز دشمن داشتن اسلام و مسلمین نشأت می‌گیرد.

محبت و دشمنی، فقط اختصاص به اسلام یا اهل بیت (ع) ندارد که اینها این گونه در تلاش‌اند تا بغض مسلمانان و شیعیان را نسبت به دشمنان کم‌رنگ کرده و به آنها القا کنند که همیشه باید دشمن را دوست بدارید، مقابل غضب‌اش لبخند بزنید و گُل و بلبل و کیک و شرینی را سپر تیرهای مسموش نمایید، و اگر روبرو شدید، هدیه‌ی باز شکاری یا قالیچه ابریشمی یادتان نرود.

مگر می‌شود کسی عقل را دوست داشته باشد، اما با جهل دشمن نباشد – سلامتی را دوست داشته باشد، اما با بیماری دشمن نباشد – امنیت روحی، روانی، جسمی، فردی و اجتماعی را دوست داشته باشد و مخل امنیّت را دشمن نداند؟!

ب – توجه به دوست، بدون توجه به دشمن و نیز محبت به دوست، بدون دشمنی و بغض نسبت به دشمن، حرف یا تاکتیک جدیدی نیست که آقای سروش مطرح کرده باشد. دست کم می‌دانیم که بنیانگذار این سیاست (به ویژه علیه اسلام)، شخص معاویه لعنة‌الله علیه بود.

پس از استقرار حکومت ظلمش بر مدینه و شهادت امام حسن علیه‌السلام، به او گفتند که دیگر جهان اسلام یک پارچه در اختیار ماست و کسی باقی نمانده است، حال چه کنیم؟ آیا اعلام کنیم که اسلام تعطیل و تمام شد یا خیر؟ اگر خود را مسلمان بخوانیم، قاعدتاً نماز جماعت و جمعه و نیز وعظ و منبر و خطبه ادامه خواهد داشت و این می‌تواند بیدار کننده و خطرناک باشد، اما اگر خود را کافر بنامیم، ممکن است مردم مسلمان بر ما بشورند؟! معاویه پس از تأملی گفت: «خیر. نماز و خطبه و ... هم چنان بر پا باشد. منتهی به وعاظ بگویید که بر بالای منبر، هر چه دلشان خواست می‌توانند از خدا بگویند، اما حق ندارند کلمه‌ای از کفر و کافر حرف بزنند».

دقت شود که نگفت از خدا و اسلام و قرآن نگویید، بلکه گفت از آنها بگویید، اما از کفر و کافر نگویید! بدیهی است مسلمانانی که ندانند مشخصات، ویژگی‌ها، اخلاق، مواضع و رفتار کفار و تاکتیک‌های دشمن که هدفی جز نابودی آنها ندارد چگونه است، هیچ وقت دشمن شناس نخواهند بود و به معاویه و یزید نیز «امیرالمؤمنین» خواهند گفت. الی یوم القیامة.

ج – اگر آقای سروش و سایر طرفداران این عقیده، کمی – فقط کمی آیات قرآن کریم را از رو بخوانند، متوجه می‌شوند که سراسر دشمن‌شناسی و توصیه و تذکر به برحذر بودن و مقابله و ستیز با دشمن (عدوّ) است. آیا بدون دشمن شناسی و نیز بغض نسبت به دشمن، می‌توان این اوامر، نواهی و تذکرات را محقق نمود؟!

آیا آقای سروش و امثال ایشان در قرآن کریم نخوانده‌اند که اولین ویژگی یک مسلمان و کسی که با پیامبر اکرم صلوات الله و آله می‌باشد، نماز و روزه و اظهار فضل نیست، دعا، ذکر، وعظ، کتابت و تدریس هم نیست، بلکه «دشمنی و شدت با کفار» است؟

«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ ...» (الفتح، 29)

ترجمه: محمد [ص] پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سخت‌گیر (شدید) [و] با همدیگر مهربانند.

البته اسلام و قرآن آنها، با آن چه خداوند متعال نازل نموده است، بسیار متفاوت و حتی مغایر است، هر چند ظاهری شبیه دارند.

د – آقای سروش در این افاضات می‌فرماید: «از عاشورا باید درس ایستادگی، عشق، مروت و شجاعت و اعمال فرا فقهی بگیریم» - سؤال می‌کنیم که ایستادگی در مقابل کی و چی – مقابل اسلام و مسلمین؟! مروّت نسبت به کی، به دشمن؟! شجاعت در چی، در دوست داشتن دشمن؟! ... و تازه این همه چه ربطی به فاصله گرفتن از «فقه» دارد؟! کجای نهضت امام حسین و یاران باوفایش و حتی اسرا به هنگام اسارات، «فرا فقهی» بوده است؟! اتفاقاً همه درس فقه است. منتهی فقه اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله، نه اسلام یزیدی و امریکایی.

ﻫ – حادثه، ماجرا یا در واقعه فاجعه‌ی کربلا و عاشورا، صحنه‌ی تجلی کامل دوستان و دشمنان خدا و ستیز آنها با یک دیگر بود. لذا زیارت عاشورا نیز سراسر اعلام بینش، دانش، بصیرت و بالتبع مواضع زایر در مقابل دوست و دشمن است. مواضعی آگاهانه، محکم و پویا الی یوم القیامة. و اساساً درس نهضت امام حسین علیه‌السلام همین است:

«یا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ»

ترجمه: اى اباعبداللّه من تسلیمم و در صلحم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قیامت.

مگر می‌شود کسی حبّ خدا را در دل داشته باشد، اما بغض شیطان را نداشته باشد – یا حبّ به ایمان و اسلام داشته باشد، اما بغض کفر و الحاد را نداشته باشد – یا حبّ حضرت محمّد و امامان صلوات الله علیهم اجمعین را داشته باشد، اما بغض دشمنان آنان را نداشته باشد؟!

این همان «اسلام معاویه‌ای، اسلام یزیدی، اسلام امریکایی، اسلام صهیونیستی ... و یا همان اسلام عوضی» است که هدفی جز تحمیق و تحقیر مسلمانان و ایجاد اعوجاج در تعقل، تفکر، بینش و دانش آنها ندارد و همیشه سعی‌اش این بوده که دشمن‌شناسی و دشمنی با دشمن و نگاه مسلمین به دشمنان را چنان تلطیف کند، تا به خواب غفلت رفته و دشمنان بر آنها یورش برده و دار و ندارشان را به غارت ببرند و حتی از سرزمین‌های‌شان اخراج کنند.

آموزه‌های قرآنی کاملاً مغایر با آموزه‌های آقای سروش و امثال ایشان به نام اسلام است:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاء مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیل» (الممتحنة، 1)

ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگیرید [به طورى‏] که با آنها اظهار دوستى کنید، و حال آن که قطعاً آنها به آن حقیقتی که براى شما آمده کافرند؛ [و] پیامبر [خدا] و شما را [از مکّه – سرزمین‌تان‏] بیرون مى‏کنند که [به این جرم که چرا] به خدا، پروردگارتان ایمان آورده‏اید؟! اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بیرون آمده‏اید (با آنها سازش و دوستی مکنید). [شما] پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار مى‏کنید در حالى که من به آنچه پنهان داشتید و آنچه آشکار نمودید داناترم. و هر کس از شما چنین کند، قطعاً از راه درست منحرف گردیده است.

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ» (التوبه، 73)

ترجمه: اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است، و چه بد سر انجامى است.

پس یک مسلمان باید همیشه آگاه، هوشیار، با بصیرت، دوست شناس و دشمن باشد. با دشمنان (کفار) شدید و با مسلمانان دلسوز و مهربان باشد.

ما هیچ گاه غیر خود را مغضوب نمی‌دانیم، اما مغضوب خدا را می‌شناسیم و مغضوب می‌دانیم و دست کم روزی ده مرتبه در پنج نماز یومیه از خداوند کریم مسئلت می‌داریم که ما را از آنان قرار ندهد «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّین».

  • محمد هاشمی